تأثير مداخلات خانواده درماني راهبردي بر اختلافات زناشويي
همراه با پرسش نامه
فهرست مطالب
پيشگفتار: 5
چكيده تحقيق : 6
فصل اول 10
مقدمه 11
بيان مسئله 12
ضرورت و اهميت موضوع 16
فصل دوم 21
خانواده سالم و رشد و تحول آن : 23
خاستگاه خانواده: 24
تاريخچة خانواده درماني و بررسي نظريه ها: 27
مفهوم خانواده درماني چيست؟ 30
خانواده درماني راهبردي. 32
6- بازنشستگي و كهنسالي. 33
خانواده درماني روان تحليل گري. 36
خانواده درماني تجربي 38
مكتب خانواده درماني ساختاري: 39
تحقيق در خانواده درماني: 40
فصل سوم 41
طرح تحقيق : 41
جامعة آماري: 42
نمونة آماري و روش نمونه گيري: 42
روش جمع آوري اطلاعات: 43
روش تجزيه وتحليل اطلاعات: 44
فصل چهارم 45
مقدمه 45
مقدمه 46
2-1 نمودار توزيع فراواني سن زوجين به تفكيك جنس. 47
6-1نمودار توزيع فراواني شغل زوجين به تفكيك جنس. 50
7-1 جدول توزيع فراواني مدت زندگي مشترك در دو گروه آزمايش و كنترل. 50
مقايسه نمرات رضايت زناشويي پيش آزمون گروه آزمايش و كنترل. 53
مقايسه تغييرات نمرات رضايت زناشويي در گروه آزمايش و كنترل. 54
تغيير نمرات حل تعارض در گروه آزمايش و كنترل. 55
فصل پنجم 57
بحث و نتيجهگيري 57
محدوديتهاي تحقيق: 59
فهرست منابع 60
پرسشنامه رضايت زناشويي ENRICH 62
فصل اول
مقدمه
بيان مسئله
ضرورت و اهميت موضوع
اهداف پژوهش
فرضيه ها
اصطلاحات
مقدمه
خانواده به عنوان يك واحد به ظاهر كوچك اجتماعي، از اركان عمده نهادهاي اصلي هر جامعه به شمار مي رود. در واقع هر خانواده را بايد خشت بناي جامعه و كانون اصلي حفظ سنت و رسوم از ارزشهاي والا و مورد احترام و شالودة مستحكم مناسبات پايدار اجتماعي در روابط خويشاوندي، مبدأ بروز و ظهور عواطف انساني و كانون صميمانه ترين روابط ميان افراد و پرورش فكر و انديشه و اخلاق و پرورش فكر و انديشه و اخلاق و تعالي روح انساني به شمار آورد. خانواده به عنوان واحد عاطفي – اجتماعي كانون رشد و تكامل، التيام بخش، تحول و تغيير، آسيبها و عوارضي است كه هم بستر شكوفايي و هم فرونشاني آن روابط ميان اعضايش مي باشد. در نتيجه تأثير بسزايي در تعادل رواني، عاطفي و اجتماعي داشته و به عنوان كوچكترين كانون اجتماعي شدن متضمن پذيرش نقشهاي اجتماعي و همنوايي با هنجارهاي اجتماعي ميباشد. همچنين خانواده نهاد و شالودة اساسي در ساختار اجتماعي جوامع است كه سلامت يا عدم سلامت آن قوام و اضمحلال جامعه را در بردارد.
خانواده سالم، نظامي باز است كه اعضاي آن در عين حالي كه از روابط
عاطفي گرمي با هم برخوردارند، هويت فردي خود را حفظ ميكنند. در اين گونه خانواده، عشق به طور نامشروط مي باشد و اعضاء پذيراي يكديگر هستند. آستانه تحمل خانواده در برابر كشمكش و استرس بالاست و به هنگام نياز، داوطلبانه درصدد ياري و خواهان آن ميباشند. در اين خانواده ها ائتلاف قوي و روشني بين والدين وجود دارد و اين قدرت بين والدين تقسيم مي شود اعضاء خانواده با هم نزديك و صميمي هستند. با اين حال حريم شخصي افراد حفظ ميشود و استقلال و فرديت اشخاص مورد احترام است.
در مقابل خانواده مختل خانواده اي است كه قادر به تأمين نيازهاي تكاملي اعضاء، حل مشكلات و تعارضات خود نيست. كاركرد او مختل است. مرزهاي بين اعضاء نامشخص است، اعضاء استقلال رأي ندارند لذا حمايت و همكاري رخ نميدهد. نظام خانواده بستر و اعضاي آن به لحاظ عاطفي سرد، جدا از هم و گسسته ميباشند.
تمدن جديد كه در پرتو تلاشهاي بشري و دستاوردهاي علوم تجربي حاصل شد چهره انساني را تغيير داد. دستاوردهاي مدني و صنعتي و همچنين رنجهايي كه غالباَ آنها از مدنيت جديد و مدرنيسم نشأت ميگيرد، هر روزه بر شمار بيماريهاي رواني و نابهنجاريهاي رفتاري افزوده ميشود و متأسفانه در همين مسير قويترين پيوند هاي انساني را در مستحكم ترين قرارگاه آن يعني نظام ريشه دار خانواده در معرض تهديدي جدي قرار ميدهد. روز به روز كارائي خانواده در تحقق و ظايفش كم رنگتر ميشودو اين سلامت جامعه را تهديد ميكندزيرا اختلا ل در كارائي خانواده مشكلاتي را در منظومه خانواده ايجاد ميكند و در صورت تشديد مشكلات خانواده را به سمت فرو پاشي سوق ميدهد طلاق و فرو پاشي خانواده ضمن بر هم زدن تعادل رواني –عاطفي افراد خانواده و جامعه منجر به بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي ميشود.
اختلافات زناشويي از اهميت ويژه اي برخوردار ميباشد. به همين دليل پژوهش بنا دارد با نوعي رويكرد خانواده درماني با عنوان راهبردي به مداخله در زمينه اختلافات زناشويي پرداخته، به نحوي در رفعاين مشكل خانمان براندار نقش داشته باشد.
بيان مسئله
بر صاحب نظران علمو انساني و افرادي كه به كار تخصصي با خانواده مشغول ميباشند پوشيده نيست كه خانواده ايراني به ويژه خانواده هاي شهرنشين با بحرانهاي زيادي روبرو هستند اين بحرانها از سويي بازتاب دگرگوني عظيم ساختاري- عملكردي در ساخت خانواده است و از سوي ديگرعدم توانايي در برخورد علمي در تدوين راهبردهاي عملي و ارائه راه حل هاي مناسب را به نمايش ميگذارد چشم بر تافتن از اين بحرانها و پناه بردن به مكانيسم هاي كتمان سازي در ترويج آنها ابتدا ساده ترين اما در عين حال زيان بارترين رويكردي است كه مي توان به پيش گرفت زيرا حاصل جز انباشت بحران نهايتاَ غير قابل كنترل شدن آنها را در بر خواهد داشت.
البته در همين جا بايد اشاره كرد كه بحران در خانواده و ترديد در كارآيي پاروايي از عمكردها، وظايف و نقش آفرني ها به مقولهاي جهاني تبديل گشته و منحصر به جامعه خاصي نميباشد با اين حال شتاب دگرگوني و عوامل بحران زاي اجتماعي در جوامع مختلف تابع متغيرهايي است كه ماهيت بومي – فرهنگي به خود گرفتهاند.
بزرگترين تحول ساختاري در خانواده ايراني در چند دهة اخير تبديل خانواده گسترده به خانواده هستهاي شهر نشين بوده است اين تغييرات بنيادين تأثيرات خود را در همة زمينه ها ي ممكن نظير نحوه ارتباط خانواده با يكديگر اهميت عاطفي اعضاي خانواده براي هم معني و مفهوم مقوله خانواده عملكرد اقتصادي خانواده و نيز نقش جنسيت ها بر جاي گذارده است. در دوران گذشته تشكيل يك خانواده نو بنياد حلقه اي از دايره ارتباطاتي فرا گير يعني خانواده گسترده بشمار ميرفت و خانواده هستهاي در اصل به عنوان جزئي از يك نظام كلي محسوب ميءشود در سايه آن زيست ميكرد. محور اصلي زندگي بر پايه روابط والدين- فرزندان استوار شده بود و زوجين قطب عاطفي اصلي يكديگر نبودند اما خانواده هستهاي امروزين بر محور رابطه زوجي استوار گرديد و كانون اصل ارتباطات اعضاي آن محسوب ميگردد به بيان روشنتر اگر خانواده در گذشته از برخي مكانيسمهاي جمعي غلبه بر بحران و يا از ذخاير عاطفي – تجربي اطرافيان سود ميجست امروز اين خود خانواده هستهاي و قبل از هم زوجين هستند كه بايد راهكارهاي غلبه بر بحران را در فرآيند تعامل و ارائه پيشنهادهاي مشخص عملي بيابند اما تحقق اين امر با موانع جدي روبرو ست. زيرا افراد از ابزار و مهارتهاي ارتباطي كا في برخوردار نبوده و نتيجتاَ مكانيسمهاي افكار در خانواده غالب ميگردند كه پيامدهاي مخرب دراز مدتي نظير از خود بيگانگي، سرخوردگي، تخريب متقابل بر جاي خواهند گذاشت. در بعد عاطفي بايد متذكر شدكه اعضاي خانوادههاي نوبنياد امروز نسبت به گذشته در برآورده كردن نيازهاي عاطفي يكديگر نسبت به هم وابستگي بيشتري دارند زيرا محدود شدن دايره زيست خانواده امكان ارضاي جانشيني نيازهاي عاطقي را از اعضاي آن صلب كرده است.
بالاخره خانواده امروز به كانون هدف دسته جمعي اعضاء تبديل گرديده كه بايد پاسخگوي نيازهاي اقتصادي خود باشد همچنين حضور پيش از پيش زنان كشور در عرصه هاي علمي و حرفه اي نقشهاي سنتي و مأنوس درباره جنس را شديداَ دستخوش تحول كرده است اين وضعيت جديد، ذهنيت تازه و قواعد رفتار فردي – اجتماعي فراخور خود را ميطلبذ. افراد بر الگوهاي رفتاري كليشهاي و عدم تجديد نظر جدي در اين زمينه مانع دستيابي به مكانيسم پويا متعادل و پايدار است و نهايتاَ ارمغاني جز تشديد تنشهاي خانوادگي و اجتماعي به همراه نخواهد داشت.