شناسه پست: 4372
بازدید: 392

چکیده:

نقاشی ایرانی که با عنوان نگارگری شناخته شده است، بیشتر دارای مضامینی عاشقانه ‌- عارفانه و مذهبی است این مضامین برگرفته از شعرها و نثرهای ادبی می‌باشد که با خلاقیت هنرمند ایرانی عناصر اصلی آن به تصویر در آمده است.

نخستین چیزی که در بررسی آثار ادبی و هنری نظر ما را به خودجلب می‌کند صورت عینی و مادی آن است. شعر و ادبیات از دیر باز متوجه خواست‌های متعالی بشر در زمان‌ها و مکان‌ها بوده که در اشعار شاعرانی چون سعدی جاودانه شده و عنوان شعر جهانی به آن اطلاق گردید.

شعر یوسف و زلیخا از بوستان سعدی که توسط هنرمند نقاش کمال‌الدین بهزاد ترسیم شده است، نمونه خوبی برای بیان ارتباط بین شعر و نقاشی می‌باشد. بدین ترتیب که سعدی شاعر بزرگ ایرانی این داستان قرآنی را با تخیّل و ذهنیات خود به صورت عناصر لفظی بیان کرده و بهزاد این شعر را با توجه به اعتقادات و برداشت‌های ذهنی خود با عناصر بصری به تصویر کشیده است. زبان شعر از معنا مایه می‌گیرد به همین دلیل اسباب ایجاد شعرْ مبنایی معنایی دارد و نقاش هم در استفاده از شعر علاوه بر جنبه‌های معنایی به جنبه‌ی نمادین و استعاری آن نیز توجه می‌نماید.

کلید واژه:

ادبیات، شعر، قصه، عناصر بصری و لفظی، تخیّل، نگارگری

مقدمه:

پیوند بین نقاشی ایرانی و ادبیات را می‌توان به وفور در آثار هنرمندان نقاش دید. بدین جهت در این مقاله به بررسی تطبیقی یکی از شاهکارهای نقاشی ایرانی با عنوان «یوسف و زلیخا» اثرکمال‌الدین بهزاد و شعر شاعر بزرگ سعدی با همین عنوان پرداخته شده است تا بیان گردد که این پیوند در چه زمینه و با چه عنصری «لفظی یا بصری» در هنر نقاشی پدیدار گردیده است؟ و آیا هنرمند نقاش در این اثر تمامی عناصر شعر را جزء به جزء، به عنصر بصری و عینی تبدیل نموده یا مفهومی کلی از شعر را به عنوان موضوع انتخاب کرده و سپس تخیّلات و برداشت‌های ذهنی خود را با آن در آمیخته است؟ و دیگر اینکه نقاش مضمون «عاشقانه -عارفانه» را چگونه به تصویرکشیده است؟

شایان ذکر است برداشت‌های شخصی اینجانب نیز در موضوعات تطبیقی شعر و نقاشی بوده که در حد توان بیان گردیده است.

ضمنا موارد زیر در انتهای مقاله آورده شده است:

۱- شعر سعدی و اثر کمال‌الدین بهزاد.

۲- تعاریف لغات و توضیحات بیشتر با ارجاع به منبع.

۳- تصاویر و توضیح پروژه عملی با عنوان تجلی عاشورا در مخلوقات با دیدی امروزی و توجه به مبانی نقاشی ایرانی.

اما در مقام عذرخواهی از استاد گرامی جناب آقای دکتر ضرغام به جهت کاستی‌های آن و جلب راهنمای و ادامه بذل محبت ایشان از خواجه مدد می‌گیرم:

به کوی میکده گیران و سرفکنده رومچرا که همین شرم آیدم زحاصل خویش