شناسه پست: 11973
بازدید: 296

تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان و منبع كنترل
( به شيوه  آزمايشي و طرح پيش آزمون- پس آزمون )
فهرست مطالب
خلاصه
مقدمه
بيان مساله
اهميت و ضرورت پژوهش
متغيرهاي پژوهش
تعريف علمي و عملياتي «مهارت‌هاي زندگي»
تعريف علمي و عملياتي «سلامت روان»
تعريف علمي و عملياتي «منبع كنترل»
مبناي تئوريكي برنامه آموزش مهارتهاي زندگي
اهداف آموزش مهارتهاي زندگي
اهميت مهارتهاي زندگي در سلامت رواني
ابعاد مهارتهاي زندگي
پيشينه تحقيقاتي پژوهش
جمع بندي و نتيجه‌گيري از پيشينة تحقيقاتي پژوهش
فرضيات پژوهش
روش بررسي
پرسشنامه سلامت عمومي گلدبرگ (GHQ)
پرسشنامه منبع كنترل لونسون
ابزار آموزش مهارتهاي زندگي
روش‌هاي آماري پژوهش
تجزيه و تحليل علمي
بحث و نتيجه‌گيري
فهرست منابع فارسي
References
خلاصه

انسان با توجه به پيچيدگي‌ها و دشواري‌هاي زندگي جهت رسيدن به رشد و پيشرفت در جنبه‌هاي گوناگون مي‌‌بايست از توانايي لازم و كافي جهت مقابله با موقعيتهاي دشوار زندگي و همچنين فراهم نمودن شرايط مناسب به منظور پيشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراين افراد موفق، تكامل يافته و داراي سلامت رواني كساني هستند كه توانايي و مهارت كافي را در برخورد با شرايط گوناگون زندگي دارند و همواره در صدد تغيير موقعيت خويش در جهت رشد و تكميل هستند. اين ويژگي‌ها نشانگر برخورداري اينگونه افراد از مهارتهاي زندگي مي‌باشد. در حال كه افراد ناموفق و كساني كه به رشد و پيشرفت متعادل در جنبه‌هاي گوناگون زندگي دست نيافته‌اند از سلامت رواني كمتري برخوردارند و همچنين توانايي حل مؤثر مشكلات و مسائل زندگي را ندارند مي‌توان گفت كه فاقد مهارتهاي زندگي كافي هستند. بدين ترتيب برخورداري از مهارتهاي زندگي و به كارگيري آن جهت دستيابي به رشد و كمال مي‌تواند بسياري از مشكلات،‌ ناكامي‌ها و ناهنجاري‌ها را رفع نمايد و در عوض يك زندگي با نشاط، پرتلاش، رو به پيشرفت و كمال،‌ مفيد و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است كه كسب اين مهارتها از دوران نوجواني آغاز گردد. با توجه به اينكه تحقيقات بسياري موضوع فوق را مورد تأييد قرار داده‌اند و همچنين باور و اعتقاد پژوهشگر به اينكه لازمه موفقيت و تكامل همه جانبه در زندگي، برخورداري از سلامت رواني و آگاهي از شيوه صحيح و مناسب زندگي و در نتيجه سبك زندگي سالم مي‌باشد، به همين جهت،‌ پژوهش حاضر به بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان و منبع كنترل  نوجوانان پرداخته است.

در اين پژوهش به منظور بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان و منبع كنترل. كه به شيوه  آزمايشي و طرح پيش آزمون- پس آزمون- با گروه كنترل انجام گرديد،‌ چنين فرض شد كه آموزش مهارتهاي زندگي موجب افزايش يا بهبود سلامت روان و دروني‌تر شدن منبع كنترل در نوجوانان مي شود. به همين منظور از بين 191 دانش آموز دختر مقطع دبيرستان، 30 دانش‌آموز كه بالاترين نمرات را از پيش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومي و پرسشنامه منبع كنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفي به دو گروه آزمايشي و كنترل تقسيم گرديدند كه هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.
پس از اجراي پيش آزمون در گروه آزمايشي و كنترل، گروه آزمايشي آموزش مهارتهاي زندگي را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دريافت نمود. پس از يك ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومي و پرسشنامه منبع كنترل) در دو گروه آزمايشي و كنترل اجرا گرديد.
پس از نمره‌گذاري، تفاوت ميانگين بين دو گروه در پيش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقايسه قرار گرفت. نتايج نشان داد كه بين ميانگين دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومي» تفاوت معناداري وجود دارد. در نتيجه فرضيه پژوهش تأييد گرديد. بنابراين، آموزش مهارتهاي زندگي مي‌تواند سلامت روان را افزايش دهد يا بهبود بخشد. همچنين نتايج نشان مي دهد كه تفاوت بين ميانگين هاي دو گروه در كليه مقياسهاي پرسشنامه سلامت عمومي به جز مقياس C (نارسا كنش وري اجتماعي) كاملاً معنادار است. نكته ديگر اينكه بيشترين ميزان كاهش در نمرات مقياس D (نشانگان افسردگي)‌ پرسشنامه مذكور مي‌باشد. بنابراين مي‌توان گفت كه آموزش مهارتهاي زندگي بيشترين تأثير را بر كاهش ميزان افسردگي آزمودني‌ها داشته است.  اما در مورد ميانگين دو گروه در پرسشنامه منبع كنترل، عليرغم كاهش اندك در نمرات تفاوت معناداري وجود ندارد. در كل مي‌توان گفت،‌ با  توجه به كاهش اندك نمرات، آموزش مهارتهاي زندگي تا حدودي بر دروني‌تر شدن منبع كنترل در گروه آزمايشي مؤثر بوده است.
همچنين در اين پژوهش، رابطه بين متغيرهاي پژوهش با استفاده از «ضريب همبستگي پيرسون» به دست آمد. اين نتايج نشانگر آن است كه بين سلامت روان و شيوه مقابله‌اي و بين منبع كنترل و شيوه مقابله‌اي ارتباط مثبت و معناداري وجود دارد. اما بين متغير (سلامت روان و منبع كنترل) ارتباط مثبت و معناداري وجود ندارد. يافته‌هاي جانبي اين پژوهش نشانگر رابطه معنادار بين سطح تحصيلات مادر، اشتغال مادر و عملكرد تحصيلي دانش‌آموزان با سلامت روان و شيوه مقابله‌اي آنان مي‌‌باشد.
مشاهدات كيفي نيز در طول جلسات دوره آموزشي با نتايج كمي حاصل از داده‌ها مطابقت و هماهنگي دارد. بطوريكه آزمودني‌هايي كه در طول جلسات فعاليت گروهي بيشتري داشتند، انگيزه و تمايل بيشتري جهت شركت در اين دوره آموزشي داشتند، نظم گروهي بيشتري را رعايت مي‌نمودند. در انجام تمرينات و فعاليتهاي عملي علاقمندي و انگيزة بيشتري نشان مي دادند،‌ توجه و دقت كافي نسبت به مطالب و محتويات آموزشي داشتند و خواهان تداوم اين دوره آموزشي در طول سال تحصيلي بودند، در ميزان نمرات سلامت عمومي و منبع كنترل آنان كاهش بيشتري ايجاد شده است. در واقع مي‌توان گفت كه آموزش مهارتهاي زندگي در مورد اين آزمودني‌ها منجر به افزايش سلامت روان و دروني‌تر شدن منبع كنترل آنان شده است. بدين ترتيب مشاهدات كيفي دال بر تأثير مثبت آموزش مهارتهاي زندگي  مي‌باشد.