شناسه پست: 20748
بازدید: 341

ابتذال فراگير
درد اين نسل را بايد درك كرد
راه درمان اساسي اين است كه اول ما درد اين نسل را بشناسيم‏‌‏ ، درد عقلي و فكري، دردي كه نشانه بيداري است يعني آن چيزي را كه احساس مي كند و نسل گذشته احساس نمي كرد. مولوي مي گويد:‌
در گذشته درها بروي مردم بسته بود، درها كه بسته بود سهل است، پنجره ها هم بسته بود، كسي از بيرون خبر نداشت، در شهر خود كه بود از شهر ديگر خبر نداشت، در مملكت خود كه بود از مملكت ديگر خبر نداشت، امروز اين درها و پنجره ها باز شده، دنيا را مي بيند كه رو به پيشرفت است، علوم مختلف دنيا را مي بيند، قدرتهاي سياسي و نظامي دنيا را مي بيند و دموكراسي هاي دنيا را مي بيند، برابريها را مي بيند، حركت ها را مي بيند، قيام ها و  انقلاب ها را مي بيند، جوان است احساسش عالي است و حق هم دارد، مي گويد ما چرا بايد عقب مانده تر باشيم به قول شاعر:‌
سخن درست بگويم نمي توانم ديد                                كه مي خورند حريفان و من نظاره كنم.
دنيا اين طور چهار اسبه بطرف استقلال سياسي و اقتصادي و اجتماعي و عزت و شوكت و حرمت و آزادي مي رود و ما همچنان نظاره گري خواب آلوده باشيم، يا از دور تماشا كنيم و خميازه بكشيم؟نسل قديم اين چيزها را نمي فهميدند و درك نمي كردند نسل جديد حق دارد بپرسد چرا ژاپن بت پرست و ايران مسلمان كه در يكسال و در يك زمان بفكر افتادند كه  تمدن و صنعت جديد را اقتباس كنند ولي ژاپن رسيد به آنجا كه با خود غرب رقابت مي كند و ايران دراين حد است كه مي بينيم؟!
ما وليلي همسفر بوديم اندر راه عشق‏‌، او به مطلبها رسيد وما هنوز آواره ايم آيا نسل جديد حق دارد اين سئوال را بكند يا نه؟
نسل قديم سنگيني بار تسلط هاي خارجي را روي دوش خود احساس نمي كرد، ولي نسل جديد احساس مي كند؟ آيا اين گناه است؟ خير گناه نيست بلكه خود اين احساس يك پيام الهي است، اگر اين احساس نبود معلوم ميشد ما محكوم به عذاب و بدبختي هستيم، حال كه اين احساس پيدا شده نشانة اين است كه خداوند تبارك تعالي ميخواهد ما را از اين بدبختي نجات دهد.
در قديم سطح فكر مردم پايين تر بود، كمتر در مردم شك و ترديد و سئوال پيدا مي شد، حالا بيشتر پيدا ميشود، طبيعي است وقتي كه سطح فكر كمي بالا آمد سئوالاتي برايش طرح مي شود كه قبلاَ مطرح نبود.
بايد شك و ترديدش را رفع كرد و به سئوالات و احتياجات فكريش پاسخ گفت.
نميشود به او گفت بر گرد به حالت عوام، بلكه اين خود زمينة مناسبي است براي آشنا شدن مردم با حقايق و معارف اسلامي، با يك جاهل بي سواد كه نميشود حقيقتي را در ميان گذاشت.
بنابراين در هدايت و رهبري نسل قديم كه سطح فكرش پايين تر بود ما احتياج داشتيم به يك طرز خاص بيان و تبليغ و يكجور كتابها، اما امروز آن طرز بيان و آن نوع كتاب ها پاسخگوي سوالات ذهن نيست، بايد و لازم است رفورم و اصلاح عميقي در اين قسمت ها به  عمل آيد، بايد با منطق روز و زبان روز و افكار روز آشنا شد و از همان راه به هدايت و رهبري مردم پرداخت.
نسل قديم آنقدر سطح فكرش پايين بود كه اگر يكنفر در مجلسي ضد و نقيض حرف مي زد كسي متوجه نميشد و به او اعتراض نميكرد، اما امروزه نوجواني كه تا حدود كلاس 10 و 12 درس خوانده همين كه برود پاي منبر يك واعظ پنج شش تا و گاهي ده تا ايراد بنظرش ميرسد، بايد متوجه افكار او بود و نميشود گفت خفه شو، فضولي نكن.