اقتصاد جهانی و سیاست ایران فهرست مطالب مقدمه
جهاني شدن اقتصاد
1. ماهيت جهاني شدن اقتصاد
2. عناصر جهاني شدن اقتصاد
3. ويژگي هاي جهاني شدن اقتصاد
4. سازمان تجارت جهاني و جهاني شدن اقتصاد
اهداف سازمان تجارت جهاني
5.جهاني شدن اقتصاد و شركت هاي فرامليتي
سياست گذاري خارجي ايران و اقتصاد جهاني
1. جهاني شدن اقتصاد و تغيير سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران
نتيجهگيري
منابع
مقدمه
جهاني شدن را ميتوان رايجترين مفهوم بعد از دهه 1990 قرن بيستم ميلادي نزد انديشمندان در اكثر شاخههاي علوم به ويژه علوم انساني دانست.اين مفهوم در علم اقتصاد كاربرد بيشتري يافته به نحوي كه در سازوكار اقتصاد جهاني به يك روند تبديل شده است.
جهاني شدن اقتصاد
جهاني شدن يعني گسترش و تعميق پيوندها و وابستگيهاي متقابل در سطح جهان. اما در حوزهي اقتصادي جهاني شدن مفهوم خاصي دارد. جهاني شدن اقتصاد يعني اين كه فرآيند توزيع و توليد كالا و خدمات در سطح جهاني و بدون توجه ويژه به مرزهاي جغرافيايي ـ سياسي انجام ميگيرد.پژوهشگران اقتصادي، جهاني شدن را به طرق مختلف تعريف كردهاند و هر يك از ديدگاه خاصي به اين مسأله نگاه كردهاند. كروگمن و رنه بالز جهاني شدن را «ادغام بيشتر بازارهاي جهاني» تعريف كردهاند. پروفسور كول با بهرهگيري تكامل يابندهاي از فعاليتهاي فرامرزي بنگاهها و شركتها كه شامل سرمايهگذاري بينالمللي، تجارت و همكاري براي ابداع و نوآوري و توسعه فرآوردههاي تازه و نو، توليد، منبعشناسي و بازاريابي است، جهاني شدن را تعريف ميكند.مك ايوان جهاني شدن را گسترش بينالمللي مناسبات توليدي و مبادله سرمايهسالارانه ميداند ساتكليف و گلين با تأكيد بر گسترش سرمايهداري، جهاني شدن را با «به هم پيوستگي بيشتر اقتصادها» مشخص ميكنند. «لئوارد» بر اين عقيده است كه جهاني شدن وضعيتي است كه «رفاه يك مرد يا يك زن عادي، ديگر فقط به عملكرد دولتشان وابسته نميباشد».آنتوني مك گرو خاطرنشان ميكند، جهاني شدن اقتصاد به معناي تحولي ژرف در اقتصاد جهاني، ايجاد يك بازار مشترك جهاني و نابودي دولت ـ ملتها به عنوان موجوديتهاي اقتصادي ميباشد. پيتر وليكين جهاني شدن را به مثابه يك فرآيند دگرگوني در نظام جهاني سرمايهداري و يك فرايندي كه مجموعهاي از گرايشهاي ساختاري و ايدئولوژيك را تشديد ميكند، تعريف مينمايد.صندوق بينالمللي پول جهاني شدن را «ادغام وسيع و عميقتر» اقتصادها تعريف ميكند. به عبارت ديگر جهاني شدن را «رشد وابستگي متقابل اقتصادي كشورها در سراسر جهان از طريق افزايش حجم و تنوع مبادلات كالا و خدمات و جريان سرمايه در ماوري مرزها و همچنين از طريق پخش گستردهتر و وسيعتر تكنولوژي ميداند».
1. ماهيت جهاني شدن اقتصاد
جهاني شدن اقتصاد بارزترين و مشخصترين نمونه جهاني شدن به شمار ميرود. به عبارت ديگر جهاني شدن در بعد اقتصادي از گستردگي، سرعت و عمق بيشتري برخوردار است. وجه مسلط و غالب اقتصاد در فرآيند جهاني شدن به گونهاي است كه ابعاد سياسي و فرهنگي اين فرآيند تحت تأثير بعد اقتصادي شكل گرفته و در حال انجام است.جهاني شدن اقتصاد دو مشخصه ممتاز را شامل ميشود. حيطه و عمق، از يك طرف دربرگيرندهي مجموعهاي از فرايندهاست كه در سراسر جهان نمود پيدا ميكند و از طرف ديگر شامل سطوح بالاي تعامل يا وابستگي متقابل ميان دولتها و جوامع تشكيلدهنده جامعه جهاني است. در اين شرايط، جهاني شدن اقتصاد فرآيندي رو به پيشرفت است كه در آن تعاملات فرامرزي به سرعت در حال شكلگيري و گسترش، وابستگي متقابل اقتصادي ميان كنشهاي واحدهاي در حال جهاني شدن و حكومتها و نهادهاي عمومي و خصوصي در يك كشور در حال تعميق است.سطحيترين شكل جهاني شدن اقتصادي اين است كه يك واحد اقتصادي در كشورهاي خاص، در قالب اهداف تجاري درازمدت در شيوهي توليد با واحد اقتصادي ديگر در كشورهاي ديگر مرتبط ميشود. اما شكل عميقتر جهاني شدن اقتصاد، كه آن را از ديگر اشكال بينالمللي شدن متمايز ميسازد. اين است كه يك واحد اقتصادي با واحدهاي ديگر در سراسر جهان در تعامل باشد، اين تعامل شامل شبكهاي زنجيروار از ارزش افزوده، انتقال آسان و سريع سودهاي به دست آمده و هزاران نوع ديگر از همكاري است.جهاني شدن اقتصاد دو بعد كمي و كيفي دارد. بعد كمي جهاني شدن اقتصاد در افزايش تجارت، حركت سيال سرمايهها و سرمايهگذاريها، افزايش مسافرتها و مهاجرتها و … تبلور مييابد و بعد كيفي برخلاف بعد كمي كه ويژگي قرن بيستم است در سالهاي اخير در قالب تسلط متغيرهاي اقتصادي بر تعاملات بينالمللي، ظهور بازيگران جديد جهاني و توسعه سريع فناوريهاي ارتباطي خود را نشان داده است. اين تحولات سبب گرديده است كه بسياري از نظريهپردازان از پايان يافتن دوران بينالمللي (Internatinal) و آغاز دوران جهاني يا (Global) سخن به زبان آورند………..