شناسه پست: 15307
بازدید: 547

تاريخچه روان شناسي تجربي
فهرست مطالب
مقدمه 1
روانشناسي يكي از قديمي ترين و جديدترين نظام هاي علمي 1
مقدمه 2 3
اصطلاح روان شناسي 4
روان شناسي تجربي: 4
تفكر روان شناختي در فلسفه قديم و قرون وسطي 5
در باب جواني و پيري در باب تنفس در باب خواب ديدن 8
رنه دكارت، بنيان‌گذار روانشناسي نوين(1650-1596) 10
رنه دكارت، بنيانگذار روانشناسي نوين 10
تجربه گرايي 12
جرج برلكي:(1753- 1685) 14
هيوم: (1776- 1711) 15
تداعي گرايي 16
ديويد هارتلي: (1757- 1705) 17
جيمز ميل (1836- 1773) 18
جان استوارت ميل: (1873- 1806) 18
زمينه‌هاي جدايي فلسفه از روان‌شناسي 20
بقيه زمينه‌هاي جدايي روانشناسي از فلسفه: 22
يوهان فردريش هربارت: 22
هرمن تنري: 23
تاثير فيزيولوژي در شكل‌گيري روانشناسي علمي 24
آغاز روانشناسي آزمايشي 28
ارنست وبر: (1795- 1874) 28
گوستاو تئودور فخنر(1887- 1801) 29
هلمهولز: (1821- 1894) 31
ويلهم وونت: (1832- 1920) 31
خلاصه زندگي وونت 31
مفهوم روانشناسي از ديد وونت 32
آزمايشهاي لايپزيك 33
نقش مكتب‌هاي فكري در تكامل روانشناسي نوين 34
ساختي نگري (structuralism): 37
كنشي نگري(functionlism) 39
رفتاري نگري(behaviorism) 40
روانشناسي گشتالت 41
روان تحليل گري(psychoanalysis) 42
گرايش‌هاي جديد 43
تخصصي‌شدن 44
مقدمه
روانشناسي يكي از قديمي ترين و جديدترين نظام هاي علمي
در واقع ما همواره از رفتار خودمان در شگفت بوده ايم و انديشه هاي مربوط به ماهيت انسان بسياري از كتاب هاي مذهبي و فلسفي مارا پر كرده است. حتي در قرن هاي چهارم و پنجم پيش از ميلاد مسيح, افلاطون و ارسطو وديگر دانشمندان يونان باستان با بسياري از مسائلي كه روانشناسان امروزي با آنها سرو كار دارند دست و پنجه نرم مي كردند مسائلي مانند حافظه , يادگيري, انگيزش, ادراك, خواب ديدن, رفتار نابهنجار, بنابراين در موضوع روانشناسي بين گذشته و حال يك استمرار بنيادي وجود داشته است اگر چه پيشينيه مناديان انديشمند روانشناسي به خدمت هر نظام علمي ديگري است گفته شده كه رويكرد نوين روانشناسي از سال 1809 يعني اندكي بيش از صد سال پيش شروع شده است.
تاريخ آخر قرن نوزدهم فيلسوفان ماهيت انسان را از راه گمانه زني, كشف و شهود و تعميم مبتني بر تجارب محدود خود مطالعه مي كردند.
دگرگوني زماني رخ داد كه فيلسوفان كاربرد ابزارها و روش هايي را كه موفقيت آنها قبلا در علوم طبيعي وزيست شناسي ثابت شده بود, براي يافتن پاسخگويي به پرسشهاي طرح شده در مورد ماهيت انسان آغاز كردند. تنها زماني كه پژوهشگران براي مطالعه ذهن مشاهدات دقيقا كنترل شده وآزمايش گري روي آوردند روان شناسي هويتي مستقل از ريشه هاي فلسفي اش كسب كرد, يكي از تاريخ دانان اين انتقال از فعاليت فلسفي به كارهاي علمي را به عنوان بزرگترين تغييري كه در روان شناسي صورت گرفته است توصيف كرد.
علم جديد روان شناسي براي مطالعه موضوع خود به ايجاد روش هاي دقيق تر و عيني تري نيازمند بود . پس از جدا شدن از فلسفه بخش مهم تاريخ روان شناسي داستان پالايش مداوم ابزارها, فنون و روش هاي مطالعه بوده است تا در پرسش هايي كه روان شناسان مي پرسند و پاسخ هايي كه به دست مي آورند به ذهنيت وعينيت بيشتري دست يابند.
اگر بخواهيم مسائل پيچيده اي را كه امروز روانشناسي را تعريف وتفهيم مي كند درك كنيم نقطه مناسب براي شروع مطالعه تاريخ اين رشته قرن نوزدهم است يعني زماني كه روانشناسي به يك نظام مستقل با روش هاي پژوهش واستدلالهاي نظري خاص خود تبديل شد فيلسوفان قديم  مانند افلاطون وارسطو به مسائلي علاقمند بودند كه هنوز هم از توجه عام برخودارند اما رويكرد آنان به اين مسائل با روش روانشناسان امروزي كاملا متفاوت بود……………..