شناسه پست: 12041
بازدید: 328
روابط بين والدين و فرزندان و تأثير آن در تربيت
فهرست مطالب
بخش اول: تربيت 23-8
1. تربيت و قلمرو آن
2. پايه‌هاي اساسي تربيت
3. اشاراتي كوتاه به مراحل تربيت
4. اهداف تربيتي
5. عوامل تربيت
6. سخن، ابزار تربيت
7. اسلام و تربيت‌پذيري انسان
8. نكات عقلي و اسلامي در تربيت‌پذيري انسان
9. ارزش و اهميت تربيت
10. توضيحاتي ديگر در باب هدف تربيت و تعليم
11. تربيت و وظائف آن
12. ويژگيهاي تربيت دختران
13. عاليترين انتساب
14. بهترين ميراث
15. بروز نتايج تربيت
بخش دوم: شخصيت 30-24
1. شخصيت چيست؟
2. صفات پايدار
3. منشا شخصيت
4. اثبات شخصيت
5. جوان و محيط اجتماعي
6. اسلام و صفات شخصيت
7. شخصيت فرزندان
8. بشر و خواهش عزت نفس
9. عزت نفس و آزادگي
10. مراعات شرف كودك در خانواده
11. آئين اسلام و عزت نفس
بخش سوم: خانواده و مسائل نوجوانان و جوانان 39-31
بخش اول: تربيت و مسائل عاطفي
الف: خانواده و تربيت
1. وظايف والدين
2. سخني ديگر درباره نخستين مربي كودك
3. معلم اول كودك
4. پي‌ريزي قواعد زندگي
5. خانواده و تربيت
6. شريفترين خدمت
7. مراقبت‌ها در هفت سال سوم
8. تمايلات نوجوان و جوان
9. توجه به نياز آنان
10. مهرطلبي آنان
11. هدايت نوجوان و جوان
ب: نياز به محبت 43-40
1. جلوه‌هاي مهرطلبي
2. جدائي‌هاي طولاني
3. مهرورزي به هنگام بازگشت
4. چهره متبسم
5. چند نكته مهم
بخش چهارم: نقش پدر 50-44
الف: اخلاق پدر
1. همدمي با فرزندان
2. در برابر حرف حق
3. اما سخني هم با شما
ب: بيگانگي با فرزندان
1. جوش كار و تلاش
2. سر در لاك خود
ج: نزاع در خانه
1. خانه جهنمي
2. سعادتمندي كانون
3. گريز از خانه
4. آثار بد خشونت‌ها
بخش پنجم: نقش مادر 54-51
الف: اخلاق مادر
1. مادر و اخلاق اسلامي
2. حوصلة مادر
ب: مادر و رازهاي فرزندان
1. مادر بهترين رازدار
2. چند نكته مهم
ج: جنبه‌هاي مذهبي مادر
1. مادر و مذهب
2. نياز به ايمان
3. كنترل روابط
4. در برابر عبادت فرزندان
بخش ششم:  احساس نابساماني در خانواده 62-54
الف: تبعيض در خانه
1. ارجحيت پسر بر دختر
2. در آموزش علم
3. مساله كار در خانه
4. مراقبتها در ابراز عواطف
ب: تحقير در خانه
1. جوان و مسالة تحقير
2. انتقادپذيري از فرزندان
3. چند نكته مهم
ج: آزادي فرزندان در خانه
1. جوان و آزادي
2. نوع آزادي
3. نكته‌ها در كنترل
د: احترام والدين
1. سئوالي در ذهن جوان
2. نيكي به پدر و مادر
3. رعايت حرمت فرزندان
بخش هفتم: نكته‌هاي مهم در روابط والدين و فرزندان 65-63
1. جبران خطاي تربيتي
2. وظيفة والدين
3. توقف رشد عقلي
4. آسيبهاي روحي
5. زياده‌روي در محبت
6. بدترين پدران
بخش هشتم: دومين كلاس تربيت (مدرسه) 76-66
1. مدرسه و تكوين شخصيت كودكان و نوجوانان
2. همگامي خانه و مدرسه
3. نقش مدرسه در انتقال ارزشها
4. رفتارهاي مذهبي چگونه تبلور مي‌يابد؟
5. هشياريهاي فرهنگي در پاسداري از سلامت و رشد مطلوب
6. مهاجمان فرهنگي كيستند؟
7. هدف مهاجمان فرهنگي چيست؟
8. رسالت اولياء و مربيان و پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي
بسمه تعالي
تحقيقات كاربرد مواد آموزشي
مقدمه:
تقديم اين تحقيقات به آن معلمان و مربيان و اساتيدي كه شغل مقدس تدريس را با همه مشكلات و زحماتش و با توجه به تأثير والاي اين وظيفه بزرگ اجتماعي، و با رضايت تمام پذيرفته‌اندو ميدانند كه اگر امروز قدر كار بزرگ آنها كوچك شمرده شود فردا در برابر رسول و اهل بيت پاكش يعني مربيان و معلمان والامقام بشري سرافراز و آبرومند خواهند بود.
و در ادامه تقديم مي‌دارم به آن جوانان و نوجوانان برومندي كه زحمات معلمان آگاه و دلسوز خود را پاس مي‌دارند و وجود آنها را در راه سعادت خود عزيز مي‌شمارند و محبت آنها را هميشه در دل پاكشان زنده مي‌دارند تا فردا در برابر رسول خدا و اولياي گرامي او عزيز و موجب روشني چشم استادان خويش باشند.
چنانكه در ميان شما رسولي از خودتان فرستاديم تا آيات ما را براي شما تلاوت كند و دلها و نفسهاي شما را از جهالتها و زشتيها و آلودگيها پاك نموده به اخلاق و فضايل انساني رشد و كمال بخشد و همچنين شما را تعليم كتاب و حكمت دهد و آنچه را كه در قدرت و امكان شما نبوده تا بفهميد به شما بياموزد. بنابراين مرا كه خالق و منعم شما هستم هميشه بياد داشته باشيد تا من هم به لطف بيشتر و عنايتهاي آينده شما را ياد كنم .
 بخش اول: تربيت
تربيت و قلمرو آن
تربيت بطور خلاصه عبارت است از پرورش و رشد دادن استعدادهايي كه آفريدگار جهان در وجود انسان جهت سعادت و كمال او بوديعت گذاشته است.
با اين تعريف اجمالي موضوعات زير در امر تربيت مورد دقت و توجه قرار مي‌گيرد:
1- تربيت‌كننده با داشتن هدف معين و علاقمندي كافي و آگاهي كامل به اهميت و ارزش تربيت اين مسئوليت مقدس را مي‌پذيرد.
2- او از تجربه‌ها و اطلاعات لازم بهره‌مند مي‌باشد و از اصول و مباني تربيت عالم و آگاه و خودش نيز از فضايل اخلاقي و مزاياي تربيتي برخوردار است.
3- تربيت‌كننده نسبت به موقعيت فرد يا افراد مورد تربيت و استعدادهاي جسمي و روحي آنها آشنايي كامل دارد و مي‌داند كه چگونه انسانهايي را براي چه جامعه‌اي بايد بسازد.
4- مربي به وضع و شرايط محيطي كه در آن زندگي مي‌كند و نيازهاي اساسي آينده جامعه خود كاملاً آگاه است و فعاليت خود را متناسب با آن نيازها بكار مي‌اندازد.
5- كار و فعاليت مربي مبتني بر طرح و برنامه حساب شده و متوجه به هدفهاي صحيح و مطلوب جامعه و متكي بر روش متناسب با اين هدفها انجام مي‌گيرد.
6- مسئول تربيت براي پيشبرد اهداف مقدس خويش ناگزير است وسايل كار براي خود و افراد مورد تربيت متناسب با شرايط و امكانات زمان داشته باشد زيرا مي‌داند كه هيچ كاري بدون وسيله متناسب به انجام نمي‌رسد.
7- در جامعه‌اي كه اكثريت قريب به اتفاق آن مسلمانند مربي آگاه مي‌كوشد تا براي پايداري و استواري يك جامعه مترقي و مستقل اسلامي افرادي مؤمن و صاحب رشد و متخلق به اخلاق اسلامي و خدمتگزار به جامعه خود تربيت كند.
پايه‌هاي اساسي تربيت
تمايلات انساني و غرائز طبيعي بمنزلة پايه‌هاي اساسي است كه تربيت بر روي آنها بنا مي‌شود. يا بعبارت ديگر، تربيت عبارت از تعديل خواهشهاي طبيعي و تنظيم كيفيت بهره‌برداري از نيروهاي غريزي است.
«خوي و منش عبارت است از غرائزي كه شغل و تجربه آن را بگونه‌اي مختلف رنگ كرده و مانند كاشي‌كار ماهري پهلوي هم چيده است.»
موقعيكه آداب و رسوم تربيت بر اثر تكرار و ممارست، رنگ عادت بخود مي‌گيرد و بصورت خلق و خوي ثابت در مي‌آيد، آدمي بر طبق آن از سرمايه‌هاي طبيعي خود استفاده مي‌كند و به آساني، غرائز در مجاري عادات بجريان مي‌افتند.
«عادات به محض آنكه تشكيل يافتند با بهره‌برداري از ذخيرة فعاليتهاي ذاتي آدمي، به وجود خود ادامه مي‌دهند و لاينقطع اين فعاليتها را به ميل خودشان تحريك مي‌كنند، تقويت مي‌نمايند، تفكيك مي‌سازند، متمركز مي‌كنند و از غرائز خام و نامنظم، دنيائي مطابق ميل خود بوجود مي‌آورند به طوري كه مي‌توان گفت آن موجود نه مخلوق عقل است و نه زائيده غريزه، بلكه مصنوع عادات مي‌باشد.»
اشاراتي كوتاه و مختصر به مراحل تربيت
پيامبر اسلام (ص) سنين ميان تولد تا 21 سالگي را كه با اهميت‌ترين مرحله تربيتي است به سه مرحله تقسيم نموده است، و در قالب يك حديث مي‌فرمايند: «فرزند، در هفت سال اول سيد و آقا است، و در هفت سال دوم بنده، مطيع و فرمانبردار است،‌ و در هفت سال سوم وزير، طرف شور و مسئول است.»
مراحل تربيت را از نظر اسلام مي‌توان در دو مرحلة پيش از تولد و بعد از تولد بررسي نمود، مرحلة پيش از تولد شامل پيش‌بيني‌هاي لازم در انتخاب همسر جهت انتقال صفات و ويژگيهاي مطلوب به كودك، تدابير لازم به هنگام انعقاد نطفه و دوران جنيني و زايمان، مرحله بعد از تولد را مي‌توان به پنج مرحله عمده تقسيم نمود:
كودكي، نوجواني، جواني، بزرگسالي، پيري كه ما از ذكر توضيحات اين مراحل فوق خودداري مي‌كنيم.
اهداف تربيتي
1- هدفداري جهان عموماً و انسان خصوصاً به عنوان يك هدف تربيتي است
تعليم و تربيت اسلامي نخست اين واقعيت تحول‌آفرين را به انسان متذكر مي‌شود كه دستگاه خلقت عبث و بيهوده براي بازي نيست و قرآن مي‌فرمايد: «آسمان و زمين را با هر چه ميانشان هست بيهوده نيافريديم اين گمان كساني است كه كافرند واي از جهنم براي آن كساني كه كافرند.»
و همچنين در مورد هدفدار بودن خلقت انسان با صراحت و قاطعيت تمام مي‌فرمايند:
«گمان مي‌كنيد شما را بيهوده آفريديم و بسوي ما بازگشت نخواهيد كرد.»
2- اطمينان و قرب الهي به عنوان يك هدف تربيتي است
انسان با طي منازل و قطع مراحل در مقام والاي اطمينان و قرب به حق قرار مي‌گيرد، در قرآن آياتي در مورد اطمينان قلب وارد شده است از جمله در سوره فجر مي‌فرمايد: اي نفسي كه (در پرتو ايمان) به اطمينان رسيده‌اي همانا بسوي پروردگارت بازگرد با خشنودي متقابل تو از او و او از تو خشنود، پس داخل در مسلك بندگانم و داخل شو در بهشتم.
3- صبر بعنوان يك هدف تربيتي است
اگر تصور كار، سيماي كارگران را تداعي مي‌كند كه بار توليد را به دوش مي‌كشد تصور صبر اين سئوال را بوجود مي‌آورد كه «صبر براي چه كسي مطرح مي‌شود؟» و چه شرايطي است كه انسان را به صبر نيازمند مي‌كند؟ از اين رهگذر است كه مي‌بينيم صبر، آنجا طرح مي‌شود كه پاي «عمل» در ميان است همچنانكه احتياج به «سپر» را كسي احساس مي‌كند كه مرد اسلحه و شمشير است در متن آيات مربوط به صبر، به وضوع خواهيم ديد صبر نه تنها يك مفهوم ذهني نيست بلكه دقيقاً به جاي عمل بكار رفته است و درست بر عكس كسانيكه صبر را اعلام سكون و حتي عقب‌نشيني پنداشته‌اند در طي آيات فراواني، مفهوم كامل حركت و پيشروي دارد، به اين ترتيب صبر در تعليم و تربيت اسلامي تعريف ويژه خود را دارد و هرگز نبايد آن را با ملاكهاي عمومي سنجيد.
«براي آنها كه اهل ايمان و عمل صالح هستند پاداش الهي از هر چيزي بهتر است، البته اين پاداش را كسي جز صابران در نمي‌يابند.»
«اي اهل ايمان در پيشرفت كار خود صبر و مقاومت پيشه كنيد و به ذكر خدا و نماز متوسل شويد خدا ياور صابران است.»
در اصول كافي باب صبر از قول معصوم آمده است: صبر سه گونه است: صبر بر مصيبت و صبر در برابر معصيتها و گناهان و صبر بر رنج ناشي از اطاعت خداوند و راه او
ايمان بر چهار پايه استوار است: بر صبر و يقين و عدل و جهاد، و صبر نيز خود بر چهار شاخه: اشتياق، خوف، زهد، انتظار پس هر كس كه مشتاق بهشت بود از بند شهوتها و لذتها رها مي‌شود، و كسي كه از عذاب خدا هراسيد از گناهان و محرمات كنار مي‌كشد، و كسي كه به دنيا بي‌رغبت شد مصيبتها و سختيها را سبك مي‌شمارد و آن كه به انتظار مرگ بود، در انجام هرچه زودتر و هرچه بيشتر نيكوئيها و آرمانهاي خير سرعت مي‌گيرد.
«هركس از مؤمنين به بلايي گرفتار شود و صبر كند برايش اجر هزار شهيد باشد.»
در خاتمه يادآور مي‌شويم كه صبر بر دو رويه استوار است: صبر از آنچه دوست داري و صبر بر آنچه كراهت داري و شهوتها، اطاعتها
 4- تكامل انسان به عنوان يك هدف تربيتي است
حركت تدريجي يك شي از نقص به نقطه مطلوب رشد را تكامل مي‌گويند. كه به معني به كمال رسيدن، به تدريج كامل شدن، رو به كمال رفتن آمده است. تكامل را به انواع مختلف تقسيم مي‌كنند.
الف) تكامل فردي
تكامل فردي خود به چندين قسم تقسيم مي‌شود.
1- تكامل مادي و فيزيولوژيكي
هر انساني از نظر بدني و جسماني در يك حد از رشد متوقف مي‌شود، مثلاً در قد و يا دست و پا و يا ساير جوارح او از نظر رشد مادي محدوديت دارد يعني قد انسان دست انسان و يا ساير جوارحش از يك ميزان خاصي بلندتر نمي‌شوند اين نوع تكامل بين انسان و گياه و حيوان مشترك است و همانطور كه انسان قدش از يك ميزان خاصي بلندتر نمي‌شود، يك درخت بلوط يا بادام از يك حدي بلندتر نمي‌شود و اين رشد تقريباً در ساير جوارح هماهنگ است به عبارتي بين دست و پا و ساير جوارح حيوان يا انسان از نظر رشد هماهنگي وجود دارد. اين نوع تكامل را تكامل مادي يا فيزيولوژيكي مي‌نامند.
2- تكامل علمي
تكامل ديگري كه مخصوص نوع انسان تكامل علمي است، به اين معني كه بشر هرچه بيشتر در آثار طبيعت مطالعه مي‌كند رازهاي شگفت‌انگيزتري را از طبيعت درك مي‌كند و انرژيهاي نويني را به استخدام مي‌كشد و زيستي بهتر براي خويش فراهم مي‌آورد.
3- تكامل فكري
تكامل ديگري كه باز اختصاص به انسان دارد تكامل فكري است به اين معني كه  دماغ بشر در اثر تفكر در حقوق كائنات بر فراز ابزارهاي علمي و تكنيك‌هاي فرهنگي اوج مي‌گيرد و مسائلي را كه حتي علم به حل آن دست پيدا نمي‌كند را مي‌گشايد.
 4- تكامل روحي و معنوي
تكامل ديگري كه ارزنده‌ترين تكامل انسان است تكامل روحي و معنوي است بدين معني كه بشر در اثر صفاي باطني و گرايش به مبدأ و عشق به ملكوت، يك روحية نيرومند و ارزنده‌اي پيدا مي‌كند و با پاي برهنه و سر برهنه‌اش از قوي‌ترين متفكرين عالم بهتر به حقايق هستي دست مي‌يابد، حافظ مي‌گويد.
«راز جهان كه پير مغان با كسي نگفت در حيرتم كه باده‌فروش از كجا شنيد»
تا بخواهند افرادي مثل كانت، و دكارت، فارابي،‌ دلائلي براي جهان پيدا كنند، يك روستائي بي‌سواد با يك نگاه كردن به جهان و با يك معنويت پاك، خدا را در آينة ضمير مي‌بيند.
متذكر مي‌شود كه موارد چهارگانه بالا فقط جنبه فردي دارد.
ب) تكامل اجتماعي
همينطور كه يك فرد ترقي مي‌كند يك اجتماع نيز ترقي مي‌كند يك ملت يا يك امت نيز ترقي مي‌كند، همينطور كه يك فرد سقوط مي‌كند، يك ملت سقوط مي‌كند،‌ يك امت نيز سقوط مي‌كند، يك اجتماع نيز سقوط مي‌كند.
مطالعه در تاريخ گوياي اين مطلب است كه ملتهايي بودند ناگهان اوج گرفتند، پيش رفتند، ناگهان سقوط كردند.
براي علت سقوط يك ملت بايد عوامل شكست را مطالعه و بررسي كرد، همينطور كه يك انسان در اثر يك سري از عوامل تقويت مي‌شود مثلاً تغذيه خوب، تنفس خوب، هواي آزاد و صاف،‌ نداشتن اندوه يك بشر قوي به وجود مي‌آورد همينطور يك سري از عوامل مثل شهوت‌راني زياد، روي آوردن به مواد مخدر، بشر قوي را ساقط مي‌كند سپس مي‌ميراند.
فروكش كردن يك تمدن و يك ملت به اين معني است كه شما يك ساختمان گلي و پوسيده را در نظر آوريد، روي اين ساختمان پوسيده گچ بماليد، و بعد روي گچ عكس‌هاي مورد علاقه خود را بكشيد، اين ساختمان به ظاهر زيباست ولي به مجرد اينكه سيلي آمد شكاف بر مي‌دارد، فروكش مي‌كند و خراب مي‌شود، وحي الهي اضمحلال تكامل فردي و اجتماعي را از آثار گناه مي‌داند يعني همانطور كه سيل براي يك ساختمان گلي علت فروكش كردن است، گناه نيز فرد و جامعه را ويران مي‌كند.
قرآن مي‌فرمايد: «آيا نديديد پيش از ايشان چه بسيار گروهي را هلاك نموديم و حال آنكه در زمين به آنها قدرت و تمكيني داده بوديم كه شما را نداده‌ايم و از آسمان بر آنها باران رحمت پيوسته فرستاديم و نهرها در زمين بر آنان جاري ساختيم پس با آن كه به انواع نعمتها بهره‌مند شدند چون گناه و نافرماني كردند آنها را هلاك نموديم و گروهي ديگر را بعد از آنها برانگيختيم.»
امام صادق (ع) مي‌فرمايند:
هيچ رگي نزند و پائي به سنگ نخورد و دردسر و مرضي پيش نيايد مگر به جهت گناهي (كه انسان مرتكب شده است) و همين است كه خداي عزوجل در كتابش مي‌فرمايد: «هر مصيبتي به شما رسد براي كاري است كه به دست خود كرده‌ايد و خدا از بسياري هم گذشت مي‌كند.»
عوامل تربيت
به طور كلي، تربيت پايه و اساس رفتار انسان است، و اين در صورتي است كه تربيت به عوامل موثر در ساختمان وجود آدمي مستند گردد، محال است كه تربيت ثمري داشته باشد و يا نتيجه‌اي به بار آورد، بدون آنكه عوامل ايجادكنندة‌ اين ثمرات موردنظر و توجه قرار گيرند، عوامل مهمي را كه غالباً علماي تعليم و تربيت به عنوان عوامل موثر در تربيت انسان مطرح مي‌كنند دو عامل «وراثت» و «محيط» است گرچه اعتقاد به تاثيرات كمي و كيفي اين دو عامل مورد اتفاق اينگونه دانشمندان نيست اما در عين حال، تاثير اين عوامل در تربيت انسان امري است كه غالباً به آن معتقدند، در تعليم و تربيت اسلامي گرچه به دو عامل فوق اهميت داده مي‌شود ولي عوامل تربيت را تنها محدود به دو عامل وراثت و محيط نمي‌داند بلكه عواملي چون «اراده» و «عوامل ماوراء طبيعت» را در تكوين شخصيت آدمي موثر مي‌داند.
سخن، ابزار تربيت
شايد بتوان مسالة تربيت را از جملة مسائلي شمرد كه عوامل تاثيرگذار آن، بر حسب گوناگوني ابعاد وجودي انسان، در موقعيتهاي مختلف، تأثيري يكسان نمي‌گذارد و پيامدهاي گوناگوني به همراه دارد، زيرا انديشه‌ها، عاطفه‌ها، احساسها و همچنين فضاهاي پيراموني كه فرد تربيت‌پذير را دربر مي‌گيرند، در نوع اثرگذاري عوامل تربيتي مؤثرند. به اين خاطر، طبيعي است كه سخن به عنوان ابزار انتقال انديشه‌ها، از مهمترين و كارآمدترين ابزارهاي تربيتي به شمار رود. از آن جهت كه بار معنايي، فكري و عملي ويژه‌اي را با خود حمل مي‌كند و احياناً افاده‌كنندة نكات و مفاهيمي است كه در طول تاريخ مخاطب انسان، در پيرامون آن شكل گرفته و ]ظاهراً[  در معناي واژگاني آن وجود ندارد. چون واژه‌ها ]اغلب در طول زمان[ مفاهيمي مي‌يابند كه با آنها بر وسعت معناي آنها افزوده مي‌شود و يا از آن كاسته مي‌گردد.
از اين رو، سخن، در واقع ابزاري الهي براي تربيت است كه در كتابهاي آسماني مورد بهره‌برداري قرار گرفته است.
همچنين بايد افزود: روند تربيت، همواره با خط سير طولاني «سخن» و «كلمه» در تاريخ انسان همگام و همراه بوده است و تاثيرات منفي و مثبت متقابلي داشته‌اند.
اسلام و تربيت‌پذيري انسان
روايات اسلامي، كودك را، بالفطره شايسته و مستعد تربيت مي‌داند. اسلام معتقد است با تحت مراقبت قرار دادن قواي كودك،‌ مي‌توان او را ساخت و تا حدود زيادي مي‌توان او را جهت داد و او تغييرپذيري را در تمام مدت حيات خويش حفظ مي‌كند و اين وضع در سطحي با اين وسعت، خاص انسان است.
حضرت علي (ع) راجع به نقش‌پذيري نونهالان مي‌فرمايند:
«صفحة دل نوجوان همچون زمين مستعدي است كه هيچ گياهي در آن نروئيده و آماده هر نوع بذرافشاني است.»