شناسه پست: 12608
بازدید: 373

 بررسي زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي فرار دختران از خانه
فهرست مطالب
پيشگفتار
مقدمه
بيان مسأله
پيشينه تحقيق
ضرورت، اهميت و فوايد تحقيق
تعاريف مفاهيم
فرضيه ها
روش تحقيق
متغيرهاي تحقيق
تعاريف عملياتي
جداول
نتيجه گيري
محدوديت ها
خلاصه تحقيق
پرسشنامه
منابع
 پيشگفتار
بدينوسيله از زحمات بي دريغ و بي شائبه استاد گرامي …………………………….. که به عنوان استاد راهنما در راه تهيه و تدوين اين تحقيق مرا ياري نمودند، صميمانه تشکر مي نمايم.
مقدمه
بروز مکرر تن فروشي براي بقا به عنوان يگانه راهکار نزد دختران متواري از خانه (پدري) خود نمايانگر حضور گسترده خشونت و عدم پذيرش زنان به عنوان افراد مستقل در سطح جامعه است.
يکي از نمونه هاي بارز و رو به افزايش خشونت عليه زنان در سال هاي اخير در کشور پديده فرار دختران از خانه است. عليرغم عدم وجود آمار دقيق و اطلاعات مبتني بر تحقيقات، پديده فرار دختران از منزل در سال هاي اخير در ايران رو به رشد بوده است.
درک و بررسي پديده فرار دختران از منزل، ملزوم بررسي مفاهيم ارزشي و کليدي ديگري است چون مفهوم «بکارت» و معاني مجازي فرهنگي «دختر بودن» در چارچوب نظام کهن مردسالارانه و متعصب مذهبي ايران و خصوصاً درک همه جانبه از عمق و ابعاد گسترده خشونت عليه زنان در جامعه.
گستاخي نهفته در عمل گريز از حيطه کنترل و حفاظت مردان (که به ويژه مترادف است با مفهوم خانه و خانواده بنا بر نگرش سنتي) يکي از مهمترين عوامل موثر در ايجاد فضاي رعب آور و باز توليد تابوهاي متعدد فرهنگي حول پديده اجتماعي دختران فراري است. آنچه پديده دختران فراري  ايران را از ساير نمونه هاي مشابه اجتماعي آن در سطح جهاني متمايز مي سازدتنوع علل گريز از خانه در وهله نخست است. به عبارت ديگر نوجوانان دختر در ايران بر خلاف ساير کشورهاـ که فقر مادي انگيزه اصلي گريز از خانه و هجرت به خيابان است ـ به دلايل گوناگوني که همگي حاکي از وجود و بروز پياپي خشونت در محيط خانوادگي ايشان است تصميم به فرار مي گيرند و نياز مالي فرد يا خانواده وي تنها بخشي از جامعه دختران متواري را شامل مي شود.
گريز از بند خشونت جسماني و يوغ اعتياد و اسارت هاي جنسي و همچنين اميد به آغاز زندگي نوين و مستقل از جمله ديگر انگيزه هاي رايج در تصميم به فرار دختران و هجومشان به شهرهاي بزرگ به ويژه تهران است. بنابراين در درجه نخست هر پژوهش رسمي و علمي ملزم است که ساختار و جايگاه خانواده را بازبيني کرده و تصوير مثبت ولي نادرست و افراطي رايج در فرهنگ مان از اين پديده را به نقد بکشد.
تحقيقات معتبر بايد در بررسي خود بر ناامن بودن محيط خانه براي افرادي که از آن گريزان مي شوندتأکيد کنند.
از سوي ديگر گر چه فرار يک دختر از منزل معادل برقراري رابطه جنسي براي بقا توسط وي نيست اما بدليل بالا بودن احتمال وقوع اين امر به ويژه در چند روز ابتداي فرار بررسي پديده اجتماعي فرار دختران با تحقيق حول جمعيت زنان ويژه و روسپي هاي جوان در هم تنيده شده است. در اينجا دو نکته را لازم به تذکر مي دانم. اولاً بروز مکرر تن فروشي براي بقا به عنوان يگانه راهکار نزد دختران متواري از خانه (پدري) خود نمايانگر حضور گسترده خشونت و عدم پذيرش زنان به عنوان افراد مستقل در سطح جامعه است. به عبارتي ديگر اگر نظام دولتي و جامعه ما ابزار و کانون هاي متعدد و قابل دسترس ديگري را براي امرار معاش و گذران وقت  براي دختران (و پسران جوان) توليد و تثبيت کرده بود اولين ساعات رهايي از قيد و فشارهاي موجود در خانه اينچنين ساده معادل با تن فروشي و درگيرشدنشان در باندهاي فحشا نمي شد.
نکته دوم آنکه از منظر فرهنگي نيز دختران فراري، زن خياباني و روسپي هاي جوان در ذهنيت عامه ما همواره مترادف همديگر قلمداد مي شوند. ريشه اين نگرش عمومي را مي توان در سطحي وسيع تر در فرهنگ مان جويا شدکه در آن زنان و دختران در اجتماع ما همواره معادل هستند با کاربرد صرفاً جنسي ايشان ( آن هم براي مردان جامعه ما). «بکر بودن» يک تن نقطه جذابيت فرد براي تسخير و اکتساب (لااقل تن) اوست.
«گريزان بودن» وي از سويي نشانگر بي کس وکاري  وي و بالنتيجه قابل دسترس بودنش براي شکارچيان تن است و از سويي ديگر زنگ خطري براي «غيرت ورزان» جامعه مرد سالار ماست تا به اعمال خشونت بيشتر سعي در پنهان سازي زنان و دختران کشور نمايند. حجاب اجباري به عنوان نمادين ترين راهکار رسمي براي تأمين و تثبيت «عفت زنانه» همزمان يادآور مفهوم کهن «محجوبيت» (که ساختار مفعولي ست) به عنوان يگانه صفت نيک و برازنده براي جنس مونث در فرهنگ ما مي باشد و معادل با باز توليد جايگاه اجتماعي زنان ـ در پرده ماندن و محصور بودن جنس مونث ـ در چارچوب اين نظام مردسالار است………