شناسه پست: 10387
بازدید: 428

آشنايي با دانش آموزان استثنايي

فهرست مطالب
عنوان    صفحه
فصل اول : مقدمات و تاريخچه
1- آغاز سخن
2- پيش گفتار
3- بررسي آماري و سابقه
4- تعريف استثنايي
5- تاريخچه:-
6- در ايران-
فصل دوم: دسته بندي و تعريف و ويژگيهاي باليني
1- انواع استثنايي
2- تعريف ها:
3- علل و عوامل
4- عقب ماندگي و اختلالات ژنتيك
5- انواع سندرم ها
6- منگوليسم يا سندرم دان
7- سندرم صداي گربه و سوپرمن و كلاين فلتر
8- عوامل ناشناخته وهيدروسفال و ميكروسفال
9- مسائل دوران بارداري
10- انواع بيماري ها و ضربه ها در تمام موارد
11- سن مادر و عاملRH
12- سوخت و ساز (متابوليسم
13- عوامل فرهنگي
فصل سوم: عكس العمل والدين
1- انواع خانواده- پذيرنده، انكاركننده و پنهان كننده
2- ارتباط خانواده با فرزند عقب مانده
3- واكنش هاي گوناگون خانواده
فصل چهارم: پيشگيري
1-پيش گيري
2-برنامه ريزي پيش گيري و مشاوره ژنتيك
3-مشكلات جنسي كودكان عقب مانده ذهني
فصل پنجم: آموزش وپرورش
1-آموزش و پرورش و توان بخشي
سخن آخر-  توصيه و پيشنهادهاي لازم: كلام آخر با فرجام سخن
منابع و مراجع
پيشگفتار
كلمه‌ي بهنجار به افرادي اطلاق مي‌گردد كه در حد طبيعي و عادي گذران زندگي مي‌كنند. از نظر عامه فردي كه رفتارش چون ديگران است ومانند همه و به طور معمولي وعادي زندگي روزمره خويش را مي‌گذراند بهنجار و طبيعي است . از نظر علمي‌چنانچه بهره ي هوش شخصي حدود (100)صد باشد (براساس آزمون (تست) باشد يا به عبارت ديگر سن تقويمي‌وعقلي (ذهني) خود برابري كند آن فرد عادي است. براي مثال مي‌توان چنين گفت: چنانچه كودك 9 ساله اي از نظر عقلي نيز 9 ساله باشد و مانند كودكان 9 ساله رفتار كند و از عهده‌ي انجام تست هاي هوشي مربوط به كودكان 9 ساله برآيد چنين كودكي بهنجار و طبيعي است. حال كه تا حدي با كودكان و افراد بهنجار آشنا گرديديم ببينيم پس كدام گروه از كودكان را استثنايي مي‌نامند. از نظر آموزشي كودك استثنايي كودكي است كه نياز به تعليم و تربيت خاص داشته باشد و از كلاس و تعليم وآموزش عادي نتواند بهره كافي گيرد و از جنبه كلي نيز چنانچه كودكي از نظر رفتار، هوش ويا گذران زندگي نتواند چون كودكان عادي و بهنجار عمل كند و به جهتي با كودكان همسال خود تفاوتهاي رفتاري وگفتاري و كرداري ويادگيري داشته باشد و از حد يك كودك عادي همسن خود خارج باشد استثنايي ناميده مي‌شود.
بابررسي آمارهاي بين المللي وتوجه به وجود متجاوز ازچهارصد ميليون(000/000/400) معلول و ناتوان در سراسر جهان وافزايش اين جمعيت به ميزان قابل توجهي در هر سال اهميت تعليم و تربيت،رفاه،اشتغال و بالاخره نحوه زندگي افراد استثنايي با تعمقي اندك آشكار مي‌گردد. چنانچه آمارهاي منتشر شده نشان مي‌دهد، از هرده (10)نفر مردم، مردم جهان يك نفر شناخته يا ناشناخته با معلوليت يا كمبودي درگير است و حدود پنج درصد كودكان، در سراسر اين جهان پهناور دچار نقصي جسمي‌ياذهني هستند و درصد قابل توجهي از اين عده نياز به آموزش ويژه و مراقبت هاي خاص دارند. اين واقعيتها و حقايقي نظير وجود نارسايي‌هايي از جمله سوء تغذيه، جنگ، سست شدن و ازهم پاشيدگي بنياد خانوادگي وكافي نبودن بهداشت ودرمان در برخي از نقاط جهان نشانگر از ديار كودكان استثنايي ودر نتيجه نياز به توجه عميق تر به اين مسئله است. هر قدر جامعه اي در برابر افراد معلول و استثنايي احساس مسئوليت بيشتر نمايند ومنابع مالي و انساني زيادتري را به اين امر اختصاص دهد، آن جامعه داراي فرهنگ و اقتصادي پيشرفته تر است. امروزه سرمايه گذاري وخدمت به گروههاي مختلف استثنايي را نمي‌توان صرفاً عملي نيكوكارانه ونوع دوستانه دانست زيرا اين مسئله اي جدي، اساسي، مهم، انساني و تخصصي و علمي‌است.
زندگي ميليون ها انساني كه به هر دليل از نقايصي برخوردار گرديده اند درميان است. تأمين آينده آنان، آموزش و پرورش ورفاه آنها مطرح است واين گروه با توجه به نوع معلوليت و توانايي خود نياز به حرفه وكاري مناسب دارند از طرفي خانواده چنين كودكاني رانيز نبايد از نظر دور داشت زيرا آنان هم درمعرض صدمات ومشكلات ناشي از معلوليت فرزند خويش هستند پس چنين عمل بزرگي احتياج به برنامه ريزي، تحقيق وداشتن افراد متخصص دارد. نهادهايي بايد از آنان حمايت كنند ولي ترحم هرگز. موسساتي بايد براي آنان برنامه ريزي نمايند و امكانات آموزشي، رفاهي و كاريابي فراهم آورند.
و آموزش وپرورش آنان بايد متناسب با معلوليت وتوانايي آنان باشد.
اصولاً اگر پذيراي اين نظريه علمي‌باشيم كه هر انساني حتي دربالاترين سطوح هوشي امكان دارد درباره اي از فعاليتها در حدي متوسط و حتي كندتر از ديگران باشد ويا معلوليت دريكي از تواناييها براي هيچ فردي نمي‌تواند مانع پيشرفت او درساير جنبه ها گردد بايد قبول كنيم كه بطور كلي آموزش وپرورش صحيح وكمال مطلوب، آموزش وپرورشي است كه بر اساس توجه به خصوصيات فردي و تواناييهاي افراد برنامه ريزي شده باشد. پس درآموزش و پرورش كودكان استثنايي نيز شناخت تواناييها وكفايتهاي كودكان استثنايي اهميتي ويژه دارد و برنامه ريزيهاي آموزشي بايد باتوجه به همين تواناييها انجام پذيرد. اگر چنين كنيم و با توجه به تواناييهاي كودكان استثنايي برنامه ريز آموزشي انجام گيرد. از كودكان استثنايي نه تنها مي‌توان افرادي خودكفا، بلكه افرادي با بازده اقتصادي ونقش آفرين براي جامعه تربيت كرد ودرآن صورت است كه نه تنها كودكان وافراد استثنايي از زندگي آسوده ومرفهي برخوردار خواهند شد بكله اجتماع نيز به آنچه درباره آنان انجام داده است. مفتخر خواهد بود. بدون شك جامعه اي آسوده خواهد زيست كه معلولان آن از آسايش ورفاه كامل برخوردار باشند و دمكراسي وعدالت واقعي زماني تحقق پيدا مي‌كند كه همگان متساوي (در حد توانايي) از نعمت هاي موجود بهره مند باشند وتفاوتي بين كودك عادي، تيز هوش يا معلول وجود نداشته باشد. (از نظر ارزشي)
” تاريخچه ”
“معلول”
در مورد تاريخچه كودكان استثنايي بايد گفت اين پديده قدمتي همپاي تاريخ بشر دارد. چه، از همان آغاز پيدايش انسان، عوارضي از قبيل اشكالات ژنتيك، اختلالات دوره جنيني، اشكالات زايمان، بيماريهاي بدو تولد وغيره، ايجاد معلوليت مي‌كردند.
درباره ي تاريخچه طرز تفكر افراد عادي نسبت به معلولين و عقب مانده ذهني نيز شواهد علمي‌زيادي در دست نيست.چيزي كه تا حدي مشخص است اين كه اين چنين افرادي درگذشته كمتر مورد توجه بوده اند.فقط دربرخي نوشته هاي ديني و پزشكي به چنين افرادي اشاره شده است.
“بقراط” حكيم يوناني به ضايعات مغزي اين افراد وارتباط اين نقيصه‌ها با كمبود هاي هوشي اشاره مي‌كند.
“درقوانين “اسپارت” مواردي گنجانده شده بود كه كشتن و از بين بردن معلولين از جمله عقب ماندگان ذهني را مجاز و حتي لازم تشخيص داده بودند.
“در آسيا” برخلاف “اروپا” اين افراد بيشتر مورد توجه ولطف بوده اند. درآئين در كنفوسيوس معلم و فيلسوف چيني و همينطور دردين پيامبر ايراني زرتشت به روشني خواسته شده است كه مردم با عقب مانده هاي ذهني، رفتاري انساني داشته باشند ونيز دردين يهود مسئوليت جرم و جنايت از عقب مانده هاي ذهني برداشته شده است. در دين مبين “اسلام” نيز طي اشارات مكرر در كتاب آسماني و همچنين سخنان پيامبر بزرگوار وائمه اطهار به توصيه هايي درزمينه ملاطفت و همياري معلولان برمي‌خوريم.
در اروپاي قرون وسطي, عقب مانده هاي ذهني را همپاي ديوانگان محسوب داشته معتقد بودند كه شيطان در جسم آنها حلول كرده است. اقدامات “پينل” Pinel پزشك فرانسوي درقرن 18 در جهت جداسازي بيماران رواني از مجرمان وبدكاره ها وبازكردن غل و زنجير از پاي آنان و همچنين تجربيات “ايتار” Itard پزشك فرانسوي قرن 19 از تربيت كودكي وحشي به نام “ويكتور” زيربناي توجه و نگرشي علمي‌به پديده ي عقب ماندگي ذهني گرديد.
مي‌توان از ماريا مونتسوري(Montessori)  (1952- 1870) اولين زني كه در ايتاليا موفق به اخذ درجه دكتراي پزشكي گرديد به عنوان يكي از متخصصان تعليم و تربيت كودكان عقب مانده هاي ذهني نام برد.
دراواسط قرن بيستم, بررسي عميق و همه جانبه در زمينه عقب ماندگي ذهني شكوفايي يافت.به نظر مي‌رسد به همانگونه كه تولد وگسترش هر علم بستگي تام به نيازهاي بنيادي جامعه دارد. اهميت دادن به اين مهم وتوجه به مسئله عقب ماندگان ذهني نيز برهمين اساس گسترش يافت. از جمله ديگر كساني كه در آموزش و پرورش كودكان استثنايي خدماتي ارزنده نموده است از ساموئل هوSamuel How e (1876- 1800) فارغ التحصيل مدرسه پزشكي هاروارد بود. او درآموزش وپرورش كودكان نابينايي كه در عين حال ناشنوا هم بوده اند تخصص داشته ودر بنيان گذاري آموزشگاه پركينز كه در سال 1832 تأسيس گرديد سهمي‌بسزا وموثر داشته است وي يكي از نادر افرادي است كه در تعليمات استثنايي قدم هاي موثر و واقعي برداشته است.
توماس هاپكينز گلودت Thomas Hapkins Galldudet (1851- 1787) در آغاز با ديدن دوشيزه كر ولالي علاقمند به تعليم و تربيت وكمك به وي گرديد. وي سپس براي تحقيق بيشتر به اروپا رفت وپس از بازگشت از اروپا درسال 1871 اولين مدرسه شبانه روزي رابراي ناشنوايان درآمريكا تأسيس نمود كه مدرسه مزبور بعدها به نام مدرسه آمريكايي ناشنوايان معروف شد. (American school for the Deaf) كه در حال حاضر يكي از معتبرترين وبزرگترين مراكز آموزش ناشنوايان در جهان است كه از كودكستان تا دانشگاه محصل ناشنوا مي‌پذيرد.

منابع
1- تشخيص باليني بيماري هاي مغز و اعصاب دكترتقي كيميايي اسد ي از 94 تا 120 چاپ چهارم، انتشارات خوارزمي، تهران 1380
2- جزوه درسي دكتر وحيد روان دوست: خلاصه ي تمام جزوه ‌هاي مورد تدريس
3- كودكان معلول ذهني‌، عباس داور منش فصل, 1و2و4و7و8 و9، انتشارات رشد تهران،‌1379
4- سمپوزيوم كودكان عقب مانده ي ذهني، دكتر هادي سليمي‌”اشكوري” ، انتشارات رشد چاپ دوم، 1380
5- كودكان استثنايي دكتر محمود پاكزاد ،محمود پاكزاد در 38- 46 و ….
6- تفسير الميزان جلد 13و19، علامه طباطبايي هشتم ،‌ انتشارات نورالمهدي قم، 1368
7- كليات سعدي، محمدعلي فروغي، چاپ هفتم، تهران، 1357و
8- منم زرتشت ارابه ران خورشيد، سيدعلي صالحي، انتشارات فروهر،‌چاپ دوم، تهران، 1354
9- هياهو در دنياي سكوت، محمود پاكزاد، انتشارات گوتنبرگ، چاپ سوم، تهران، 1362
10- اختلالات كودكان و نوجوانان، نلسون = ترجمه منشي، انتشارات رشد،‌چاپ سوم، 1383
11- THE MENTALLY RETRTARDED CHILD- NANCYMO. HAIBERT B – ROBIMSON, 2002
12- روان شناسي كودكان عقب مانده ذهني، دكتر افروز فصل, 1و2و3و….، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1371
13- مشاوره ژنتيك دكتر موسوي ودكتر خاوري ودكتر روزبهاني، انتشارات چهر چاپ اول تهران، 1370
14- روان شناسي كودكان و نوجوانان استثنايي، دكتر بهروز ميلاني‌فر انتشارات آگاه، چاپ چهارم، تهران، 1379.
15- عقب ماندگي ذهني، دكتر ابراهيم هاشمي‌، انتشارات دانشگاه تهران،‌چاپ سوم،‌تهران، 1368
16- كودكي كه هرگز بزرگ نخواهد شد، خانم پرل – س, باك، انتشارات اميركبير،‌چاپ هشتم، تهران، 1381
17- روان شناسي ژنتيك ج 1 و 2، دكتر محمود منصور، انتشارات رشد، چاپ پنجم، تهران، 1382.