شناسه پست: 9258
بازدید: 415

تحليل ژئوپلتيكي از نقش اقتصادي و سياسي ايران در خاور ميانه
فهرست مطالب
چكيده 2
مقدمه 4
ديدگاه‌هاي مهم ژئوپلتيك 8
جايگاه ژئوپلتيك ايران در نظريات مذكور 13
علايق ژئوپلتيك قدرتهاي جهاني نسبت به ايران در قرن بيستم 14 
ويژگي‌ها و امتيازات ژئوپلتيك ايران در قرن بيستم 15
اسلامي تا پايان جنگ سرد 19
پيامدهاي فروپاشي شوروي  و تأثيرآن بر ژئوپلتيك ايران 24
جهت گيريهاي سياست خارجي ايران نسبت به قدرتهاي جهاني 26
اهميت ايران در نظام بين الملل 26
ايران يك بازيگر تعادل بخش و سازنده 30
منطق تلا ش ايران براي كسب نقش بيشتر 36
اهداف امريكا در جلوگيري از افزايش نقش ايران 40
بيضي استراتژيك انرژي (خليج فارس و درياچه خزر) 47
خليج فارسي و نيازهاي انرژي آسيا : تأثيرات ژئوپلتيكي 52
حوزه درياچه خزر : انرژي و ژئوپلتيك 56
بازگشت هارتلند به مباحث ژئوپلتيك 65
نتيجه گيري 68
منابع و مآخذ 71
چكيده
ايران بر پايه تعاريف سنتي از قدرت منطقه اي كه هنوز اعتبار دارد، بزرگ ترين قدرت سياسي – اقتصادي در بخشي از جهان است كه مرزهاي آن از خاور مديترانه ، شمال آفريقا، غرب آسيا، آسياي مركزي، جنوب خليج فارس و شمالي‌ترين بخش هاي آسياي مركزي و قفقاز مي گذرد. اين وضع جغرافيايي، ناگزير به ايران ، قدرتي ژئواستراتژيك بخشيده است كه كشوري بالنده و مؤثر باشد. (معين الدين؛ 1385: صص 144-143. ايران با داشتن بيش ترين همسايه در اين منطقه و زمينه مناسب جهت مبادلات اقتصادي، موقعيت ارتباطي براي كشورهاي محاط در خشكي و امكان دريافت حق ترانزيت كالا و خدمات و ارتباط دادن آن ها با جهان، اتصال و پيوند دادن حوزه هاي ژئوپلتيكي مجاور (موقعيت چهارراهي)، كوتاه ترين ، با صرفه ترين و امن ترين راه انتقال انرژي ، امكان دريافت نفت در حوزه خزر با قيمت پايين تر، فروش نفت از خليج فارس بدون صرف هزينه انتقال، موقعيت بري و بحري توأم، در اختيار داشتن بيش ترين سواحل و ساحل شمالي تنگه هرمز، داشتن سواحل كافي در درياي خزر و امكان ارتباط آبي با چهار كشور ساحلي و… داراي امتيازات فراوان جهت احد از قدرت برتر منطقه اي است. (فيروزي؛ 1383: ص 78). در ميان كشورهاي منطقه خاورميانه ايران به دليل برخورداري از پايه هاي ذاتي قدرت و ويژگي هاي دروني ساخت قدرت و سياست از اهميت ويژه اي براي نظام بين الملل برخوردار است. در واقع هيچ كشوري به اندازه جمهوري اسلامي ايران در طول سه دهة گذشته موضوع صلح و امنيت منطقه اي و بين المللي نبوده است به همن دليل سرنوشت تحولات در ايران نه تنها در سطح نظام منطقه اي بلكه در سطح نظام بين المللي داراي اهميت است. (برزگر. 1385. ص 153) اين مقاله در پي تحليل ژئوپلتيكي از نقش اقتصادي و سياسي ايران و خاورميانه مي باشد.

كليد واژه ها: خاور ميانه، ايران، اهميت سياسي، اقتصادي
مقدمه:
ايران در طول تاريخ گذشته خود، چه به هنگام اقتدار و چه در روزگار ضعف ، در مسائل منطقه اي و جهاني به ايفاي نقش سياسي پرداخته است. نقش آفريني سياسي ايران محدود به شكل گيري دولت و حكومت براي اداره امور سرزمين و سكنه آن نبوده است؛ با آنكه اين امر خود از ضروريات اوليه براي پيدايش دولت به حساب مي آيد.
نقش آفريني سياسي ايران، در زماني كه قدرتي بزرگ به شمار مي رفته است، در اشكال مختلف تجلي يافته است؛ تصرف سرزمينهاي همسايه و به انقياد كشيدن ملتها به روشهاي مسالمت آميز يا خشونت آميز يكي از اشكال اين نقش آفريني است كه از دوره هخامنشيان تا دوره قاجار كمابيش و به صورت متناوب به وقوع پيوسته است. بروز برخوردهاي نظامي و سياسي و شكل گيري دوره هاي نزاع مستمر يا توام با فراز و نشيب ميان حكومت ايران ودولتهاي مجاور آن، گونه اي ديگر از نقش آفريني سياسي ايران در دوره هاي قدرت بوده است. يونان ، روم، عثماني، روسيه ، هند ، تركها و قبايل زردپوست از جمله قدرتهايي بوده‌اند كه حكومت ايران با آنها درگيري سياسي و نظامي داشته است. گاهي نيز با شكل گيري فرايند همگرايي ميان ايران و برخي دولتها به هدف مقابله با دشمن و قدرت رقيب يا مداخله در امور منطقه اي مواجه مي شويم؛ نظير همگرايي صفويان با انگليسيها در برابر پرتغاليها و تقويت دولت تيموريان ( بابريان) در دوره سلطنت همايون در شبه قاره هند.
در دوره هاي ضعف حكومت در ايران ، رويدادهاي سياسي ويژه اي بروز نموده است؛ مهمترين رويداد سياسي اين دوره ها ، تبديل شدن ايران به هدف و موضوع رقابت براي قدرتهاي همسايه بوده است. بدين معني كه نيروهاي سياسي و دولتهاي قدرتمند مجاور ايران كه بعضاً خاطره هاي نظامي ناخوشي از ايران داشتند، به تهاجم نظامي و تصرف ايران دست مي زدند. گاهي خلال تجاوز نظامي دشمن، نظام سياسي در فلات ايران فرو مي ريخت و دوره اغتشاش، هرج و مرج، نا امني و تجزيه طلبي فرا مي رسيد. انگيزه مهاجماني چون مغولان ، تركها، يونانيها، روميها، اروپاييان ، روسها و … از تجاوز به ايران و تصرف آن، علاوه بر جبران شكستهاي قبلي و ارضاي عقده هاي سركوب شده ، در دو ويژگي اصلي سرزمين ايران نهفته است:
الف) موقعيت جغرافيايي و فضاي سرزميني كه معمولاً به عنوان يك هدف سياسي و نظامي انديشه كشورگشايان را به خود معطوف مي داشته است. اين نقش آفريني سياسي فضاي سرزميني و موقعيت ايران به صورت يك پديده ثابت بروز كرده است و حتي در دوران معاصر ( دوره استعمار اروپايي و نيمه اول قرن بيستم، همچنين دوره جنگ سرد و پس از آن ) موضوع رقابت قدرتهاي جهاني بوده است و به نظر مي رسد. اين نقش آفريني تا تداوم ضعف نهاد حكومت و فقدان اقتدار ملي ( بر برد منطقه اي و يا جهاني ) همچنان ادامه پيدا كند.
ب ) ذخاير و ثروتهاي زميني و زير زميني . اين عامل در ادوار تاريخي گذشته و پيش از انقلاب صنعتي و ظهور استعمار جديد، در قالب فضاهاي واجد آب و مرتع براي تامين علوفه دامها و مواد غذايي مورد نياز انسانها ظهور داشت؛ به طوري كه به صورت يك هدف استراتژيك براي مهاجمان آسياي مركزي در آمده بود.  از سوي ديگر در پرتو آرامش سياسي و امنيت داخل فلات ، شهرهاي بزرگ و فعال و برخوردار از ثروت و آذوقه پديد مي آمدند كه اين خود براي مهاجمان وسوسه انگيز بود و آنها را به تدارك تهاجم در فرصت مناسب و در پي بروز ضعف در اركان حكومت ايران ترغيب مي كرد. اين چنين بود كه با اولين موج تهاجم ، شهرهاي آباد و بزرگ چون توس، نيشابور، سبزوار، ري ، تبريز ، كرمانشاه و … غارت و تخريب مي شدند.
پس از انقلاب صنعتي و نياز تكنولوژي و اقتصاد جديد در انرژي ،منابع و مواد اوليه ، ايران بشدت مورد توجه قدرتهاي استعمارگر اروپايي، روسيه و امريكا قرار گرفت بدين ترتيب دستيابي به منابع نفت و گاز و ذخاير زيرزميني فلزي و غيرفلزي و كنترل اين منابع به صورت موضوع رقابت قدرتها و بهانه اي براي دخالت بيگانگان در امور ايران در آمد. اين دخالتها و رقابت بر سر به دست آوردن امتياز بهره برداري از مزيتهاي اقتصادي و منابع ايران با بروز ضعف در اركان حكومت كه نقطه آغاز آن را بايد در دوره صفويه جست پديد آمد.
نفت به منظور تجارت، اولين بار در سال 1908 م در مسجد سليمان ايران كشف و استخراج شد. اولين محموله نفتي در سال 1912 م از طريق تنگه هرمز به خارج ارسال گرديد. از آن زمان تاكنون اين مادة خام منشأ بسياري از رويدادهاي سياسي و بين المللي گرديده است. نقش نفت در جنگ جهاني اول و دوم و پيشرفت‌هاي صنعتي بدست آمده در دهه هاي اخير حكايت از اهميت اين ماده حياتي دارد. «لردكرزن» بيان داشته است كه: متحدين، شناور بر موجي از نفت به پيروزي رسيدند. و «كلمانسو» نيز در مورد اهميت نفت مي گويد: ارزش يك قطره نفت با ارزش يك قطره خون سربازان ما برابر مي كند. ريچارد نيكسون رئيس جمهور پيشين آمريكا در اين خصوص مي نويسد: «نفت خون صنعت مدرن است و منطقه خليج فارس همانند قطبي است كه اين خون را به جريان مي اندازد و راه هاي دريايي پيرامون آن شريان هايي هستند كه اين خون حياتي از آن ها مي‌گذرد.» (اطاعت، 1374، ص 708)
مجموع اين دو ويژگي ( ثروتها و مزيتهاي اقتصادي و موقعيت جغرافيايي ايران )، ايران را در مركز توجه و اهتمام قدرتهاي جهاني قرار داده است؛ به طوري كه هرگونه نفوذ و كسب امتياز از ايران با حساسيت و واكنش شديد رقباي سياسي روبرو مي شود. در حال حاضر نيز با سپري شدن دوره جنگ سرد، در ماهيت رقابت قدرتهاي جهاني بر سر ايران تغييري رخ نداده، تنها شكل رقابت دگرگوني شده است و ايران همچنان يكي از كانونهاي مهم و پرجاذبه ديپلماسي جهان به شمار مي آيد. اين پديده در سرنوشت آينده  ايران نقشي تعيين كننده دارد و بايد منتظر نتايج آن در آينده باشيم. ساده لوحي است اگر اين پديده جديد ناشي از ويژگيهاي جغرافيايي را به فال نيك بگيريم؛ زيرا ايران در نظام بين الملي و منطقه اي موقعيت قدرتمندي ندارد و در برابر دسايس بازيگران سياسي و مداخله گران منطقه اي و جهان آسيب پذير است. شرط اوليه براي كسب منافع و بهره وري از اين جاذبه ديپلماتيك، برخورداري از اقتدار سياسي در مقياس منطقه اي و جهاني و دارا بودن قوه ديپلماسي فعال و كارآمد است. (حافظ نيا، 1381، صص 50-47)

ديدگاه هاي مهم ژئوپوليتيك
در اينجا نظريه هاي سه تن از مشاهير حوزه ژئوپوليتيك ، آلفرد ماهان و مكيندر و اسپايكمن، را به دليل اينكه در هر سه نظريه ، ايران به عنوان يكي از مناطق حساس در اين نظريه ها ذكر شده و با موقعيت ژئوپوليتيكي ايران ارتباط دارد را بيان مي نمايد.
الف : الفرد تاير ماهان و نظريه قدرت دريايي :
آلفرد تاير ماهان فارغ التحصيل آكادمي دريايي امريكا، چهل سال از عمر خود را در نيروي دريايي اين كشور گذرانيده و از سال 1886 تا 1906 كه درجه درياسالاري (آدميرال) بازنشسته شد، مسئوليت دانشگاه جنگ نيروي دريايي ايالات متحده را به عهده داشت. وي پيش از هر فرد ديگر به تئوري قدرت دريايي و استراتژي آن اهميت داد و در خط مشي نيروي دريايي آمريكا تغييرات مهمي ايجاد كرد و بر تفكرات دريايي فرانسه، ايتاليا، روسيه، ژاپن و ديگر كشورهاي نسبتاً پر قدرت تاثير نهاد.
وي بطور كلي بر اين عقيده است كه شرط اصلي بر اتحاد يك قدرت جهانيع كنترل بر درياهاست. به عبارت ديگر، نظارت بر درياها ، اولين اقدام در راه كسب قدرت برتر جهاني است . به نظر وي در نزاع بين قدرتها، نيروهايي كه در موقعيت دريايي قرار دارند از امكانات بيشتري براي در دست گرفتن ابتكار عمل برخوردار هستند و بهترين كشور را در اين مورد فرانسه مي دانست.
عوامل موثر بر قدرت دريايي :
براساس تجزيه و تحليل قدرت دريايي بريتانيا و تاريخ دريايي جهان، ماهان توانست شش عامل را كه قدرت دريايي تا حدود زيادي به آنها بستگي دارد. تشخيص دهد. اين عوامل عبارتند از :
1- موقعيت جغرافيايي
2- ويژگيهاي طبيعي
3- طول ساحل و وسعت قلمرو
4- جمعيت
5- خصوصيات ملي
6- خط مشي حكومت و رهبران سياسي
ماهان در سالهاي پاياني قرن نوزدهم ، به جغرافياي سياسي آسيا توجه خاصي داشت. وي استراتژي روسيه را در آسياي جنوبي ، ورود به سواحل اقيانوس هند از طريق افغانستان و ايران مي دانست و در خاور دور ، اين استراتژي را تلاش روسها در يورش به سوي جنوب از طريق منچوري و چين براي رسيدن به اقيانوس آرام توصيف كرد.
به نظر ماهان مركز روسيه قابل تصرف نيست؛ با توجه به اين مسئله، ماهان مفهوم هارتلند مكيندر را پيشگويي كرده بود و اعتقاد داشت كه بايد مسيرهاي گسترش طلبي روسيه سد گردد. اين استراتژي شباهت بسيار زيادي به استراتژي كانتين منت ( Containment ) دارد كه از اواخر دهه 1940 توسط ايالات متحده آمريكا به كار گرفته شد.
مطلب نهايي در اين باره اين است كه استراتژي ماهان مانند ديگر تفكرات استراتژيك، با توجه به ديدگاه مرسوم زمان او نوشته شده است. هم اكنون صنايع حمل و نقل توسعه زيادي پيدا كرده ، نيروي هوايي اهميت يافته،تكنولوژي تحولي عظيم صورت گرفته است و بسياري از مطالب آن كهنه و متروك به نظر مي رسد.
ب: هلفورد مكيندر و نظريه هارتلند:
با هوش ترين و با نفوذترين متفكر ژئوپوليتيك انگلستان ، مكيندر بود. وي در سال 1890 اظهار داشت:
« موازنه قدرت جغرافيايي بر ضد بريتانيا متمايل گشته و اين كشور به طور جبري خود را برپا نگه داشته است. روند كنوني نشان مي دهد، قدرت دريايي جهان كه هم اكنون رهبري آن بريتانيا به عهده دارد، در آينده به خطر خواهد افتاد»
مكيندر قاره هاي اروپا، آسيا و آفريقا را به عنوان جزيره جهاني شناخت و آن را به همين نام معرفي كرد.
كليد جزيره جهاني ، ناحيه محور يا هارتلند است. وي هارتلند را ناحيه وسيعي     مي دانست كه از اقيانوس منجمد شمالي تا نزديكي كناره هاي آبي اين منطقه ادامه داشت.