روان شناسی (خودشناسی)
فهرست مطالب
اعتياد
جوانان
نظرات
همدستان
اختيار
حصارها
زيبايي
صورتحسابها
بدن
كسب و كار
اتومبيل
تحت مراقبت
تغيير افكارمان
كودك ناهنجار
كودكان
انتخاب
روشني
ارتباط
جامعه
تشابه
آگاهي
اختيار
آفرينندگي
گناهكاران
انتقاد
مرگ
تصميم
شايستگي
هاضمه
خلق
عمل كردن
هدايت الهي
رؤياها
سالهاي با شكوه
شغل
انرژي
روشنفكري
مكفي براي همه
افزايش آگاهي
توقعات
خانواده
ترس
گم گشتگي
احساسات
دارايي
ساختن
غذا
بخشش
آزادي در انتخاب
بخشيدن و پذيرفتن
هدفها
خدا
گناه
دردسر
التيام
بالاترين خوبي
تعطيلات
خانه
خانهداري
خلق و خو
گرسنگي
مصونيت
بهبود
درآمد
شخصيت
درسها
از دست دادن
عشق
سودايي والاتر
زيركي
انديشه
پول
مشكلات مادي
سوگواري
نگاه تازه
اخبار
تغذيه
سالخوردگي
نظم
درد
والدين
شكيبايي
آرامش
نظم كامل
انسان كامل
درمان دنيوي
سيارة زمين
قدرت
تعصب
خوشبختي
هدف
خويشاوندان
عادتهاي رها شونده
دين
خشم
مسئوليت
شايعه
خويشتن دوستي
گفتگو با خود
جنسيت
پرورش روحاني
قوانين روحاني
انديشة ناخودآگاه
كاميابي
حمايت كردن
گروههاپشتيبان
جراحي
وحشت
آنها
انديشه
زمان
تحول
انتقال
اعتماد
عشق مطلق
هوش
بي همتايي
بي حرمتي
زنان تنها
كلمات
كار
ارزش
خطا
من، در جهان عشق و پذيرش ساكنم.
پذيرش
من، به راحتي ميپذيرم
اگر بخواهم، همان گونه كه هستم خود را بپذيرم، پس بايد به اين راضي باشم كه ديگران را نيز، همانطور كه هستند بپذيرم. ما هميشه ميخواهيم كه والدينمان را مثل خودمان بپذيريم و تاكنون نيز نتوانستهايم آنها را همانگونه كه هستند پذيرا باشيم. پذيرش، به خودمان و به ديگران اين توانايي را ميبخشد كه خودمان باشيم. اين خودخواهانه است كه براي ديگران سنجيده شود. ما ميتوانيم فقط براي خودمان بسنجيم. و حتي از اين پس، ميخواهيم كه آنها بيشتر شبيه راهنما باشند تا سنجش. هر چه بيشتر بتوانيم خود پذيري را تمرين كنيم، عادتهايي را كه نميتوانند براي ما مفيد باشند، راحتتر از بين ميبريم. و براي ما ساده است كه در فضايي عاشقانه پرورش يافته و تغيير كنيم.
من، قدرتم را ميطلبم و به آن سوي همة محدوديتها ميروم.
اعتياد
من خود را ميبخشم و آزاد مينمايم.
اعتياد، عادت عميق داشتن به چيزهايي است كه خارج از موجوديت من است. ميتوانم به انواع داروها، الكل، سكس و سيگار اعتياد داشته باشم؛ به سرزنش كردن، پيش داوري، بيماري، مقروض بودن، حقارت و بدگماني نيز معتاد باشم. اما از جهتي، ميتوانم به فراسوي همة اين عادتها نيز حركت كنم. اعتياد، قدرتم را تا حد يك عادت پليد يا يك ذات مقدس پيش ميبرد. من ميتوانم قدرتم را پس بگيرم. و اين، همان لحظة بازپس گرفتن قدرت است! من انتخاب ميكنم كه عادت مثبت خود را، كه زندگي اينجاست براي من، افزايش دهم. من ميخواهم خودم را ببخشم و شروع به حركت كنم. من، روحي جاودان دارم كه همواره با من است و اكنون اينجاست… با من. من، آرام و رهايم، و زيستي دوباره را به خاطر بياورم آنگونه كه عهادت كهنة غلط را از خود دور كنم و عاداتي تازه و روشن را تمرين كنم.
زندگي به من عشق ميورزد و من در امنيت هستم.
جوانان
من، آزادانه گفتگو ميكنم.
من در امنيت و آرامش پرورش يافتم. من، به آموختن، پرورش يافتن و تغيير كردن، عشق ميورزم و در اين ميان، احساس امنيت ميكنم، زيرا ميدانم كه تغيير يافتن، قسمتي طبيعي از زندگي است. شخصيت من، قابل انعطاف است و با جريان زندگي حركت، برايم ساده. وجود دروني من، سازگار است، با اين حال در هر حادثه و تجربهاي، در امنيت و آرامشم. وقتي كودكي بيش نبودم، نميدانستم كه آينده برايم چه خواهد آورد. و اكنون نيز كه سفرم را به سوي سالمندي آغاز كردهام، ميدانم كه فردا يعني ندانستهها و اسراري سر به مهر. من اين را انتخاب كردم كه باور كنم در امنيت و آرامش پرورش يافتم و عهده دار زندگي خود هستم. نخستين فعاليت بزرگساليام، آموختن اين است كه بيچون و چرا به خود عشق بورزم زيرا ديگر ميتوانم به هر آنچه ممكن است آينده برايم بيامورد، دست بيابم.