شناسه پست: 8917
بازدید: 433

تئوری یادگیری و انواع آن
فهرست
مقدمه
پادگيري سازماني
انواع مختلف تئوريهاي يادگيري
تئوري يادگيري فردي
تئوري يادگيري تيمي
تئوري يادگيري سازماني
ياتدگيري درون سازماني و يادگيري سازماني
 يادگيري سازماني
توسعه ي يك بيك

يادگيري درون سازماني

سه سطح يادگيري سازماني
يادگيري تك حلقه اي و يادگيري تنظيمي
يادگيري‌ دو حلقه‌اي‌ يا يادگيري‌ متغيير
يادگيري‌ ثانوي‌ يا يادگيري‌ يادگيري‌ (Deutero – Learning)
فاكتورهاي‌ اوليه‌ي‌ يادگيرزي‌ سازماني‌
فرصتها بعنوان‌ فاكتورهاي‌ اوليه‌ براي‌ يادگيري‌ سازماني‌
تهديديها بعنوان‌ فاكتورهاي‌ اوليه‌ براي‌ يادگيري‌ سازماني‌
اشخاص‌ بعنوان‌ فاكتورهاي‌ اوليه‌ يادگيري‌ سازماني‌
فاكتورهاي‌ بازدارنده‌ و تحريك‌ كننده‌ يادگيري‌ سازماني‌.
فاكتورهاي‌ تقويت‌ كننده‌ يادگيري‌ سازماني‌
تنوع‌ در تفكرات‌ (Thinking in alternatives)
ترويج‌ و گسترش‌ آزمايش‌ (Promoting of experimentation)
فاكتورهاي‌ مانع‌ يادگيري‌ سازماذني‌
حافظه‌ سازماني‌ (Organizational Memory)
ديدگاههايي‌ در مورد حافظه‌ سازماني‌
تعريف‌ حافظه‌ سازماني‌
چرخه‌هاي‌ اوليه‌ي‌ يادگيري‌ سازماني‌
چرخه‌هاي‌ پيشرفته‌ يادگيري‌ سازماني‌
چرخه هاي يادگيري پيشرفته با حافظه
بحث و انتخاب فلسفه تحقيق
بحث و انتخاب روش تحقيق
روش تحقيق تجربي
رويه تحقيق اوليه
مصاحبه هاي اكتشافي با تامين كنندگان قطعات خودرو
بررسي پرسشنامه
عملياتي كردن موارد و طراحي پرسشنامه
مصاحبه هاي ژرف نگر با تامين كننده هاي منتخب
مقدمه
اين متن بر دو نظريه اصلي تمركز دارد. نظريه اول (H1) مربوط مي شود به يادگيري درون سازماني (intra – organizational learning)  كه بر اثرات شاخصهاي سازمان يادگيرنده در تأمين كنندگان بريتانيايي بر يادگيري سازماني حاصله شان تاكيد دارد.
نظريه (فرضيه) دوم (H2) در مورد يادگيري (بين سازماني) است inter-organization learning كه بر اين مضوع تاكيد دارد كه شاخص هاي سازمان يادگيرنده بصورت برجسته اي از برخي اشكال ارتباط ميان خودروسازان و تامين كنندگان حاصل مي شود.
شاخص هاي سازمان يادگيرنده: كار سيستمي و يادگيري سيستمي – جريان آزاد افقي و عمودي اطلاعات
تعليم و ترذبيت تمام نيروهاي كاري – تفكر سيستماتيك و مدلهاي ذهني – سيستم پاداش يادگيري براي كاركنان بهبود مستمر كار – لابراتوارهاي ياديگيري و آزمايش هاي ثابت – مديريت مشاركتي و مدريت سلسله مراتبي نامتمركز انعطاف پذيري شركت – استراتژي و كاركنان – فرهنگ ياديگري
]2[-پادگيري سازماني
سه نوع اصلي تئوري يادگيري: يادگيري فردي، تيم و سازماني
2-1- انواع مختلف تئوريهاي يادگيري
ديكشنري آكسفورد واژه «يادگيري» را چني تعريف مي كند: «بدست آوردن دانش يا مهارت بوسيله ترمين، مطالعه يا تفكر» ولي يادگيري يك فرد و يادگيري يك سازمان يكسان نيستند. بنابراين در ادامه به تشريح تئوري هاي يادگيري شخصي، يادگيري گروهي و يادگيري سازماني مي پردازيم:
2-1-1- تئوري يادگيري فردي:
تعريف ذكر شده در مورد يادگيري معمولاً در مورد يادگيري فردي بكار مي رود. شناخته شده ترين و پركاربردترين تعريف در مورد يادگيري فردي تعريفي است كه هيليگارد و باور (Hiligard & Bower) بيان مي كند:
براي درك بهتر يادگيري فردي، سه رويه كلي تئوريهاي يادگيري فردي ارائه مي شوند:
(1)  تئوري يادگيري كلاسيك
(2)  تئوري يادگيري رفتاري (behaviounstic)
(3)  تئوري يادگيري معرفتي (Cegnitive)
(1) تئوري يادگيري كلاسيك. در قرن 19 مطرح شد. آن برروي دانش دريافتني انسان از راه شنيدن متمركز مي شد و به فرآيند دريافت و كسب دانش مي پرداخت.
گرچه تئوري يادگيري كلاسيك تنها بر درك گفتاري تمركز داشت، تئوريهاي جديدي نيز توسعه پيدا كردند كه آنها برروي تغييرات رفتارهاي قابل مشاهده مطالعه مي كردند.
(2) تئوري يادگيري رفتاري. در دهه هاي 1930 و 1950 نقش اصلي را بر عهده داشت. و آن زمان تمركز تحقيقات روي تغيير رفتارهاي مشاهده شده متمركز بود. ولي در ارگانيسم يادگيري بعنوان يك جعبه سياه عمل مي كرد.
در يك مدل محرك – پاسخ، محققان در جستجوي قوانيني هستند كه از تحريكات و پاسخهاي مشاهده شده در ارگانيسم ناشي شده باشند.
سؤال اينست كه آيا واكنش هاي معمول با انگيزه هاي مثبت قابل تغيير هستند.
رفتارشناسان درگذشته مورد انتقاد قرار گرفته بودند بدليل غفلت از فرآيند دروني يادگيري.
رفتارشناسان جديد كه سعي بر آن داشتند كه اين فرايند دروني و غيرقابل روئيت را با ساختار نظري شرح دهند تنها بصورت جزئي موفق به آدرس دهي اين بخشها شدند.
(3) به كمك تئوري هاي ادراكي كه مهمترين نمونه هاي آن «پياگت» بود، ديدگاه جهبه سياه در يادگيري موضوعات كنار گذاشته شو.
درنتيجه، آگاهي و فرآيند هاي درك دروني اشخاص، مورد تأكيد و تقويت قرار گرفت.
توانايي عمل (كنش) بعنوان ساختار ادراك (توانايي هاي تفكر و حل مسئله) در فرد، مورد جستجو قرار گرفت. تئوري ادراكي پش زمينه ي علمي فوردي را شكل مي دهد.
2-1-2- تئوري يادگيري تيمي:
طبق آنچه پاولوفسكي مي گويد، يادگيري تيمي نقش حياتي در انتقال دانش دارد. كه با آن دانش ياگيري فردي به دانش سازماني تبديل يم شود و پس از آن ني تواند ميان ديگر اعضاي سازمان نيز به اشتراك گذاشته شود. سنگ (Senge) از اين هم فراتر مي رود و مي گويد:
«اگر تيم ها نتوانند ياد بگيرند، سازمان نخواهد توانست ياد بگيرد»
اين ادعا در اين جاي بحث دارد كه تنها با يادگيري تيمي يادگيري سازماني ميسر مي شود، كه اين نگاهي يكطرفه است. و اين حقيقت را كه فرد مي تواند مستقيماً به كل سازمان ياد بدهد و مي تواند دانشي را كه از كانالهاي مختلف ارتباطي بدست آورده توزيع كند، نفي مي كند.
اگرچه اين مورد ممكن است از ديدگاه ديگر بعنوان بهترين نوع انتقال دانش در شخص معرفي شود. دانش فردي و توانائي هاي فردي براي يادگيري با يادگيري تيمي درآميخته كه آن كوچكترين واحد سازماني را در يادگيري سازماني شكل مي دهد.
كارايي به شاخصهاي يادگيري فردي وابسته است.
يادگيري تيمي، نقش اصلي را در تبديل و انتقال يادگيري فردي به يادگيري سازماني ايفا مي كند.