شناسه پست: 8953
بازدید: 325

مشکلات دانشجویی (خوابگاهها و امکانات و …)
فهرست
بعضي ها به اين دخمه‌ها، خوابگاه دانشجويي مي‌گويند.
رسانه هاو هويت فرهنگي
رسانه‌ها و هويت شخص
عروس و دامادهاي خرافاتي
مراسم خواستگاري
پيش به سوي مرام عروسي
كيك عروسي
كفش
مراسم اختتاميه
دانشگاه يا مكتب خانه ادبيات همان شعر است.
كتابخانه ديجيتال ره آوردي نوين در عرصه فن آوري اطلاعات
بعد از 70 سال هنوز اديتور عكس نداريم
بعضي از روابط عمومي‌ها فكر مي‌كنند «رپرتاژ آگهي» اداره شان خبر است!
چرا حظي از خطي نمي‌بريم؟!!
با اين امداد اگر زلزله بيايد!؟
نگراني از افزايش بيكاري فارغ التحصيلان دانشگاهي
آمار نگران كننده بيكاري فارغ التحصيلان
پذيرش دانشجو با بازار كار تناسب ندارد
35 هزار پزشك بيكار
بيكاري جوانان به روايت ما
دانشگاه، دولتي و غير دولتي
از كبوترهاي نامه بر تا ايسنا، ايپنا، پانا، …
جهاني شدن فرار مغزها را بيشتر مي‌كند
در رگ عشق خيمه زديم
وقتي آقاي سردبير با يك گل از اين رو به آن رو مي‌شود

   بعضي ها به اين دخمه‌ها، خوابگاه دانشجويي مي‌گويند.

اينجا بزرگترين شهر خوابگاهي ايران است؛ ايراني كوچك در تهران، كارگر شمالي، اميرآباد.

چهار هزار سكنه جوان كه قرار است چهار سال و شايد كمي بيشتر را در اتاق‌هاي كوچك و شلوغ آن به صبح برسانند. مي‌گويند ساختمان شماره يك روزي خوابگاه سربازان آمريكايي در جنگ جهاني دوّم بوده است. صداي موسيقي آرام، و گاه سرفه‌هاي خشك يا سوت گزنده باد و ناله درهاي نيمه باز با هم مي‌آميزد.

لباسهاي آويزان بالكن‌ها به زحمت خود را روي طناب نگه مي‌دارند. ساختمان‌هاي زوار در رفته و پير، هر از گاه به تكاني بزرگ مي‌انديشند كه روزي دلشان را تكان مي‌دهد و هري فرو خواهند ريخت. و آن وقت خيلي‌ها همراه با آنها  خواهند مرد! مي‌گويند 2 ميليارد و 500 ميليون تومان آن هم براي متعادل سازي كوي دانشگاه، هزينه لازم است. سيستم برق اينجا 75 درصد مستهلك اعلام شده است و 400 ميليون تومان هزينه مي‌خواهد. دست روي هر جا كه بگذاري، همين طوري است. سيستم‌هاي گرمايشي، ايزوگام ساختمان، مخابرات و سيستم اتوماسيون ورود و خروج دانشجويان و … امّا با اين حال 140 ميليون تومان براي تعميرات كوي اختصاص يافته است.

اتاق‌هاي 6 نفره، بهترين شرايط درس خواندن را برايت جفت و جور كرده‌اند. بوي تند جورابها، ظرفهاي نشسته و سطلهاي آشغال چشم انتظار كه دوست دارند روزي خودشان را تخليه كنند و خرناسهاي كشدار مصطفي، سوسك هاي كپل و چاقي كه هر از چندي شاخك‌هاي فر نزده‌شان را از توي سوراخ‌هاي دستشويي برايت تكان مي‌دهند يا صداي صادق كه با لهجه غليظ تركي‌اش، قربون و صدقه مادرش در ميانه مي‌شود و …

خدا پدر تابستان را بيامرزد! چمن سبزي بود كه دور از اين همه آشفتگي مي‌توانستي چند دقيقه‌اي دستي به سر و روي كتابهايت بكشي.