شناسه پست: 11609
بازدید: 374

عوامل خانوادگي موثر بر فرار دختران

فهرست مطالب

مقدمه 4
چكيده: 6
تعاريف مربوط به انحراف در جامعه شناسي 8
ويژگي هاي فردي ، خانوادگي، اجتماعي فراريان 9
ويژگي هاي فردي ، خانوادگي، اجتماعي فراريان: 12
علل فرار 14
پيامدهاي فرار : 16
تبيين عوامل موثر در فرار دختران 18
-عوامل خانوادگي: 19
طرح و بیان مسئله 23
اهمیت و ضرورت پژوهش: 26
اهداف پژوهش 29
اهداف فرعی تحقیق به طور کلی عبارتنداز: 29
سوالات پژوهش: 29
مفهوم فرار: 30
«فرار براساس علل آن به انواع زیر می‌توان تقسیم کرد: 31
مفهوم خانواده: 31
انواع خانواده: 32
1. تعریف آسیب اجتماعی: 34
2. گونه شناسی آسیب‌های اجتماعی: 34
عوامل موثر در کره رفتاری اجتماعی و جرم 35
خشونت در خانواده 37
2-2- پیشینه نظری تحقیق: 38
2-2-1-1- نظریه دورکیم: 40
نظریه مرتون (آنومی): 45
2-2-2- تئوری انحراف از دیدگاه نظریه یادگیری اجتماعی: 48
2-2-3- تئوری انحراف از دیدگاه نظریه‌های انتقال فرهنگی و کج رفتاری: 51
2-2-3-1- نظریه کوهن: 53
2-2-3-2- نظریه کلوآرد واهلین: 55
2-2-4- انحراف از دیدگاه هیرش و نظریه پیوند اجتماعی: 57
2-2-5- انحراف از دیدگاه ویلیام گود و نظریه آندمی و ساختار خانواده: 59
2-2-6- دروتی لاونولت و نظریه فضای عاطفی خانواده: 62
2-2-7- نظریات فمنیستی: 62
2-2-7-1- فمنیست سوسیالیستی: 65
2-2-7-2- دیدگاه فمنیسم لیبرال: 66
2-2-7-3- دیدگاه فمنیسم رادیکال: 67
2-2-7-4- دیدگاه فمنیست ماکیست: 71
2-3- چارچوب نظری تحقیق 72
مقدمه
امروزه فرار كودكان از خانه به صورت يك بحران در زندگي بسياري از خانواده ها درآمده است چرا كه در صد بالايي از اين افراد گرفتار مشكلاتي چون دزدي ؛ انحرافات جنسي و …. مي شوند. گر چه اين نوجوانان به دلايل مختلفي از خانه مي گريزند اما نتايج و پيامدهاي كم و بيش يكساني در انتظار آنهاست. پديده فرار دختران به عنوان يكي از چالش هاي اجتماعي نياز به مديريت قوي اجتماعي در زمينه آسيب هاي اجتماعي دارد. به طور متوسط روزانه 49 مورد فرار از منزل به مركز ساماندهي كودكان و نوجوانان فراري وابسته به شهر داري تهران گزارش مي شود( برزگر1383؛49).
پليس روزانه 90 نفر از جوانان فراري را كه قرباني تجاوز و غيره شده دستگير مي كند كه اكثر آنان در ترمينال ها ايستگاه هاي راه آهن؛ پارك ها و…. به سرمي برند( رسول زاده طباطبايي وهمكاران 1384:15) فرار دختران از منزل يك پديده چند علتي است كه ريشه هاي آن را ميتوان در فقر اقتصادي و فرهنگي؛ از هم پاشيدگي خانوادگي، طلاق يا جدايي عاطفه والدين؛وجود ناپدري يا نامادري؛ اعتياد؛رفاه و آزادي بيش ازحد، دوستان ناباب، تعرض جنسي توسط نزديكان، مشكل اخلاقي درخانواده، ازدواج تحميلي، وجود شكاف بين نسلها و اختلافات بين والد و فرزند و تغيير ارزشها و الگوها در فرزندان و…جستجو كرد( همان: 19)
فرار دختران از خانه نه تنها خود ايشان را در معرض آسيب هاي جدي رواني و جسمي قرار ميدهد بلكه در صورت عدم انجام اقدامات موثر براي حل آن؛ بخشي از نيروي كار و مادران فرداي جامعه از دست خواهند رفت. از آنجا كه بقاء جامعه در گرو بقاي خانواده و موفقيت و شكست جامعه در سلامت و يا گسستگي نهاد خانواده است؛ لذا خانواده از اهميت خاصي برخوردار است.
شخصيت كودك از طريق تعاملات خانوادگي رنگ مي پذيرد و والدين، اولين كساني هستند كه با رفتار و گفتار خود شخصيت كودك را پايه گذاري مي كنند. تعاملات خانواده موجب احساس آرامش، پذيرش و تامين سلامت رواني و يا بالعكس موجب تنفر و نارسايي در رفتار كودك مي شود. نوجواناني كه در خانواده هايي بزرگ مي شوند كه فاقد پذيرش شان مي باشند و مشكلات عديده اي رو به رو بوده و اغلب از محيط خانه و خانواده فراري اند.

چكيده:
مطالعه حاضر در پي يافتن عوامل خانوادگي موثر بر فرار دختران است. اين مسئله نه تنها مشكل فردي و خانوادگي بلكه معضل اجتماعي است چرا كه زمينه ساز انواع جرايم و انحرافات اجتماعي نظير فحشاء -اعتياد- قاچاق مواد مخدر- سرقت – شيوع بيماري هاي مقاربتي و…اين درحالي مطرح است كه براساس گزارش سازمان جهاني بهداشت سالانه بيش از 1 ميليون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار ميكنند( محمدخاني 1386 : 20).در ايران نيز تعداد كودكان فراري به گونه اي نگران كننده در حال افزايش است به طوري كه آمار آن در سال 1378 نسبت به سال 1365 حدودا 2 برابر شده است. فرار كودكان از منزل به عنوان مكانيسمي دفاعي با خود به خيابان پناه مي برد كه ( كارل هورناي ) آن را نوعي تضاد درون فردي مي داند. ( سو) نيز بر شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت يافتن اوقات فراغت بيشتر تاكيد دارد. ( هاروكس ) رشد انحراف را در سختگيري هاي بيجا و غير منطقي بزگسالان و (ونلاكول) ميل به رهايي از قيود خانواده و (زائدوشسترم) هم تمايل به فرار را زير فشارهاي خانوادگي و اجتماعي جستجو ميكنند( همان:25) پژوش هاي مرتبط با موضوع نيز بر اثر سوء رفتار والدين، نوع رابطه پدر ،اختلاف شديد و درگيري بين اعضاء، طلاق، متاركه، وجود ناپدري و نامادري ،فقر فرهنگي، بيسوادي و اعتياد به عنوان عوامل برانگيزاننده نيل به فرار تاكيد داشته اند. در اين پژوهش به عوامل مختلف خانوادگي نظير سرپرستي والدين، آزار جسماني و جنسي ،تبعيض دختر و پسر ،وضعيت اقتصادي و اجتماعي و…. اشاره شده است.
تاريخچه شكل گيري جامعه شناسي انحرافات
اصطلاح بزهكاري رسماً در سال 1899 پس از تصويب اولين قانون بزهكاران جوان در آلينوس شيكاگو رسميت يافت وتا قبل از تصويب اين قانون يعني سال 1899 جوانان و بزرگسالان مجرم در يك مجموعه قرار مي گرفتند. چون در جوامع بدوي  و ايستا انحراف و بزهكاري و جرم در يك معني بوده و در كل به معناي رفتاري بود كه از آداب و رسوم و ضوابط جامعه تخلف داشت. از همين روي هر نوع مجازات اعم از اصلاح و بازپروري براي همه يكسان بود. اما با افزايش ميزان انحرافات اجتماعي وبا مطالعات تجربي انجام شده متخصصين به اين نتيجه رسيدند كه قراردادن مجازات يكسان براي قشرهاي مختلف سني امر مناسبي نيست، به همين جهت پيشنهاد گرديد كه به جاي طبقه بندي مجازات ها برحسب نوع جرايم اين طبقه بندي برحسب سن منحرفان و بزرگسالان صورت گيرد  و بيشتر جنبه بازپروري بزههكار، توان بخشي، حمايتي و ارشادي داشته و افراد در مراكز بازپروري نگهداري  و تحت مراقبت مددكاران اجتماعي باشند.
با پيدايش جامعه شناسي انحرافات، انحراف اجتماعي بر حسب سن افرادي كه مرتكب رفتار انحرافي مي شوند در دو مقوله مجزا تحت عنوان جرم و بزهكاري طبقه بندي شد .علت اين طبقه بندي رسيدن به سن قانوني بود. از همين روي به رفتار انحرافي نوجواناني كه به سن قانوني نرسيده اند، بزهكاري مي گويند و نوجوانان مرتكب را بزهكار مي نامند. البته رفتار بزهكار را نه طيف وسيعي از انحرافات اجتماعي را دربرميگيرد( جونز و همكاران ،1995 به نقل از صديق سروستاني ،1383 : 21).
تعاريف مربوط به انحراف در جامعه شناسي
گسن معتقد است كه در جامعه شناسي انحراف به مجموع رفتارهايي كه با هنجارهاي اجتماعي در عين اعتبار و اجرا مطابقت ندار اطلاق مي گردد كه اين امر در گروه اجتماعي موجب بروز واكنش هاي متنوعي مي گردد كه نظارت اجتماعي خوانده مي شود.( گسن ،1988 :48 به نقل از روزبهاني ، 1378).
كلينارد نيز معتقد است كه اصطلاح انحراف بايد به شرايطي اطلاق شود كه انسان برخلاف مسير مورد قبول جامعه رفتار كند تا حدي كه جامعه توان تحمل آن را نداشته باشد. آشكارترين شكل هاي انحراف جنايت و بزه است( همان).
پيكا معتقد است كه بزهكار به فردي اطلاق مي گردد كه اعمالي خلاف قانون يا موازين مذهبي يك جامعه انجام دهد. با توجه به اينكه احكام در جوامع مختلف متفاوت است فرد مختلف در يك جامعه ممكن است كه در جامعه ديگر مختلف محسوب نگردد( مشكاتي ها، 1381 :4).
در ايران بزهكاري به كل جرايمي اطلاق مي شود كه درصورت ارتكاب به موجب قوانين قصاص، ديات، حدود و تعزيرات، داراي مجازات هستند.( همان)
ويژگي هاي فردي ، خانوادگي، اجتماعي فراريان
تمايل به فرار در مورد نوجوانها به خصوص افراد 12 تا 20 سال امري جدي تر و قوي تر به نظر مي رسد، فرار از خانه براي نوجوانان و جوانان ، نتيجه يك مسئله غامض مي باشد.
فرار در لغت به معناي گريختن و گريز است. يعني فرد محيطي را كه در آن زندگي مي كند به دليل دست نيافتن به نيازها و خواسته هاي خود و همچنين به دليل اينكه قادر به تغيير شرايط نامطلوب نمي باشد ترك مي كند.( عباسي، 1382 :15) كانر در تعريف فرار مي گويد: فرار به معني ترك ارادي خانه يا محيط نظارت شده است و به منظور دوري از بعضي چيزها و يا يافتن برخي چيزهاي ديگر صورت مي گيرد. وي همچنين در ارتباط با فرد فراري مي گويد: فرد فراري لزوما فرد مفقود نيست. چون مفقود كسي است كه گم يا ربوده يا مجروح شده و يا برخلاف ميلش جايي نگه داشته شده باشد. نوجوان فراري نوجواني نيست كه به هنگام شب پنهاني از خانه خارج شود تا با دوستانش باشد.( كانر، 2001: 1).
در عموم مباحث و ديدگاههاي مطرح شده فرار نوعي مكانيسم دفاعي و يا واكنش جبراني تسلي بخشي تلقي شده كه فرد براي نجات و رهايي از رنجها به اين عمل تن مي دهد. اين رفتار در زمره اختلالات رفتاري است كه در ارتباط با واكنشهاي سازگارانه به صورت اشفته خود را نشان مي دهد و باعث برانگيختن و تحريك افراد به خروج از محيط نظم و انظباط مي گردد.
ژاك بورسا فرار را مكانيسمي در جهت يافتن مجال اثبات وجود مي داند. براي فردي كه در خانه چنين امكاناتي را نداشته است.( اقليما، 1380 : 142 – 143).
والنر(1975) فرار را مختص بچه زير هجده سال كه بدون اجازه پدر و مادرش خانه را ترك كرده مي داند و نمايندگان حكومتي دور بودن چند شب از خانه را نيز به اين تعريف اضافه كردند( رود- 1996- به نقل از عباسي 1382).
اقسام فرار
فرار برحسب تعاريف اقسام متفاوتي را نيز دارد بعضي فرار را به 2 دسته تقسيم كرده اند و چنين تعريف مي كنن: الف- فرار از  ب- فرار به
الف) نوجوان فراري از: بر حسب به كسي اطلاق مي شود كه به دليل شرايط سخت از خانه فرار مي كند. او در خانه اي زندگي مي كند كه تحمل شرايط موجود در آن ساده نيست، او مورد بهره كشي جنسي يا جسمي قرار گرفته و از داشتن والدين طرد كننده ، انتقام جو، سها انگار رنج مي برد. او از اين موقعيت ها مي گريزد تا شايد در خيابان با گرمي و پذيرش بيشتري مواجه شود. اگر چه بر حسب تحقيق شارلين، موربراك(1992) بين سن دختر و فرار ارتباط مثبت وجود دارد. دختران جوان كمتر قدرت كنترل خواسته هايشان را دارند( حميدي، 1382 :132).
ب) نوجوان فراري به : به نوجواني گفته مي شود كه در ابتدا به دنبال كمترين استقبال يا در جستجوي هيجان و جذابيت ماندن در خيابان از خانه فرار مي كنند. محيط خانوادگي اين افراد حمايت كننده نيست و خونسردي والدين و كنترل كم از مشخصات آن است. اين افراد تحت تاثير فشار بيش از حد همسالان خويش هستند و اغلب پس از يك ماجراي كوچك به خانه برمي گردند. بين سن دختران و فرار رابطه منفي وجود دارد(همان)
فارو و همكارانش (1992) تقسيم ديگري را در ارتباط با فرار انجام داده اند كه عبارت است از:
1-   فراريان موقت يا به عبارتي فراريان وابسته به موقعيت    2- فراريان مزمن    3- فراريان رانده شده   4- جوانان مراكز: اين گروه غالبا هيچ تماسي با خانواده نداشته اند، اما در انستيتوهاي عمومي يا شخصي يا پرورشگاهي زندگي كرده اند و قادر نيستند كه وضعيت خود را تحمل كنند. به همين دليل آنها را ترك مي نمايند( همان)
انواع  ديگري از فرار بر اساس تحقيقي كه در بلژيك بر روي 600 فراري صورت گرفته مشخص شده است.
الف) فرار عكس العملي : در اين نوع از فرار نوجوان يا جوان به دليل وجود اختلال و نبود ارتباط مناسب با محيط زندگي اقدام به اين حركت مي كند و مي خواهد در اين حالت از آن براي هشدار دادن در برابر رفتارهايي چون بي توجهي و… استفاده نمايد.
ب) فرار براي راحت زندگي كردن : در اين حالت نوجوان يا جوان خانواده را مانع انجام برخي فعاليت هاي خويش مي بيند، دوست دارد تا مطابق خواسته ها و اميال خودش زندگي كند در نتيجه از خانه مي گريزد تا راحت تر زندگي كند.
ج) فرار به خاطر آينده سازي: در اين حالت نوجوان يا جوان به دنبال معماري آينده است و اميد دارد كه بتواند آنگونه كه مي خواهد زندگي خويش را بسازد. در نتيجه براي رسيدن به اين خواسته منزل را ترك مي كند . زماني كه فرد براي ساختن آينده خود منزل را ترك مي كند، امكان اينكه در دام بزه گرفتار شود كمتر است.( همان)
ويژگي هاي فردي ، خانوادگي، اجتماعي فراريان:
تمايل به فرار در مورد نوجوانها به خصوص افراد 12 تا 20 سال امري جدي تر و قوي تر به نظر مي رسد، فرار از خانه براي نوجوان جوان ، نتيجه يك مسئله غامض و براي خانواده مسئله اي است كه مربوط به روابط متقابل و براي جامعه يك مسئله اجتماعي تلقي مي گردد. البته همه جوانان و نوجوانان وقتي با مسئله اي مواجه مي شوند اقدام به فرار نمي كنند بلكه سعي مي كنند مسئله خود را حل كنند و تنها گروه اندكي وقتي با مسئله اي روبرو مي شوند اقدام به فرار مي كنند. بر همين اساس به نظر مي رسد شرايط خاصي تا حدودي در مورد انها عموميت دارد كه اين ويژگي ها عبارتند از:
الف) از نظر فردي : نوجوانان فراري معمولا افرادي هستند كه از برخي اختلالات و مشكلات رنج مي برند. اگر چه تمامي اين موارد ممكن است كه تنها در يك نفر از ان به چشم نخورد از جمله مي توان به اختلالات مغزي، اراده ضعيف ، حساسيت بيش از اندازه نسبت به محيط و افراد آن ، عقب ماندگي درسي و عقب ماندگي ذهني ، شخصيت تلقين پذير، عدم ثبات نظم اجتماعي ، عدم تكوين شخصيت، رنج عصبي و بي خوابي و احساس گناه اشاره كرد.
ب) از نظر خانوادگي: در مورد ويژگي هاي خانوادگي اين گروه معمولا مي توان از عواملي چون خانواده هاي نابسامان يا بدون سرپرست، والدين معتاد، محيط متشنج خانوادگي، طرد و تحقير و كمبود محبت در خانواده، عدم امنيت لازم در محيط خانواده ، بي توجهي نسبت به وضعيت تحصيلي آنها از جانب اولياء ، خانواده پر جمعيت، سخت گيري و خشونت والدين نسبت به آنها و تجاوز به حقوق شخصي و جنسي آنها در محيط خانواده و … نام برد.
ج) از نظر اجتماعي: بچه هاي فرار از نظر محيط اجتماعي فاقد حمايت هاي لازم و مراقبت هاي مورد نيازشان هستند همچنين محيط موجود آنها محيطي ضد اجتماعي و آلوده به مفاسد اخلاقي، وجود الگوهاي نامناسب و … مي باشد. به همين منظور كانر در مقاله اي تحت عنوان شناخت فرار نوجوانان و پيشگيري از آن علل اين اقدام (فرار) را چنين توضيح مي دهد.
1- اجتناب از عواقب نا خوشايند رفتار كه فرد انتظار دارد در آينده با آن مواجه شود. 2- فرار به خاطر جلوگيري از ادامه مواجهه با تجربه اي مستمر و پيش رونده نامطلوب و دردناك يا سخت در زندگي مثل آزار جنسي در منزل. 3- پيشگيري از ترك فعاليت ها، ارتباطات و دوستيهايي كه براي فرد مهم و با ارزش به نظر مي رسد. 4- بودن با افرادي كه به زعم ايشان، حمايت گر، مشوق و متعالي هستند. 5- بودن در مكان هايي كه آنها را از مشكلاتشان دور مي سازد. 6- تغيير در توافق آنچه در حال انجام است يا قرار است انجام گيرد. مثل ازدواج نامناسب توٍأم با تهديد.