شناسه پست: 22140
بازدید: 423

مفهوم شهود در فلسفه اسلامى
مقدمه
مفهوم «شهود» (1) را مى‏توان در زمينه‏هاى مختلف بررسى كرد. اين مفهوم، در فلسفه جايگاهى رفيع داشته و در تقسيمات اوليه وجود، مباحث علم و عالم و معلوم، شناخت‏شناسى و هستى‏شناسى توسط فلاسفه به مورد بحث گذاشته شده است. (2) همچنين، مفهوم «شهود» در عرفان و تصوف منزلتى بس ارجمند يافته و عرفا مباحثى ارزشمند در خصوص «شهود» و «حضور» از خود بر جاى نهاده‏اند. در مباحث اخلاقى و فلسفه اخلاق هم برخى صاحب‏نظران به اين واژه عطف توجه كرده و مكتب شهودگرايى در اخلاق، در اواخر قرن
نوزدهم رونق خاصى يافته است. (3) همين‏طور متكلمان و دين‏شناسان به مناسبت‏هايى مفهوم شهود و پى‏آمدهاى حاصله از آن را مورد مداقه خود قرار داده و در اعتلاى نظر خود به شهود مطلق كه مختص خداى متعال است نائل شده‏اند. (4)
حال با توجه به گستردگى زمينه بحث و كنكاش علمى در اين واژه، مناسب است تنها به بحث پيرامون يك جنبه آن اكتفا كرده و در موارد ديگر تنها به اشاره‏اى گذرا بسنده كرد. هرچند به يك معنا، بررسى دقيق و موشكافانه يك مفهوم در يك جنبه خاص مستلزم پرداختن به جنبه‏هاى ديگر است. اما به لحاظ محدوديت اين مقاله، تا حد امكان از گستردگى بحث اجتناب خواهد شد. در اين نوشتار، جنبه‏هاى عقلى و يا به تعبير دقيق‏تر جنبه‏هاى فلسفى «شهود ش مورد بررسى قرار گرفته با نگاهى گذرا به سير تاريخى اين بحث و آشنايى با انديشه‏هاى فلاسفه غربى و اسلامى، به كنكاش در اين مبحث‏خواهيم پرداخت. هر چند بايد اذعان داشت تتبع عميق در اين بحث از حوصله يك مقاله خارج بوده و نيازمند مبحثى گسترده و فراگير مى‏باشد. اما اين اعتراف نمى‏بايست مانع پرداختن اجتمالى به آن شود. ابتدا، قبل از پرداختن به هرگونه بحثى، به معانى لغوى و اصطلاحى «شهود» نظر مى‏افكنيم.
واژه «شهود»
در بسيارى موارد، واژه «شهود» با واژه «حضور» به يك معنا به كار مى‏رود و بعضا به جاى يكديگر استعمال مى‏شوند. شهود از ريشه «شهد» مشتق شده كه به معناى حضور مى‏باشد. و حضور از ريشه «حضر» در مقابل غيبت‏به كاكر مى‏رود. (5) هرگاه شهود و حضور به يك معنا گرفته شوند، معناى مقابل اين دو غيبت است. اگر شى‏ء از شى‏ء ديگر غايب بود (غيبت فيزيكى يا معنوى) حضور و يا شهودى صورت نمى‏گيرد. و اگر غيبت‏برطرف شد و دو شى‏ء بدون مانع در كنار يكديگر قرار گرفتند، در اين صورت آن دو شى‏ء براى يكديگر حضور دارند. (6) در لغت معناى ديگرى براى شهود بيان داشته‏اند كه عبارتند از: وجدان، حدس، كشف، اشراق، ادراك، الهام، وجود و مانند آن. (7)
در علوم مختلف عقلى، براى اين واژه اصطلاحات متفاوتى وجود دارد. در اصطلاح فلسفى، در بحث معرفت‏شناسى، شهود غالبا به معناى حضور مى‏آيد. در تقسيم‏بندى علم، علم شهودى كه همان علم حضورى است در مقابل علم حصولى قرار مى‏گيرد. در اين‏گونه علم، معلوم در محضر عالم است و عالم به معلوم شهود دارد. در اين صورت مى‏توان گفت عالم و معلوم نسبت‏به يكديگر حضور يا شهود دارند و اتحاد عالم با معلوم صورت مى‏گيرد. (8)
در اصطلاح عرفانى، واژه شهود معنايى غير از حضور به خود گرفته است. هر چند در مرحله‏اى كه عارف هب شهود حق نايل مى‏شود، حتما حضور هم صدق خواهد كرد. حضور عرفانى در مقابل غيبت است. شهود عرفانى به معناى كشف و مكاشفه است و در اين صورت معنايى مرادف با رؤيت پيدا مى‏كند. (9)