شناسه پست: 14867
بازدید: 325

توجه به تفاوتهاي فردي در امر آموزش و پرورش
فهرست مطالب
مقدمه کلي تحقيق
فصل1 : توجه به تفاوتهاي فردي در امور آموزش و پرورش1
توجه به تفاوتهاي فردي در امر آموزش و پرورش 1
علل پيدايش تفاوتهاي فردي 2
لزوم توجه به تفاوتهاي فردي در آموزش و پرورش 2
نكات كاربردي در مورد آموزش و پرورش با توجه به تفاوتهاي فردي   3
فصل 2 : چگونگي پاسخ به پرسشهاي دانش آموزان5
چرا بايد به پرسشهاي کودکان اهميت داد؟ 6
تشويق کودکان به پرسيدن 7
وضوح بخشيدن به پرسشها کودکان 9
فصل 3 : چگونگي ارتباط با دانش آموزان در خانه و مدرسه. 15
حفظ شخصيت 16
نقش برخورد والدين در رفتار کودکان 17
نکاتي کاربردي براي برخورد مناسب با کودکان و تربيت صحيح    22
فصل 4 : افت تحصيلي 24
افت تحصيلي فردي 25
افت تحصيلي كلي و عمومي يا گروهي 25
نكات كاربردي براي رفع افت تحصيلي 26
فصل 5 : تشويق و تنبيه28
تشويق و تنبيه 30
نكاتي در مورد تشويق وتنبيه 31
فصل 6 : مشکلات عمده ي املايي دانش آموزان 33
راهكارهايي براي مشكلات املايي 33
عوامل اصلي در به وجود آمدن اشكالات املايي34
راههاي آموزش املا35
نكات كاربردي براي املا35
نتيجه گيري کلي 38
فهرست منابع و مأخذ 39
مقدمه
آگاهي از وجود تفاوتهاي فردي بين انسانها، چه كودكان و چه بزرگسالان، به اندازه ي خلقت انسان قدمت دارد و در قرآن كريم هم به اين مورد اشاره شده است «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون. آيا كساني كه نمي دانند با كساني كه مي دانند مساوي هستند.»
در تاريخ كهن ايران باستان هم ضرب المثلهايي وجود دارد كه تفاوتهاي فردي را ثابت مي كند. از جمله«پنج انگشت برابر نيست.» و يا هر سر شاخ در اين باغ هوايي دارد،‌ هر گلي رنگي و هر مرغ نوايي دارد»
علل پيدايش تفاوتهاي فردي
1- علل توارثي كه شامل چهره، مشخصات جمعي و ذهني است.
2- محيط كه در بروز استعدادها تاثيرگذار است و شامل عوامل فرهنگي ، اجتماعي، خانوادگي و اقتصادي است.
هر دوي اين عوامل كنش متقابل دارند. و هيچ يك به تنهايي در رشد تربيتي و آموزشي نقش صددرصد را ندارد و بدون هم قابل طرح نيستند.
 لزوم توجه به تفاوتهاي فردي در آموزش و پرورش
آنچه مسلم است با توجه به تفاوتهاي فردي موجود در كودكان كه حاصل ارث و محيط است در هر كلاس دو دانش آموز مشابه صددرصد وجود ندارد زيرا اولا زمينه هاي ارثي محدوديتهايي را در افراد ايجادمي كند و از طرفي از نظر عوامل محيطي كه شامل تفاوتهاي فرهنگي و اجتماعي و خانوادگي است در ميزان يادگيري افراد تاثير گذار است.
حال با توجه به موارد گفته شده براي موفقيت در امر آموزش و پرورش چه بايد كرد؟ آيا بايد تفاوتها را در نظر نگرفت و از همه توقعات يكسان داشت؟ آيا از كودكي كه دير آموز است همان توقعي را بايد داشت كه از نابغه مي رود؟ آيا از كودكي كه تغذيه مناسب ندارد و يا هر روز شاهد دعواي خانوادگي و يا از محيط فرهنگي مناسبي بهره نگرفته و در همسايگي او افراد تبه كاراست همان انتظاري را بايد داشت كه از كودكان ديگر مي رود؟
بسياري از ما معلمين گمان مي كنيم كه توانايي تشخيص داريم و حتي بسياري از مسئولين گمان مي كنند كه كارمندان خود را از لحاظ ويژگي ذهني و اخلاقي مي شناسند. حال آنكه همه ي ما از مقداري توانايي تشخيص برخورداريم و براي دستيابي به شناخت واقعي بايد از آزمونها و تحقيقات جامعي استفاده كرد. اما آيا بايد با توجه به عدم اين آزمونها در مدارس تفاوتها را ناديده گرفت. مسلم است كه گرچه ما قادر به شناخت دقيق از يكديگر نيستيم اما توجه به اين تفاوتها و تا حدودي بررسي آنها در امر آموزش و پرورش نقش مهمي را مي توانيم در بهبود كيفيت يادگيري باشيم………………..