شناسه پست: 21951
بازدید: 386

عرفان و نياز به معنويت در جامعه امروز
فهرست مطالب

مقدمه. 3
امکان تکامل علوم انساني، همانند علوم و فنون تجربي.. 4
رابطه عرفان و دين با تقابل دين و سياست در غرب… 7
بنيادي نبودن دعواي علم و دين در اسلام. 9
تصويري از سابقه عرفان در غرب و مقايسه آن با اسلام. 10
جهاد، عقلاني‌ترين رياضت… 11
اسلام، معنويت متکي بر اصول و مباني عقلاني.. 12
پرسش و پاسخ.. 13
ناکارآمدي عرفان در پاسخ به نيازهاي معنوي روز. 13
اسلام، بهترين گزينه براي پاسخ به مسائل معنوي جامعه. 14
چند وجه تمايز اسلام با مسيحيت… 16
نگاهي گذرا بر برتري اسلام بر عرفان. 19
انگيزه‌هاي روآوردن به عرفان. 21
1ـ سرگرمي رازجويانه. 21
2ـ انگيزة سياسي.. 22
3ـ عوام فريبي.. 23
4ـ مصلحت نظام. 23
گرايش مطلوب در بين گرايشهاي عرفاني.. 25
واقعي بودن تفکيک بين دين و عرفان. 27
ملامتي‌گري، روح واحد در گرايشهاي مختلف عرفاني.. 28
انتساب نابجاي عارف نسبت به فقيه. 31
عرفان زيرمجموعه دين است نه منبع و مفسر دين.. 32
عرفان، از ادعا تا عمل.. 34
ضعيف السند بودن روايات عرفاني.. 35
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامي» 37
مقدمه
آقاي ايزدپناه:  مباحثي که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسي قرار گرفت،  مباحث پايه اي و نظري، براي سلسله مباحث عملي و عيني تر بوده است که از اين جلسه شروع مي­شود. به عقيدة من رابطه اين بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسي را به اين صورت مي­شود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنويت در جهان امروز چيست؟ يعني عرفاني که در غرب مطرح است، و  عرفاني که در دين اسلام مطرح بوده، آيا اين عرفان براي معنويت جهان امروز و نيازهاي روحي و رواني و به خصوص معنوي کافي است يا نه؟ تقريبا دو نگرش عمده مي توان به اين سئوال پاسخ گفت، يک نگرش اين است که ما با صرف فرهنگ اسلامي و فرهنگ قرآني و سنت اهل بيت مي توانيم معنويت جامعه امروز جهاني را تأمين کنيم. بنابراين عرفان به معناي متداول اگر نباشد هم مشکلي به وجود نمي­آيد. شايد در مقطع تمدن اسلامي و همچنين تمدن غربي بتوان مطلع هايي را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، يعني در يک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عين حال معنويت حاکم بود و نيازهاي معنوي مردم تأمين مي شد. پاسخ ديگر يا گرايش ديگر اين اس که ما بدون عرفان هرگز نمي توانيم معنويت جامعه را و معنويت جوامع امروز را تضمين و تأمين کنيم. بحث امشب نظريه و تئوري دوم است که علي القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم مي توان معنويت داشت و نيازهاي معنوي امروز را پاسخ گفت. تئوري ديگر و نظريه ديگر ـ که نظريه جناب آقاي مهندسي است که در فردا شب خواهد بود. ـ اين است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفاني به مفهوم متداول کلمه که در حوزه هاي علميه و در دانشگاهها و حتي در جهان امروز در غرب مطرح است