شناسه پست: 24963
بازدید: 413

دانلود مقاله عدالت و نقش آن در پیشرفت کشور

عدالت چيست؟

عدالت داراي دو معني متفاوت است:

1- معني وسيع اين کلمه همانطور که گفتيم « قرار گرفتن هر چيز در جاي خويش » است و به تعبير ديگر موزون بودن و متعادل بودن.

اين معني از عدالت در تمام آفرينش در منظومه ها در درون اتم، در ساختمان وجود انسان، و همه گياهان و جانداران حکمفرماست.

اين همان است که در حديث معروف پيامبر (ص) آمده که فرموده: بالعدل قامت السموات و الارض:
« به وسيله عدالت آسمانها و زمين بر پاست. »

في المثل اگر قواي « جاذبه » و « دافعه » کره زمين، تعادل خود را از دست دهد، و يکي از اين دو بر ديگري چيره شود يا زمين به سوي خورشيد جذب مي شود و آتش مي گيرد و نابود م گردد و يا از مدار خود خارج شده و در فضاي بيکران سرگردان و نابود مي شود.

اين معني از عدالت همانست که شاعر در اشعار معروفش گفته است:

 عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش

ظلم چه بود؟ وضع در ناموضعش!

عدل چه بود؟ آب ده اشجار را

ظلم چه بود؟ آب دادن خار را!

 بديهي است اگر آب را به پاي بوته گل  درخت ميوه بريزند در جاي خود مصرف شده، و اين عين عدالت است و اگر به پاي علفهاي هرزه بي مصرف و خار بريزند در غير مورد مصر ف شده، و اين عين ظلم است.

2- معني ديگر عدالت « مراعات حقوق افراد » است، و نقطه مقابل آن « ظلم » يعني حق ديگري را گرفتن و به خود اختصاص دادن يا حق کسي را گرفتن و به ديگري دادن يا تبعيض قائل شدن، به اين ترتيب که به بعضي حقوقشان را بدهند و به بعضي ندهند.

روشن است معني دوم « خاص » و معني اول معني « عام » است.

قابل توجه اينکه هر دو معني « عدل » در مورد خداوند صادق است هر چند در اين مباحث بيشتر معني دوم منظور است.

معني عدالت خداوند اين است که نه حق کسي را از بين مي برد، و نه حق کسي را به ديگري مي دهد. و نه در ميان افراد تبعيض قائل مي شود او به تمام معني عادل است و دلائل عدالت او را در بحث آينده خواهيم دانست.

« ظلم » خواه به گرفتن حق کسي باشد، يا دادن حق کسي به ديگري، و يا اجحاف و تبعيض در مورد ذات پاک خدا راه ندارد.

او هرگز نيکوکار را مجازات نمي کند، بدکار را تشويق نمي نمايد، کسي را به گناه ديگري مواخذه
نمي کند و تر و خشک را هرگز با هم نمي سوزاند.

حتي اگر در يک جامعه بزرگ همه خطاکار باشند جز يک نفر، خدا حساب آن يک نفر را از ديگران جدا مي کند و او را در مجازانت در کنار گناهکاران قرار نمي دهد.

و اين که جمعيت « اشاعره » گفته اند اگر خدا همه پيامبران را به دوزخ بفرستد و همه بدکاران و جانيان را به بهشت، ظلم نيست، سخن گزاف و زشت و شرم آور و بي پايه اي است و عقل هرکس آلوده به خرافات و تعصب نباشد به زشتي اين سخن گواهي مي دهد.

فرق ميان مساوات و عدالت

نکته مهم ديگري که اشاره به آن در اين بحث لازم است اين است که گاهي « عدالت » با « مساوات » اشتباه مي شود و گمان مي رود معني عدالت آنست که رعايت مساوات شود، در حالي که چنين نيست.

در عدالت هرگز مساوات شرط نيست بلکه استحقاق و اولويت ها بايد در نظر گرفته شود.

في المثل عدالت در ميان شاگردان يک کلاس اين نيست که به همه آنها نمره مساوي دهند و عدالت در ميان دو کارگر اين نيست که هر دو مزد مساوي دريافت دارند، بلکه عدالت به اين است که هر شاگردي به اندازه معلومات و لياقتش، و هر کارگري به اندازه کار و فعاليتش « نمره » يا « مرد » دريافت دارد.

در عالم طبيعت نيز عدالت، به معني وسيع همين است، اگر قلب يک بالن ( نهنگ عظيم دريايي ) که حدود يک تن وزن دارد! با قلب يک گنجشک که شايد يک گرم بيشتر نباشد مساوي بود عدالت نبود، و اگر ريشه يک درخت تنومند بسيار بلند با ريشه يک نهال بسيار کوچک مساوي باشد عدالت نيست و عين ظلم است.

عدالت آن است که هر موجودي به ميزان حق و استعداد و لياقت خود سهمي دريافت دارد.

حسن و قبح عقلي

قبلاً دانستن اين مساله لازم به نظر مي رسد که عقل ما « خوبي » و « بدي » اشياء را تا حدود قابل توجهي درک مي کند ( اين همان چيزي است که دانشمندان از آن به عنوان حسن و قبح عقلي ياد مي کنند ).

مثلاً مي دانيم عدالت و احسان خوبست، و ظلم و بخل بد است، حتي قبل از اينکه دين و مذهب از اين امور سخن گويد براي ما روشن بوده است. هرچند مسائل ديگري وجود دارد که علم ما براي درک آن کافي نيست و بايد از رهنمود رهبران الهي و پيامبران استفاده کند.

بنابراين اگر گروهي از مسلمين به نام « اشاعره » منکر « حسن و قبح عقلي » شده اند، و راه شناخت خوبي و بدي را، حتي در مثل عدالت و ظلم و مانند آنها فقط شرع و مذهب دانسته اند اشتباه محض است.

چه اينکه اگر عقل ما قادر به درک خوبي و بدي نباشد از کجا بدانيم خداوند معجزه را در اختيار فرد دروغگويي نمي گذارد؟، اما هنگامي که مي گوييم دروغ گفتن زشت و قبيح است و محال است از خداوند سر زند مي دانيم که وعده هاي خداوند همه حق است و گفته هاي او همه صدق است، هرگز دروغگو را تقويت نمي کند و هرگز معجزه را در اختيار شخص کاذب قرار نمي دهد.

اين جاست که مي توان به آنجه در شرع و مذهب وارد شده اعتماد کرد. بنابراين نتيجه
مي گيريم که اعتقاد به حسن و قبح عقلي اساس دين و مذهب است ( دقت کنيد )

اکنون به دلايل عدالت خدا باز مي گرديم؛ براي پي بردن به اين حقيقت بايد بدانيم:

سرچشمه « ظلم » يکي از امور زير است

1- جهل- گاهي آدم ظالم به راستي نمي داند چه مي کند، نمي داند حق کسي را پايمال مي سازد و از کار خود بي خبر است.

2- نياز – گاه نياز به چيزهايي که در دست ديگران است انسان را وسوسه مي کند که دست به اين عمل شيطاني بزند، در حالي که اگر بي نياز بود در اين گونه موارد دليلي بر ظلم نداشت.

3- عجز و ناتواني – گاه انسان مايل نيست در اداي حق ديگري کوتاهي کند اما قدرت و توانايي اين کار را نداردف و ناخواسته مرتکب « ظلم : مي شود.

4- خودخواهي و کينه توزي و انتقامجويي – گاه هيچ يک از عوامل فوق در کار نيست، اما « خودخواهي » سبب مي شود که انسان به حقوق ديگران تجاوز کند، و يا « حس انتقامجويي » و « کينه توزي » او را وادار به ظلم و ستم مي کند، و يا روح « انحصار طلبي » سبب تعدي به ديگران مي شود …. و مانند اينها.

اما با توجه به اينکه هيچ يک از اين صفات زشت و اين نارساييها و کمبودها در وجود مقدس خداوند راه ندارد زيرا او به همه چيز عالم و از همه بي نياز، و بر هر چيز قادر و نسبت به همگان مهربان است معني ندارد مرتکب ظلمي شود.

او وجودي است بي انتها و کمال او نامحدود است از چنين وجودي جز خير و عدالت، جز رافت و رحمت سرچشمه نمي گيرد.

و اگر بدکاران را کيفر مي دهد در حقيقت نتيجه اعمال آنهاست، که به دست آنها مي رسد همانند کسي که بر اثر استعمال مواد مخدر يا نوشيدن مشروبات الکلي به انواع بيماريهاي کشنده مبتلا مي گردد. قرآن مجيد مي گويد: هل تجزون الا ما کنتم تعملون « آيا جزاي شما چيزي جز اعمال شما هست »؟! ( سوره نمل، آيه 90 )

قرآن و عدالت پروردگار

قابل توجه اين که در آيات قرآن مجيد روي اين مساله بسيار تاکيد شده است، در يک جا مي فرمايد: ان الله لا يظلم الناس شيئاً و لکن الناس انفسهم يظلمون؛ خداوند به هيچ کس ستم نمي کند اين مردم هستند که به خودشان ظلم و ستم روا مي دارند. ( سوره يونس، آيه 44)

در جاي ديگر مي فرمايد: ان الله لا يظلم مثقال ذره … خداوند حتي به اندازه سنگيني ذره کوچکي ظلم و ستم بر هيچ کس روا نمي دارد. ( سوره نساء، آيه 40)

و در مورد حساب و جزاي رستاخيز مي گويد: ونضع الموازين القسط ليوم القيامه فلا تظلم نفس شيئاً؛

ما ترازوهاي عدالت را در روز قيامت بر پا مي کنيم و به هيچ کس کمترين ظلم و ستمي نخواهد شد. (سوره انبياء، آيه 47 )

بايد توجه داشت منظور از « ميزان » در اينجا وسيله سنجش نيک و بد است نه ترازوئي همچون ترازوهاي اين جهان )

دعوت به عدل و داد

گفتيم صفات انسان بايد پرتوي از صفات خدا باشد و در جامعه انساني صفات الهي پرتو افکن گردد، روي اين اصل به همان مقدار که قرآن روي عدالت پروردگار تکيه کرده است به عدل و داد در جامعه انساني و در فرد فرد انسانها اهميت مي دهد ، قرآن مجيد کراراً ظلم را مايه تباهي و نابودي جامعه ها معرفي مي کند و سرنوشت ظالمان را دردناکترين سرنوشت مي شمرد.

قرآن ضمن بيان سرگذشت اقوام پيشين بارها اين حقيقت را خاطر نشان کرده که ببينيد بر اثر ظلم و فساد چگونه گرفتار عذاب الهي شدند و نابود گشتند، بترسيد از اين که شما هم بر اثر ظلم به چنين سرنوشتي گرفتار شويد.

قرآن با صراحت و به عنوان يک اصل اساسي مي گويد: ان الله يأمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي وينهي عن الفحشاء و المنکر و البغي؛ خداوند به عدل و احسان درباره همه و بخشش نسبت به بستگان و خويشاوندان دستور مي دهد و از کارهاي زشت و منکر و ظلم نهي مي کند. ( سوره نحل، آيه 90 )

جالب توجه اين که همانگونه که ظلم کردن کار زشت و قبيحي است پذيرش ظلم و زير بار ستم رفتن نيز از نظر اسلام و قرآن غلط است، چنانکه در سوره بقره آيه 279 مي خوانيم: لا تظلمون و لا تظلمون؛ نه ظلم کنيد و نه زير با ظلم برويد.

اصولاً تسليم در برابر بيدادگران موجب تشويق ظلم و توسعه ستم و اعانت ظالم است.

فلسفه آفات و شرور

از قديم ترين ايام تا امروز گروهي از ناآگاهان بر عدالت خدا خرده گرفته اند، و مسائلي را مطرح نموده اند که به اعتقاد آنها با عدالت خدا سازگار نيست، و حتي گاه آنها را نه تنها دليل بر نفي عدالت که دليلي بر انکار وجود خدا پنداشته اند!

از جمله، وجود حوادث ناگوار مانند توفانها و زلزله ها و مصائب ديگر که همگاني است. و همچنين تفاوتهايي که در ميان انسانها ديده مي شود.

و نيز شرور و آفتهايي که دامن انسان يا نباتات و موجودات ديگر را مي گيرد.

اين بحث گاهي در ضمن بحثهاي مربوط به خداشناسي در برابر ماديين مطرح مي شود و گاه در بحث عدل پروردگار و ما آن را در اين بحث مطرح مي کنيم.

براي اينکه بدانيم تا چه اندازه در تحليل دقيق اين پندارها نادرست است، بايد بحث مشروحي در اين زمينه داشته باشيم و امور زير را دقيقاً بررسي کنيم.

منــــابــع

1- قرآن مجيد

2- الغارات ، ص 29 ، نشر دارالاضواء

3-آزادي فرد و قدرت دولت ، ص 78 ، تأليف دكتر محمود صناعي .

4-امام علي ( ع ) ، صداي عدالت انسانيت ، تأليف هادي خسروشاهي ، انتشارات فراهاني .

5-اصول كافي ، ج اول ، ص 131

6-بحارالانوار ،‌ج 17 ، ص 47 ، ج 40 ، ص 327

7-ترجمه تفسير الميزان ، ج 24 ، علامه طباطبائي

8-تاريخ ابن عساكر قسم امام علي ( ع ) ، ج 3 ص 338 ، سال 1358

9-تاريخ طبري ج2 ص 578 ، چاپ دارالكتاب العلميه بيروت

10-تحقق عدالت اجتماعي ( چالشها ، چاله ها ، چاره ها ) ، تاليف سيد محمدرضا علوي ، انتشارات آينه آثار

11-توحيد عدل عدالت اجتماعي ، تأليف محسن قرائتي ، انتشارات صبا

12-جامعه توحيدي اسلام و عدالت اجتماعي ، تأليف علي محمد حيدري نراقي و مصطفي سباعي ، انتشارات حكمت

13-راهنماي انسانيت ، ص 449 ، تأليف مصطفي فريد تنكابني ، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامي سال نشر 1374

14-زنگ عدالت ، تأليف فاطمه توفيقي ، انتشارات بوستان كتاب قم

15-سيري در نهج البلاغه ، استاد شهيد مرتضي مطهري

16-سفينه ، جلد 2 ، ص 659

17-سيماي عدالت در قرآن و حديث ، تأليف رمضان فؤاديان دامغاني ، لوح محفوظ

18-شرح ابن ابي الحديد ، ج 1 ص 200

19-شرح نهج البلاغه ، ج 2 ص 13

20-طلوع عدالت ، تأليف سيد محمد حكيمي ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

21-غررالحكم ، جلد 1 ، فصل اول ص120

22-عدالت اجتماعي در اسلام ، تأليف سيد قطب ، ترجمه سيدهادي خسروشاهي و محمدعلي گرامي

23-عدل الهي ، تأليف مرتضي مطهري 

24-عدالت اجتماعي “بخش اقتصاد” تأليف اكبر هاشمي رفسنجاني ، نشر الامام المنتظر

25-عدالت در انديشه هاي سياسي اسلام ، تأليف بهرام اخوان كاظمي ، نشر بوستان كتاب قلم

فرمت : قابل ویرایش | WORD | صفحات : 166

*************************************

نکته : فایل فوق قابل ویرایش می باشد