شناسه پست: 6693
بازدید: 408

فهرست مطالب

اعمال اصطلاح فلسفي واقع گرايي در زمينه فلسفه حقوق

چكيده 1
ديباچه 3
مقدمه 5
فصل نخست) حقوق و واقعيت 10
بخش نخست) حقوق و هستي‌شناسي 10
گفتار نخست) هستي‌شناسي 11
گفتار دوم) هستي‌شناسي حقوقي 12
بخش دوم) حقوق و معرفت‌شناسي 14
گفتار نخست) معرفت‌شناسي 14
گفتار دوم) معرفت‌شناسي حقوقي 20
بخش سوم)‌حقوق و واقع‌گرايي 27
گفتار نخست) واقع‌گرايي 28
گفتار دوم) واقع‌گرايي حقوقي 34
فصل دوم) از واقع‌گرايي تا نامگرايي 38
بخش نخست) واقع‌گرايان و نامگرايان 39
گفتار نخست‌) ديدگاهها و ثمره نزاع 40
مبحث نخست) ديدگاههاي دو گروه 40
مبحث دوم) ثمره نزاع 42
گفتار دوم) فلاسفه واقع‌گرا و نامگرا 46
مبحث نخست) سقراط، افلاطون و ارسطو 47
مبحث دوم) جان دانز اسكاتوس و ويليام اوكامي 51
مبحث سوم) توماس هابز و ديويد هيوم 53
مبحث  ششم) هانس وايهينگر 59
بخش دوم) مفهوم‌گرايي و نقد ديدگاهها 61
گفتار نخست) مفاهيم حقوقي: بازگشت به بحث واقع‌گرايي و نامگرايي 62
مبحث نخست) نقد واقع‌گرايان 65
مبحث دوم) نقد نامگرايان 69
گفتار دوم) فوايد و محدوديتهاي مفاهيم حقوقي 72
مبحث نخست) فوايد مفاهيم حقوقي 72
مبحث دوم) محدوديتهاي مفاهيم حقوقي 73
مبحث نخست) ديدگاههاي مكتب مفهوم‌گرا 75
مبحث دوم) تلاشهاي هوفلد 75
مبحث سوم) جايگاه فعلي و نقد مكتب مفهوم‌گرا 77
بخش سوم)  حقوق آمريكا، اسكانديناوي و ايران 78
گفتار نخست) حقوق آمريكا 78
مبحث نخست) فلسفه حقوق 79
مبحث دوم) رويه قضايي 87
گفتار دوم) حقوق كشورهاي اسكانديناوي 90
مبحث نخست) واقعيت و مفاهيم حقوق 92
مبحث دوم) ارزش‌شناسي مكتب واقع‌گرايي اسكانديناوي 97
گفتار سوم) حقوق ايران 103
مبحث نخست) واقع‌گرايي 103
مبحث دوم) نامگرايي 108
فصل سوم) از واقع‌گرايي  تا  ضد  واقع‌گرايي 110
بخش نخست) واقع‌گرايان و ضد  واقع‌گرايان 112
گفتار نخست) ديدگاههاي دو گروه 112
مبحث نخست) در فلسفه علوم 114
مبحث دوم) در فلسفه اخلاق 119
مبحث سوم) در فلسفه حقوق 121
گفتار دوم) ثمره  نزاع و نقد ديدگاهها 125
گفتار سوم) فلاسفه واقع‌گرا 129
مبحث نخست) مايكل مور 129
مبحث  سوم) رونالد دوركين: 137
بخش دوم) ‌واقع‌گرايي و ضد واقع‌گرايي:  فلسفه كانت 139
گفتار نخست) ديدگاههاي كانت 140
گفتار دوم) ثمره ديدگاه كانت 143
گفتار سوم)‌ كانت و انقلاب در معرفت‌شناسي 144
گفتار چهارم) موافقان و مخالفان ديدگاههاي كانت 146
بخش سوم) اصول فقه اسلام 147
گفتار نخست) حسن و قبح ذاتي 148
گفتار دوم) تخطئه و تصويب 150
بخش چهارم) واقع‌گرايي، ضد واقع‌گرايي و نامگرايي 152
گفتار نخست) واقع‌گرايي 152
گفتار دوم) نامگرايي 154
گفتار سوم) ضد واقع‌گرايي 154
فصل چهارم )  از واقع‌گرايي تا آرمان‌گرايي 156
بخش نخست )‌ سابقه تقسيم‌بندي و معاني ايده‌آليزم حقوقي 157
گفتار نخست ) سابقه تقسيم‌بندي 158
گفتار دوم ) معاني ايده‌آليزم حقوقي 161
بخش دوم ) ريشه‌هاي فلسفي بحث 164
گفتار نخست ) در فلسفه عمومي 164
گفتار دوم ) در فلسفه حقوق 167
بخش سوم ) مكاتب واقع‌گرا و ارزشگرا 169
گفتار نخست) مكاتب واقعگرا 170
گفتار دوم) مكاتب ارزشگرا 176
– حقوق طبيعي نومدرسي 179
– فلسفه حقوقي لئون دوگي 180
– مكاتب ديگر 180
نتيجه‌گيري: 181
چكيده
اصطلاح «واقع‌گرايي» در فلسفه عام و فلسفه حقوق داراي معاني گوناگون و گاه متعارض است، ‌چندانكه خواننده از معاني متعدد آن به شگفتي مي‌آيد. براي مثال، مكاتب حقوق طبيعي با تأكيد بر حقوق از پيش موجود كه با ابزار عقل كشف مي‌شود، در زمره مكاتب واقع‌گرا مي‌آيد و از سوي ديگر، با اعتقاد به آرمان عدالت كه راهنمايي حقوق را در دست دارد، مكتبي
ايده‌آليستي به شمار مي‌رود. معني واقع‌گرايي در مكتب «واقع‌گرايي آمريكايي» نيز تنها با معني آن در زبان روزمره قرابت دارد و اين مكتب را به اعتبار اين كه قواعد حقوقي از پيش موجود را نفي مي‌كند، مي‌توان در گروه مكاتب نامگرا آورد. از سويي، بايد دانست كه مكاتب فكري فلسفه حقوق، در واقع، امتداد مكاتب فلسفي است و به همين دليل، تشتت و پراكندگي معاني «واقع‌گرايي» از فلسفه عام به فلسفه حقوق نيز كشيده شده است.
در اين رساله هدف اعمال اصطلاح فلسفي واقع‌گرايي در زمينه فلسفه حقوق بوده است و تلاش شده تا معاني گوناگون آن تشريح و ابهامي كه از اين رهگذر پديد مي‌آيد، زدوده شود.
به همين دليل است كه اين رساله به صورت مباحثي شگفت‌انگيز و و در عين حال جالب،
جلوه مي‌كند.
رساله حاضر به چهار فصل تقسيم گرديده كه از آن ميان سه بخش به معاني عمده و مشخص واقع‌گرايي در فلسفه حقوق اختصاص يافته است. فصل نخست و آغازين نيز به مباحث عمده فلسفه عام و فلسفه حقوق همچون هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي مي‌پردازد كه دانستن آن براي درك مباحث پيچيده‌تر فصول اصلي لازم است.
فصل دوم به مسأله «كليات» و اختلافات واقع‌گرايان و نامگرايان در دوران قرون وسطي و تأثير آن بر فلسفه حقوق مي‌پردازد. از ديدگاه واقع‌گرايان، كليات داراي واقعيت عيني و مابازا خارجي در عالم واقع است، در حالي كه نامگرايان آن را جز نامهاي ساخته ذهن كه فاقد هرگونه مابازا در عالم واقع است، ‌نمي‌دانند. نتيجه اين اختلاف به طور عمده در مباحث راجع به حقوق طبيعي و اثبات‌گرايي حقوقي پديدار مي‌شود. به همين ترتيب، اين بحث در مسايل مربوط به حقوق بشر نيز اهميت فراوان دارد، چندانكه واقع‌گرايي در تأييد آرمان حقوق بشر نقش اساسي ايفا مي‌كند.
در فصل سوم، ديدگاههاي واقع‌گرايان و ضد واقع‌گرايان مورد بحث قرار گرفته است. فصل چهارم و آخر نيز به واقع‌گرايي در برابر «ايده‌آليزم» مي‌پردازد. بايد دانست كه ايده‌آليزم گاه در معناي «تصورگرايي» و گاهي ديگر در معناي «آرمان‌گرايي» به كار مي‌رود. نامگرايي و
ضد واقع‌گرايي در فصلهاي دوم و سوم، در حقيقت نوعي ايده‌آليزم در معناي نخست است. در فصل پاياني نيز ايده‌آليزم در معناي دوم مد نظر قرار گرفته است.
از ويژگيهاي اين رساله پرداختن به ديدگاههاي نمايندگان هر يك از مكاتب فلسفي است. همچنين سعي شده تا با وفاداري به عنوان رساله، همه‌جا «واقع‌گرايي» هسته اصلي بحث باشد و چنانكه مي‌بينيم اين واژه در عناوين تمام فصلها تكرار گرديده است.
ديباچه
در كشورهايي كه فلسفه حقوق از دروس اجباري دوره هاي تحصيلي است، بسياري از دانشجويان تنها به اين دليل به مطالعه اين علم مي‌پردازند كه براي فارغ التحصيلي و جلوگيري از افت معدل لازم است.  در كشورما كه چنين درسي تقريبا در ميان واحد هاي درسي وجود ندارد، اين فايده نيز متصور نيست.
با اين همه، مطالعه فلسفه حقوق از جنبه‌هاي گوناگون سودمند واقع مي‌گردد؛ از ديدگاه عملي، مطالعه اين علم، باعث افزايش قدرت تحليل و تفكر انتقادي و خلاق در حقوق مي‌شود. از ديدگاه حرفه‌اي نيز فلسفه حقوق به نحوه انديشه وكلا و دادرسان درباره رفتار و نقش خود در جامعه مي‌پردازد. بسياري نيز صرفنظر از ديگر فوايد، مطالعه اين علم را في‌نفسه
و بخودي‌خود لذتبخش مي‌دانند.
شوربختانه، با وجود فوايدي كه گفته شد، اين شاخه از علم بويژه در شكل جديد خود، در كشور ما كمتر مورد توجه قرار داشته است. با اين همه، در سالهاي اخير،‌ در دانشكده حقوق دانشگاه تهران و با سفارشها و راهنماييهاي جناب آقاي دكتر ناصر كاتوزيان اين رشته مورد توجه خاص قرارگرفته است. نگاهي گذرا به عناوين رساله‌هايي كه در طول اين سالها در دانشكده حقوق نگاشته شده است و مقايسه آن با عناوين رساله‌هاي ديگر دانشكده‌ها اين واقعيت را نشان مي‌دهد.
در اينجا لازم مي‌دانم كه از راهنماييهاي استاد فرزانه جناب آقاي دكتر ناصر كاتوزيان كه در تمام دوران نگاشتن اين رساله از هيچگونه كمكي دريغ نكردند، تشكر نمايم. اگر اين راهنماييها نبود، اكنون اين رساله نيز شكل و محتوايي كاملا متفاوت داشت.
همچنين وظيفه خود مي‌دانم كه از آقاي «يس بياروپ»  استاد دانشگاه استكهلم كه با فرستادن مقالات خود درباره مكتب واقع‌گرايي اسكانديناوي و راهنماييهاي ارزشمند در يافتن پاسخ
پاره‌اي از مسايل ياريم كرد، سپاسگذاري كنم. از دكتر «مائورو زامبوني»  استاد ديگر دانشگاه استكهلم نيز به خاطر زحماتي كه در تهيه و ارسال منابع مربوط به مكتب واقع‌گرايي اسكانديناوي متحمل شدند، تشكر مي‌كنم.
مقدمه
شايد كمتر نويسنده‌اي را بتوان يافت كه به نوعي ادعاي واقع‌گرايي نداشته باشد. وصف «واقع‌گرا» در فلسفه حقوق در معاني گوناگون و گاه متعارض به كار رفته است، چندانكه گاه موجب تحير و سرگرداني خواننده مي‌گردد.  از يكسو، مكتب واقع‌گرايي آمريكايي و اسكانديناوي و همچنين مكاتب اثبات‌گرا را در زمره مكاتب واقع‌گرا مي‌آورند و از سوي ديگر، مكتب حقوق طبيعي را نيز با آن همه ديدگاههاي متفاوت، در همين گروه جاي مي‌دهند. همين امر باعث شده تا انجام تحقيق در باب حقوق و واقع‌گرايي با دشواريهاي فراوان روبرو شود، چندانكه در همين رساله نيز بيشتر تلاشها صرف جمع‌آوري ديدگاههاي متفاوتي شده كه گاه تنها عنوان واقع‌گرايي را برسر دارند. همچنين، خواهيم ديد كه «ايده‌آليزم» نيز كه بطور معمول در برابر واقع‌گرايي به كار مي‌رود، داراي معاني متفاوت است.