اسكيزوفرني چيست؟
فهرست
اسكيزوفرني،سرطان اعصاب
تعريف اسكيزوفرني
علائم بروز اسكيزوفرني
تاريخچة اسكيزوفرني
داروهاي اسكيزوفرني خطر مرگ را افزايش ميدهند
نحوه عمل مغز در برخورد با بيماري و پژوهشهاي مربوطه
منابع
اسكيزوفرني؛ سرطان اعصاب
اينجا بيمارستان حضرت رسول طبقه هفتم، بخش روانپزشكي است. راهرويي تاريك و ساختماني قديمي كه تيرگي اتاقهايش تو را به تاريكِ دنياي بيماراني كه دنيايشان لذتبخش نيست سوق ميدهد. دنياي بيماران اسكيزوفرني. پا كه به دنيايشان بگذاري يا محو ميشوي و يا غريبهاي كه قصد تهديد آنها را داري. آرام از كنار اتاقهاي بيماران ميگذرم. در يكي از اتاقها پسر جواني پشت به پنجره نشسته است و مستقيم نگاه ميكند به جايي كه عمقاش هيچ ارتباطي به عمق نگاه او ندارد. زني ميانسال كنارش ايستاده و موهاي پسر را نوازش ميكند و چيزي زير لب زمزمه ميكند شبيه لالايي. متوجه ورودم ميشود و آغاز گفتگو…
ميگويد: «پسرم تنها 28 سال دارد. فرزند سوم و آخر خانواده است و دانشجوي انصرافي فيزيك. واز همان روزها كه بيماريش عود كرد، درسش را رها كرد. هميشه خوب درس ميخواند و با نمرات عالي وارد دانشگاه علوم پايه تهران شد. دوستانش ميگفتند حسين نابغه است. مسئلهاي نيست كه نتواند حل كند اما گاه رفتارهايش موجب آزار خواهر و برادر بزرگترش ميشد. نسبت به آنها سوءظن شديد داشت و حتي گاهي نسبت به من و پدرش. با شديد شدن بيماريش دوران آرامش زندگي ما هم به سر آمد. هر روز ارتباطاتش كمتر ميشد و از ديگران فاصله ميگرفت، اول دانشگاه را رها كرد و روابطش را با دوستانش قطع كرد و ديگر طوري شد كه از خانه هم خارج نميشد و دائم تصور ميكرد كه ديگران قصد دارند او را از بين ببرند و از مغزش سوءاستفاده كنند و در اين ميان ما هم به دنبال درمان او از روانشناس به روانپزشك و از اين دكتر به آن دكتر ميرفتيم و 6 سال بيماري او مرا تبديل به زني 60 ساله كرده است و بستري شدنهاي مكررش در بيمارستان فرصت زندگي را حتي از ما هم گرفته است و تنها اميد به اينكه روزي درمان شود ما را وادار ميكند كه استقامت داشته باشيم»…………