شناسه پست: 14928
بازدید: 392

درآمدي بر طنز در ادبيات فارسي
 فهرست مطالب
طنز ادبي چيست؟
مؤلفه هاي طنزپردازي در ادبيات فارسي
طنز در مطبوعات ايران پاستوريزه شده است
هدف از طنز پردازي
آشنايي با يكي از طنزپردازان معاصر
 طنز ادبي چيست؟
مى دانيم كه طنز، اجتماعى ترين گونه ادبى است و از اين رو بالاترين ظرفيت را در رويارويى با مسائل روز، در مقايسه با ديگر ژانرهاى ادبى، داراست. پس بى جهت نيست كه مى بينيم حركت طنز در دوره معاصر كشورمان، به شدت از تحولات سياسى و اجتماعى تاثير پذيرفته و قالب و محتواى آثار طنز، در برخورد با جريانات روز شكل گرفته و دچار تغيير و دگرگونى شده است. پيامد اجتناب ناپذير اين امر، آزمايشگرى بيشتر طنز، نسبت به ژانرهاى ديگر، در جست وجو براى يافتن قالب هاى نوين و زبان متناسب با زمانه بوده است، به گونه اى كه حركت هاى جدى در عرصه ادبيات داستانى، با آفرينش آثار طنز همراه بوده و بسيارى از آنها در نوشته هاى طنز نمود يافته است. پيامد اين امر، بروز و پيدايش جرياناتى در طنز معاصر است كه در عرصه ادبيات داستانى كشورمان، به نقاط عطفى تبديل شده اند.در يك نگاه كلى، به نظر مى رسد سرنوشت طنز معاصر، بنا به خصلت اجتماعى بودن طنز، بيش از هر گونه ديگر ادبى، با ژورناليسم گره خورده است. چهره هاى شاخص طنز، يا از نشريات طنز نويسى را آغاز كرده اند، يا آثار خود را در نشريات به چاپ رسانيده اند. اين امر، شايد موجب شده كه بسيارى از آثار طنز ، بين ژورناليسم و ادبيات معلق بمانند، ولى از سوى ديگر، امكان برخورد روزآمد با زبان مردم و جامعه و آفرينش قالب هاى متناسب با آن را در عرصه ادبيات فراهم ساخته است.
 مؤلفه هاي طنزپردازي در ادبيات فارسي
در رديابى جريانات ادبى طنز معاصر، تا بهمن ،۵۷ به چهار دوره زمانى مشخص مى رسيم كه طنز هر دوره، مولفه هاى خاص خود را دارد:
۱- طنز به عنوان يكى از دو مولفه اصلى تعميق رويكرد مردمى و تجددطلبانه مشروطه در ادبيات معاصر (در كنار واقع گرايى كه مولفه ديگر است.) اين حركت كه همراه با ارائه نخستين آثار ادبى حركت تجددطلبى (مسالك المحسنين طالبوف و سياحتنامه ابراهيم بيگ زين العابدين مراغه اى) وارد عرصه ادبيات كشورمان مى شود، در آثار دهخدا رشد مى يابد، كمال پيدا مى كند و در آثارى مثل «قندرون» از اين نويسنده كه در شماره هاى ۲۷ صوراسرافيل ستون چرند پرند چاپ شده است، طنز را به قلمرو ادبيات داستانى مى كشاند و در ادامه، در «يكى بود يكى نبود» جمالزاده، به شكل گيرى عامل زبان در داستان كوتاه فارسى منجر مى شود، به اين صورت كه جمالزاده، با پيگيرى نظريه «دموكراسى ادبى» خود، آدم هاى كاريكاتورى دهخدا را در آثارش به شخصيت هاى داستانى تبديل مى كند……………