شناسه پست: 25327
بازدید: 426

دانلود پژوهش ناتوانی یادگیری

مقدمه:

چه بسيارند كودكاني كه تنها به دليل داشتن ضعف خاص در ديكته، حساب يا روخواني علي‌رغم داشتن هوش عادي، توانايي جسمي خوب و رواني سالم به دليل شكستهاي پي درپي تحصيلي براي هميشه با دنياي كتاب، مشق و مدرسه خداحافظي كرده‌اند. چه بسيارند استعدادهايي كه بدين سان نشكفته پرپر گشته و مي‌شوند و چه بسيارند زيانهايي كه جامعة ما از اين راه متحمل مي‌گردد.

ناتوانيهاي يادگيري مقولة خاص ديگري است كه درحيطة كودكان استثنايي قرار دارد و درصد چشمگيري از كودكان را در بر مي‌گيرد. ناتوانيهاي يادگيري، نارساييهاي يادگيري خاصي است كه در صورت عدم شناسايي آن معمولاً تحقيرها، توهينها، مقايسه‌هاي نابجاي خردكننده وشكستهاي تحصيلي پي در پي را به بار مي‌آورد. ميليونها كودك در سراسر جهان به اختلالات يادگيري مبتلا هستند. آنان علي‌رغم رشد جسمي،‌ذهني، زباني، اجتماعي، اخلاقي و عاطفي طبيعي هنگامي كه به سنين مدرسه مي‌رسند با مشكلاتي ويژه روبرو مي‌گردند كه عرصه را بر آنها تنگ مي‌كند. اشكال بزرگ اين اختلال آن است كه بر خلاف نابينايي ، ناشنوايي، سرآمدي، ناسازگاري و معلوليتهاي جسمي كه تشخيص آن در سنين پيش‌دبستاني به آساني امكانپذير است،‌براحتي نمي‌توان آن را در سنين پيش‌دبستاني تشخيص داد. كودك مبتلا به اختلال يادگيري خود نيز از اين كه نمي‌تواند در انجام تكاليف تحصيلي همانند ديگر همسالانش موفق باشد،‌رنج مي‌برد. او نيز همانند ديگر كودكان تصويري توانا و مثبت از خود ساخته است كه به دليل اين اختلال و رويارويي پي در پي با ناكاميهاي اصلي، فرعي تحصيلي اين تصوير خدشه‌دار مي‌شود واحساس حقارت دروني جايگزين آن مي‌گردد.

مسئله ناتوانيهاي خاص يادگيري اخيراً به طور چشمگيري توسعه پيدا كرده و توجه متخصصان و دست اندركاران مسائل آموزش كودكان را بيش از پيش به خود جلب نموده است، دركنار كودكان ناشنوا، نابينا و عقب‌مانده ذهني كودكاني هستند كه بدون اينكه ناشنوا باشند كلمات را درك نمي‌كنند و بعضي ديگر با اينكه نابينا نيستند اما آنچه را كه مي‌بينند درك نمي‌كنند. و گروهي ديگر از كودكان عليرغم آنكه از نظر ذهني عقب مانده نبوده و همانند ساير همسالان خود هستند با روشهاي معمول آموزشي قادر به يادگيري مفاهيم نمي‌باشند. معلمان مدارس استثنايي بسيار با اين كودكان برخورد داشته‌اند. كه به علت ناتوانيهاي خاص در يادگيري خواندن، صحبت‌كردن ، هجي‌كردن، نوشتن وحساب كردن و… در اين مدارس آموزش مي‌بينند.

1 مرتضي حاج بابايي و ياور دهقاني هشتجين ، آشنايي با ويژگيها و مسايل كودكان استثنايي ، تهران، نشر ايران، 1372، ص 114

تاريخچه:

متأسفانه تاريخچة آموزش كودكان مبتلا به ناتوانيهاي خاص يادگيري بسيار كوتاه است. تا سال 1960 مشكل اين كودكان تقريباً شناخته نشده بود. در اين سال تلاشهايي وسيع آغاز شد و نظريات متفاوتي عنوان گرديد، دسته‌اي ناتوانيهاي خاص يادگيري را معلول تنبلي كودكان خواندند، دسته‌اي ديگر وجود ضايعة مغزي را علت اين عارضه تلقي كردند. گروهي معلوليت ادراكي و گروه ديگر اختلالات عصبي را علت ناتواني يادگيري مي‌شناختند. آشفتگي و سردرگمي موجود چندان هم بي‌علت نبود. اصولاً شناخت كودكان مبتلا به ناتواني‌هاي خاص يادگيري، مستلزم گذشت زمان بود. گذشت زماني كه موجبات به هم رسيدن علوم متفاوتي چون پزشكي، علوم تربيتي، روان‌شناسي، توانبخشي و … درگره‌گاه واحدي به نام اختلال يادگيري را فراهم كرد. در اين ميان پزشكي نخستين رشته‌اي بود كه به تشخيص دانش آموزان داراي مشكلات يادگيري توجه كرد. پس از آن روانشناسان به مطالعة خصوصيات اين دانش آموزان پرداختند. با اين وجود تا اوايل دهة 1960 كاري كه در خور توجه باشد انجام نگرفته بود، به همين علت در اين دهه، علماي تعليم و تربيت نيز به جريان مذكور پيوستند و براي حل اين مشكل پيشقدم گشتند.

در سال 1896 پزشكي انگليسي به نام مورگان وضعيتي را گزارش كرد كه آن راكوري لغات مي‌ناميد. حالتي كه ناتواني در خواندن كلمات از آن تعبير مي‌شد. چند سال پس از آن يعني در سال 1920 اين مورد جاي خود را به  عنوان مفهومي در مطالعات علمي بازكرد.

در سال 1930 عصب آسيب‌شناسي به نام اُرتون[1]  رابطة ميان غلبه مغز و اختلالات تكاملي زبان را مورد مطالعه قرار داد. در سال 1947 اشتراوش[2]  و لتي‌نين [3] كتاب «آسيب‌شناسي رواني و تربيت كودك معلول مغز» را منتشر كردند كه بر پاية آن ناتوانيهاي يادگيري ناشي از ضايعات مغزي قلمداد مي‌شوند.

از سال 1948 به بعد تلاشهايي شكل يافته‌تر در اين زمينه آغاز شد كه به طور عمده مربوط به تلاش براي كشف حدود و علل متفاوت ناتوانيهاي يادگيري بود. اين تلاشها ادامه يافت و به پديد آمدن گروههاي محلي و سازمان‌هاي ايالتي متفاوتي انجاميد كه در سال 1963 با برگزاري يك كنفرانس ملي به رهبري ساموئل كرك[4]  در شيكاگو اقدام به ايجاد و سازماندهي يك مؤسسه ملي كردند. در همين سال كرك طي سخناني در اين كنفرانس گفت: موضوع بحث ما در اين جا كودكاني هستند كه يا به جهت سبب‌شناسي ( براي مثال نقص كار مغز ، نقص جزئي در كار مغز يا اختلال عصبي – رواني) ، يا به سبب جلوه‌هاي رفتاريشان (براي مثال، اختلالهاي ادراكي، فعاليت‌هاي حركتي بيش از حد، نارساخواني ياديس لكسي) نامي بر آنها نهاده شده است» كرك در اظهارات خود پيشنهاد كرد كه براي پرهيز از معماي پيچيدة كار ناقص مغز،‌از اصلاح «ناتواني يادگيري» كه در برگيرندة تمام افراد مورد نظر است استفاده شود.

منابع و مآخذ

  • افروز . غلامعلي، مقدمه‌اي بر روانشناسي و آموزش و پرورش كودكان استثنايي، ‌تهران ، ‌انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم، 1372
  • اچ، ‌ايلوارد، اليزابت وار.براون.فرانك، تشخيص و ساماندهي ناتوانيهايي يادگيري، ترجمه رضا برادري، تهران، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنايي، چاپ اول، 1377
  • استادان طرح جامع آموزش خانواده، خانواده و فرزندان در دورة ابتدايي، تهران، انتشارات انجمن اولياء و مربيان، چاپ هشتم، 1378
  • جمعي از مشاوران، ناتوانيهاي يادگيري، يزد، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنايي ، 1382
  • حاج بابايي، مرتضي و دهقاني هشتجين،‌ياور، آشنايي باويژگيها و مسايل كودكان استثنايي ، تهران، نشرايران،‌1372
  • دوركين، بل، اچ، مشكلات و رفتاري دانش آموزان، ترجمه پرويز صالحي، تهران، نشر بشري، چاپ اول، 1376
  • شريفي درآمدي، پرويز، روانشناسي كودكان استثنايي ، تهران، نشر روانسنجي، چاپ اول ، جلد 2، 1381

عليزاده، حميد، نشريه تعليم و تربيت استثنايي، تهران، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنايي، شماره 10 و 11 ،‌خرداد و تير 1381

فرمت : قابل ویرایش | WORD | صفحات : 84

*************************************

نکته : فایل فوق قابل ویرایش می باشد