مباني پايه مشترك در ادبيات و معماري
فهرست مطالب
مقدمه
مباني پايه مشترك در ادبيات و معماري
فضا
شعر و فضا آن
فضا در معماري
بافت و شناسه
بافت و شناسه در شعر
بافت و شناسه در معماري
حركت
حركت در شعر
فلسفه رنسانس
ادبيات رنسانس
رنسانس در معماري
مكتب رمانتيسم
رمانتيسم در شعر معاصر شعر نو و نيمايي
رمانتيسم در معماري معماري ارگانيك
مكتب دادائيسم
مكتب سورئاليسم
دادائيسموسورئاليسم در ادبيات معاصر شعر موج نو و حجم گرا
دادائيسم و سورئاليسم در معماري معماري ديكانستراكشن
معماري پرش كيهاني
فهرست منابع
همراه با تصاوير……………….
مقدمه
شعرو ادبیات دو ابزار نیرومند برای طراحی به شمار میروند تمامی شیوههای ادبی سودمند هستند، اما برای اهداف طراحی خلاق، شعر بر ادبیات رجحان دارد. شعر به مثابه مجموعهای از كلام مكتوب است كه رویكردهای جمعی مردم را خلاصه میكند و به عنوان بیانگر «یكتایی» ویژه فضا و مكان لازمه هر طرح ملی، منطقهای و محلی است.
قطعات ادبی، مانند «صورت مساله» معماری از اواسط دهه 1970 تا اواخر دهه 1980 مورد توجه بسیاری قرار گرفته بود. آنها از اولویتهای عملی معماری، دست به ساخت گزیدههایی زدند كه آنها را میتوان با ارزش هنریشان به عنوان قطعات ادبی تلقی كرد.
یكی از عوامل بنیادی مشترك میان شعر و معماری شفافیت است، سبكی است و یا شاید تمام هستی است. شعر و معماری میتوانند در نور با یكدیگر هم آوا شوند با ذات نوری خود فاصلهها را از میان بردارند و معماری كه شاعر فضای شایسته زندگی است. در آزادمنشی، شعر، همنشینی و آمیزش با تلاشهای خلاقانه، الهامبخشی و انگیزهبخشی را میجوید.
فضایی شاعرانه است كه با مواد و مصالح ساخت و ساز و تلفیق فضاها حس سیالیت و سبكی را به مراجعه كننده و فضا ببخشد و تصاویر ذهنی و خیالانگیز ایجاد كند. انسان با حواس پنجگانه خود با محیط اطراف ارتباط برقرار میكند. در بعضی موارد خاطرهای ماندگارو تأثیرگذار حاصل ارتباط انسان با محیط اطراف اوست. در طراحی فضای شاعرانه و ادبیانه چنین كیفیتی مطلوب به نظر میرسد.
در این تحقیق به بررسی برخی تشابهات بین این دو می پردازیم و پیوستگی بین آنها را مورد مطالعه قرار می دهیم………….