شناسه پست: 8862
بازدید: 392

نقش زنان در فعالیتهای اجتماعی – اقتصادی و … در جامعه

فهرست
مقدمه: 8
فصل اول 11
طرح تحقيق 11
1-1- بيان مساله: 12
1-2- اهميت و ضرورت تحقيق: 14
1-3- فرضيه: 19
1-4- اهداف تحقيق: 20
1-5- پيشينه تاريخي: 21
پيشينه مطالعات در رابطه با زنان در ايران 28
1-6- روش شناسي تحقيق: 30
1-7- محدوديتهاي پژوهش: 36
1-8- تعريف اصطلاحات و واژه‌ها: 37
زن در توسعه 38
نيروي كاردستمزدي 38
كارخانه براي كارفرما 39
2-4-2- جايگاه زنان در توسعه روستايي و كشاورزي 70
2-4-4- صنايع دستي 80
2-4-4-1- تاريخچه صنايع روستايي در ايران 80
2-5-4-2- اهداف ايجاد صنايع روستايي 83
2-4-4-3- نقش زنان روستايي در توليد صنايع دستي 83
2-4-4-4- اثرات صنايع روستايي بر اشتغال زنان روستايي ايران 84
2-5- اهرم آموزش و كيفيت بهره‌گيري زنان: 87
2-6- توسعه پايدار و نقش محوري زيست محيطي زنان روستايي: 91
2-7- مسائل و مشكلات زنان روستايي 96
فصل سوم 106
كليات و ويژگيهاي طبيعي تالش 106
3-1- موقعيت، حدود و وسعت: 110
3-2- توپوگرافي: 112
3-3- اقليم 116
3-3-1- شرايط اقليمي منطقه: 116
3-3-3- بارندگي: 118
3-3-4- رطوبت نسبي: 120
3-3-5- تبخير: 120
فصل چهارم 122
نگرشي بر جغرافياي انساني تالش 122
4-1- توزيع و تراكم جمعيت: 123
4-2- ساخت جنسي و سني 124
4-3- نيروي انساني و اشتغال 126
4-3-1- جمعيت شاغل بر حسب گروههاي عمده فعاليت: 128
4-4- جمعيت و تغييرات آن: 128
4-5-1- ميزان مواليد در شهرستان تالش: 131
4-5-2- باروري: 131
4-5-3- مرگ و مير: 132
4-5-4- رشد جمعيت در شهرستان تالش: 133
4-5-5- مهاجرت در شهرستان تالش: 133
4-6- وضع سواد و كيفيت آموزش 135
4-6-1- بررسي وضع سواد در شهرستان تالش: 135
4-6-2- آموزش: 137
4-6-3- نهضت سوادآموزي: 138
4-7- بهداشت و درمان 141
4-8- شاخصهاي بهداشتي 142
فصل پنجم 143
5-1- عوامل موثر بر نقش و سهم زنان در فعاليتهاي روستايي منطقه 144
5-1-1- بستر اكولوژيكي و عمومي منطقه مورد مطالعه: 144
5-1-2- بستر جمعيتي روستاهاي منطقه مطالعاتي: 147
حجم خانوار: 149
5-1-3- متغيرهاي اكولوژيكي- اقتصادي در روستاهاي شهرستان تالش: 150
5-1-4- سهم زنان در فعاليتهاي اقتصادي روستا: 152
5-1-5- نقش و حيطه كارزنان در فعاليتهاي غير زراعي: 155
5-1-5-1-  دامداري و پرورش طيور: 156
5-1-5-2- زنبورداري: 161
5-1-5-3- نوغانداري: 163
5-1-5-4- صنايع روستايي: 166
صنايع تبديلي – صنايع دستي: 167
5-2- ويژگيهاي اجتماعي – اقتصادي فعاليتهاي زنان روستايي منطقه 171
5-2-1- تفاوتهاي جنسي در نحوه بهره گيري از سواد و تأثير آن بر اقتصاد روستايي منطقه: 171
5-2-2- كم و كيف درگيري زنان در انواع فعاليتها: 174
5-2-3- منزلت اجتماعي و اشتغال زنان: 184
5-2-4- جايگاه اشتغال زنان و درآمد خانوار در منطقه: 188
5-2-5- نقش و جايگاه تصميم گيري و مديريتي زنان در امور توليدي وخانوادگي: 195
5-3- نقش زنان روستايي تالش در حمايت و حفاظت از منابع طبيعي و محيط زيست: 202
فصل ششم 208
نتيجه گيري: 209
آموزش زنان = آموزش جامعه 210
نقش سازمانهاي غير دولتي NGO و مشاركت زنان در پروژه‌هاي توسعه: 213
سياست ملي‌زنان روستايي جمهوري اسلامي ايران: 218
حفظ كيان خانواده: 220
كاهش فقر و تأمين عدالت اجتماعي: 221
سياستها: 223
تأمين نيازهاي بهداشتي: 223
ارتقاي منزلت زنان روستايي: 225
فهرست  منابع مأخذ فارسي: 226
فهرست منابع و ماخذ لاتين: 231
مقدمه:
جغرافياي انساني در دهه‌هاي اخير دستخوش تحولات مهمي گرديده كه اين تغييرات نه تنها در روش بلكه در محتوا ظهور يافته است. در اين راستا مطالب جديدي مطرح شده و عناوين تازه‌اي اتخاذ گرديده است. يكي از موضوعات بالقوه قدرتمندي كه در تحقيقات ميداني جغرافيا در حال نشو و نما مي‌باشد بر مسايل مربوط به زنان و تقسيم كار جنسيتي تاكيد مي‌ورزد ضرورت طرح اينگونه سوالات از يك سو ناشي از آگاهي فزاينده جغرافيدانان در جهت بكارگيري قواعد و قوانين اجتماعي در تجزيه و تحليلهاي جغرافيايي بوده و از سوي ديگر به اين دليل بوده است كه جهت انجام اصلاحات لازم براي رسيدن به چهارچوب عملي و نتيجه‌گيري صحيح از مسايل خاص اجتماعي- فضايي الزاماً بكارگيري ابزارها و تكنيكهاي خاص اين علم ضرورت مي‌يابد.
بدين منظور در سال 1984 اولين كتابي كه با ديدگاه جغرافيا و جنسيت تدوين شده بود به چاپ رسيد اين كتاب در حال حاضر خارج از چاپ مي‌باشد.
ظهور علاقه‌ها و توجه بيشتر به شناخت موقعيت زنان در جغرافياي بريتانيا عمدتاً در اواخر 1970 آغاز گرديد. در ايالات متحده و بريتانيا ابتدا در جهت برخورداري زنان و دسترسي برابر آنان به منابع از جمله اشتغال تاكيد بيشتري صورت مي‌گرفته و در پي آن زنان در تحقيقات جغرافيايي توجه بيشتر را كسب نمودند.
به دنبال آن به سرعت يك جغرافياي فمنيست واضحتري توسعه يافت كه نه تنها بر موارد مطالعه جغرافيا بلكه به روش به كار رفته براي سازماندهي اين دانش به منظور جلب نظرات بيشتر به امور زنان با ديد انتقادي مي‌نگريست. اين انتقادات بيشترين بحثها را در طي 15 سال در توسعه جغرافيا برانگيخته است.
جغرافي دانان فمنيست مدت زيادي اين مساله را كه در نظم حاكم توسط مردان نتايج جدي را در بر داشته و اينكه چه چيزي به عنوان دانش جغرافياي واقعي به حساب مي‌آيد و هم چه كسي مي‌تواند چنين دانشي را گسترش دهد، مورد بحث قرار داده‌اند. آنها اصرار داشتند كه جغرافيا يك سري فرضيات نامعين درباره اينكه مردان و زنان چه كاري انجام مي‌دهند و اينكه آن نظمي كه بر فضاها، مكانها و چشم‌اندازها متمركز شده يك نظم مردانه است را مطرح مي‌كند.
با توجه به مسايل مربوط به زنان مانك و هانس در مقاله‌اي روشنگر نه تنها بر اتخاذ ديدگاهي جغرافيايي بر چنين نظراتي تاكيد داشته بلكه بر ضرورت موقت كردن انتقالي را كه بر اساس نظر مولفين توسط انحرافات بوجود آمده در جريان فمنيستي غير قابل دسترس شده است اقرار ورزيده‌اند.
اين اشتباه خواهد بود كه گمان شود جغرافيدانان بطور كلي با مسايل زنان درگير نيستند، هر چند كه در واقع غالب كارهايشان در مورد زنان آشكارا به سمت مردان گرايش مي‌يابد، براي مثال در مطالعه مسايل مهاجرت اگر نويسندگان و مولفين مهاجرت زنان را ناديده مي‌گيرند و تنها به اين فرض ساده كه توده عظيمي از مهاجرت در پي ازدواج صورت مي‌پذيرد اكتفا مي‌نمايند.
تحقيق حاضر تنها اقدام سطحي را براي پر كردن خلاء در تحقيقات جغرافيايي انجام داده و در جستجوي راههاي براي تاكيد بر مشاركت زنان در نواحي روستايي جهت دستيابي به توسعه همه جانبه مي‌باشند شد سابقه اين گونه تحقيقات در ايران نسبتاً جديد است. سالهاي اخير شاهدي بوده است بر انفجاري در مطالعاتي كه زنان و نقش آنان را در اقتصاد بررسي مي‌نمايند. در غالب اين مطالعات ضرورت تغيير نقش و جايگاه زنان در زمينه‌هاي وسيعتر اجتماعي مورد تاكيد قرار گرفته است. اگر چه زنان شهري از سوي دانشمندان جامعه شناسي مورد توجه بيشتري قرار داشته‌اند، ليكن در اكثر موارد زنان روستايي علي‌رغم مشاركت فوق‌العادشان در زندگي اقتصادي عمدتاً مورد فراموشي قرار گرفته‌اند. زنان روستايي كه به پايين‌ترين قشر جامعه تعلق دارند شايد نامرئي‌ترين مشاركت كنندگان در فرايند اقتصادي باشند در حاليكه زنان شهري به لحاظ اينكه بيشترين ظهور را در زندگي اقتصادي خود دارند، نرخ مشاركت‌شان نيز در فعاليتهاي اقتصادي بيشتر و بهتر برآورد شده است.
برخلاف نرخ مشاركت مردان به نظر مي‌رسد مشاركت زنان نسبت به يك دسته از عوامل اكولوژيكي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي حساس باشد. حتي اصول بنيادي تقسيم كار جنسيتي نيروي كار نيز از ناحيه‌اي به ناحيه ديگر تغيير‌پذير است بدين ترتيب ملاحظات فوق‌انگيزه اصلي براي مطالعه اين مساله را فراهم ساخته است.
فصل اول
طرح تحقيق
1-1- بيان مساله:
از آنجائيكه سازماندهي توليد در بسياري از روستاهاي كشورمان بر سازمان خانوادگي استوار است، مي‌توان بر اهميت نقش افراد خانواده پي برد. با توفيق در تقسيم كار جنسيتي در واحد خانوار روستايي، مي‌توان به وظائف بيشمار آشكار و نهان زنان در مقابل وظايف مردان (بويژه نقش سرپرست خانوار) اشاره كرد. بطور كلي در كنار كاركرد خانوادگي (نگهداري و پرورش كودكان و انجام خدمات مربوط به خانه) و ايفاي نقش همسري زنان روستايي چه به صورت مستقيم و يا غير مستقيم در امور گوناگون مربوط به توليد نيز نقش دارند. هر چند كه كمتر به عنوان شاغل محسوب مي‌گردند و عمدتاً اينگونه وظائف با امور خانه‌داري ادغام گرديده و جزو وظائف روزمره آنان به شمار مي‌رود. بنابراين نقش توليدي زنان روستايي به صورتي پنهان به انجام رسيده و كمتر تجلي اقتصادي و حتي اجتماعي يافته است. اگر چه تاثير اينگونه فعاليتها در درآمد كل خانوار غير قابل انكار مي‌باشد ليكن، سنجش ميزان اين تاثير و اثرات حذف آن از درآمد خانوار مشكل است چرا كه درآمد زنان عمدتاً به صورت جانبي بوده و صرف موارد روزمره و هزينه‌هاي جاري كودكان و … مي‌گردد و يا اصولاً ماهيت برخي از فعاليتهاي زنان به گونه‌اي است كه بيش از آنكه درآمد زا باشد، سبب صرفه‌جويي در هزينه‌هاي جاري خانوار مي‌گردد.
از آنجائيكه بنيان اقتصادي قريب به اتفاق روستاهاي كشور كشاورزي و فعاليتهاي وابسته بدان مي‌باشد، بهره‌گيري از نيروي كار زنان عمدتاً در امور حاشيه‌اي، پرزحمت و بعضاً طاقت‌فرساست، از آن جمله، نشا كردن، وجين، شيردوشي، توليد لبنيات، قالي‌بافي و توليد صنايع دستي، تهيه هيزم و تهيه و جمع‌آوري سوخت و مانند آن بدينسان اگر چه نقش زنان اهميت بارز اقتصادي دارد اما از لحاظ اجتماعي مورد ارزشگذاري مناسب قرار ندارد. در واقع بي سبب نيست كه با ارتقاء سطح آگاهي و افزايش درآمد خانوار و نهايتاً بهره‌گيري از دانش فني (تكنولوژي) نقش اقتصادي در فعاليتها كاهش مي‌پذيرد.
با نظر به روندهاي جاري در مي‌يابيم كه نقش اشتغال در توسعه روستايي بسيار كم‌رنگ و حاشيه‌اي است و با توجه به شرايط موجود كار زنان بايد ديد چگونه مي‌توان نقش هدايت شده‌اي براي زنان در فرايند توسعه تعيين نمود؟ و به طور كلي با پيشبرد توسعه همه جانبه در روستاها چگونه مي‌توان زنان را كه عمدتاً از اين فرايند متضرر شده و يا تبديل به نيروهاي غيرفعال و صرفاً يك زن خانه‌دار مي‌گردند به جريان توسعه سوق داد.