شناسه پست: 11622
بازدید: 376
تصويرگري براي كودكان
فهرست مطالب
مقدمه 2
ضرورتهاي آفرينشي تازه از تصوير و خيال 16
انديشه هايي دربارة تصويرگري كتابهاي كودكان 18
گسترده خيال پردازي در تصويرگري كتاب هاي كودكان 20
نگاهي به رنگ آميزي و چهره پردازي در تصويرگري كتابهاي درسي 20
تصويرگران شعر كودك 23
محمد علي بني اسدي 23
مهنوش مشيري 28
اكبر نيكان پور 31
1ـ دوره نخست : كاربرد آب رنگ محض 35
دوره دوم : تسلط رنگ در فرم 37
دوره ششم : روايتگري در تصوير 52
بررسي چند ويژگي در آثار بني اسدي 53
غلامعلي مكتبي 69
دراين سوي مصور كردن
ضرورتهاي آفرينش تازه از تصوير و خيال
انديشه هايي دربارة تصويرگري كتابهاي كودكان
نگاهي به رنگ آميزي و چهره پردازي در تصويرگري كتابهاي درسي
تصويرگران شعر كودك
پاي صحبت محمد علي بني اسدي
پاي صحبت مهنوش مشيري
پاي صحبت اكبر نيكان پور
پاي صحبت چند تن از تصويرگران كتاب كودك
مراجع
مقدمه
هر ساله تعداد زيادي كتاب كودك به چاپ مي رسد كه بيشتر آنها مصور هستند . طرفداران هنرهاي سنتي و كلاسيك نسبت به اين تصاوير غير قرادادي كه اخيراً در بسياري از اين كتابها به چشم مي خورد ، عكس العمل منفي نشان مي دهند . برخي از كارشناسان معتقدند كه اين تصاوير بيش از حد به واقعيت مي پردازند و بعضي ديگر آنها را تخيلي انتزاعي و تزئيني مي دانند البته همه به اين توافق رسيده اند كه ارزيابي هنر در اين نوع كتابها بايد با توجه به خواستهاي متنوع و بسيار زياد كودكان دنياي امروز باشد . احتمالاً تصاويري كه به سبك هنرهاي معاصر و با توجه به هنرهاي سنتي ترسيم مي شوند مورد قبول و تحسين كودكان امروزي قرار مي گيرند ولي با اين وجود و براي آنكه كودك زيبائي هنر سنتي و معاصر را درك كند نيازمند كتابهاي جالبي در هر دو زمينه است. كار تصوير گري يك كتاب را چه خود نويسنده آن كتاب و چه تصويرگر به هرحال بايد بر اساس اصول تصوير سازي باشد تا هم به بيان جنبه هاي ارزشمند داستان كمك نمايد و هم موضوع آن را گسترده سازد . اين مسئله را بايد تقريباً در مورد همة كتابها به كار برد . كتابهاي تصويري انواع متفاوتي دارند و برخي از آنها هيچگونه موضوع يا نوشته اي ندارند .
تصاوير يك كتاب نه تنها بايد زيبائي بخش باشند بلكه بايد يك طراحي خوب با معنا و پرمحتوا را منعكس سازند . البته وظيفه اي بيش از اين بر عهده دارند هنرمند تصوير گر چه براي كتاب مصور نقاشي كند و چه براي كتابهائي كه تصاوير زيادي ندارند به هر حال بايد براي درك و فهم بيشتر متن و موضوع داستان كودك را ياري دهد . هنرمند بايد صحنه ها و ايده هاي ارزشمند داستان را باز پروري كند ، هر تصوير بايد معادل يكي از عقايد و ايده هاي بيان شده در متن باشد .
تصاوير خواننده را تشويق مي كند تا قوة تخيل خويش را به كار بندد و جلوتر از متن داستان پيش رود چنين مهارتي يكي از اهداف اساسي و قابل تحسين يك هنرمند است زيرا بيدار كردن و تقويت نمودن قوة تخيل يكي از عوامل اصلي گسترش ذهن كودك و به اين منظور هنرمند بايد تصاويري با جزئيات كافي ارائه نمايد تا در مفهوم شدن موضوع داستان و بازگو نمودن آن به عنوان راهنما عمل نمايند .
(در اين سوي مصور كردن)
در گذشته « مصوركردن » محدوده مشخصي نداشت و تخصص در آن داراي ويژگي معيني نبود . هر كس كه دستي به قلم مو داشت مي توانست مصور يا تصويرگر باشد و هر هنرمندي مدعي تصويرگري هم بود . طراحان ، حكاكان ، نقاشان و مجسمه سازان و غيره ، كارشان را با مصور كردن و تصويرگري مي دانستند ، زيرا كه مي پنداشتند اثرشان را بر اساس تصوير كردن موضوعي به وجودمي آورند . در گذشته هنر گرافيك هم مفهوم و محدوده خاصي نداشت . در غرب ، طراحي ، نقش اندازي ، حكاكي و رسامي فعاليتهائي بود كه گرافيك ناميده مي شد و در واقع گرافيك بخش كوچكي از هنر نقاشي بود . اما بعد ها رشد و وسعت تخصص ها در اين تقسيم بنديها تغييرات فوق العاده اي را به وجود آورد و هر كدام از آن فعاليتهاي جنبي كوچك گذشته ، خود مركز و محور كوشش هاي خلاقه هنرمندان زيادي شدند . مثلاً هنر مصور كردن و تصويرگري براي خود شعبه تخصصي مهمي شد و در خود ،تقسيمات و تخصص هاي متعددي را به وجود آورد . در اكثر زبانهاي غربي مصور كردن راillustration  مي گويند كه به زبان ما مي توان آن را تصويرگري و تصويرسازي و هنرمندش را تصويرگر ناميد . كار تصويرگري عبارت از تجسم تصويري يك موضوع براي نمايش بهتر فضاي مطلب و در نهايت درك بهتر آن است . تصوير سازي ومصوركردن تنها با ابزار طراحي و نقاشي انجام نمي گيرد ؛بلكه امروزه طراحان و تصويرگران از هر طريقي و از امكانات بياني هر هنر تصوير ديگري براي به تصوير كشاندن موضوع ،استفاده مي كنند از عكاسي ، از مجسمه سازي ، نقاشي ، خوشنويسي ، حكاكي ،سينما و … بهره جوئي مي كنند زيرا در واقع بيان تصويري در تمام هنرها يكسان عمل مي كند ؛ هر چند كهوسائل و شيوه هاي اجرائي آنها باهم متفاوت است و اين تفاوت هاي اجرائي فقط گاهي مرزهاي ظريفي را در بيان آنها ايجاد مي كند . در واقع مي توان گفت كه اين جزئيات بياني بسان گويش هاي مختلف يك زبان عمل مي كنند و در اساس چيزي با ديگري متفاوت نيست .
استفاده از اين همه امكانات گوناگون در تصوير گري نتيجتاً سبب تعدد و گوناگوني تخصص ها و روش ها در اين هنر شده است و روز به روز نيز بر اين انشعابات افزوده مي شود و منجر به پيدايش ديدگاه ها و شگردهاي بديع و نوظهور مي گردد . بنابراين وقتي به خيل تصويرگران نگاه شود با وجود تنوع بي حد تخصص ها و شيوه ها ، اما همه آنها را مي توان در حيطه تصويرگري و تصوير سازي ديد .جمعي از آنها به كار تصوير سازي براي « كتاب » مشغولند و كتابها از كتب مربوط به كودكان شروع شده و به كتب همه سنين خوانندگان و همه تنوع موضوعات مورد نظر آنها چون : انواع ادبيات ، هنر ، علوم ، فنون ، و … ختم مي شود كه باز مي توان همه اين گوناگوني كتب رابه دو شيوه تصويرگري يعني تزئين كتب و يا تصوير سازي براي متن آنها تقسيم كرد و هر يك از اين دو شعبه محتاج تخصص و تجربه اي ويژه است .
شايد به ظاهر تصويرسازي براي متن از اهميت بيشتري برخوردار باشد . اما مي دانيم در هنر تصوير سازي سنتي ما ، حاشيه سازي يعني تذهيب و تشعير سازي ،جائي بسيار والا و ارجمند دارد و هنرمندان برجسته اي به اين كار و ساير فنون ديگر مربوط به آن پرداخته و آثاري نفيس و بي بديل به جاي نهاده اند .
با كمي دقت به موضوعات متنوع تصويرگري كه شايد شامل ده ها رشته و مطلب جداگانه باشد مي توان تا حدودي به اهميت و لزوم تنوع شيوه بيان آنها پي برد كه مثلاً تفاوت در زمينه تصوير سازي براي متن يك كتاب پزشكي با تصوير هاي فني يك كتاب مكانيك و تصاوير يك كتاب تاريخي ، يك كتاب جغرافيا ، يك كتاب سياحتنامه، يك اثر ادبي ، يك كتاب آموزشي دوران تعليمات مدرسه اي ، يك جزوه ورزشي . عكاسي ، مد و لباس ، يك قصه زيبا و لطيف كودكانه ، مجموعه اشعار ووو… چه اندازه بايد تفاوت داشته باشد .
در زمينه مصور كردن همين مطالب گوناگون وقتي به حيطه روزنامه نگاري وارد مي شويم ، باز فضا و روال كار فرق مي كند و همان تفاوتي را پيدا مي كند كه در شيوه و سطح توقع نوشتن مطالب براي كتاب و براي مقالات نشريات معمول وجود دارد.
به همان ترتيبي كه نويسنده اي مقاله يا مطلبي را با سطح و توقع خاصي براي روزنامه يا مجله تهيه مي كند ، تصويرگري اين مطالب هم همان شأن و لحن موضوع را به خود مي گيرد ؛ وقتي ملاحظه كنيمكه حتي شيوه و روال هر نشريه نيز به جاي خود در كيفيت نگارش آن مطالب تاثير مي گذارد ،‌طبيعي است كه بر شيوه طراحي و تصوير سازي آن هم تاثير بگذارد . به اين معني كه مصور كردن يك نشريه هفتگي تفاوت دارد و اگر هر كدام از اين نشريات مدعي راه و رسم خاصي نيز باشند ، باز اين تفاوت ،‌ دگرگوني هاي ديگري را هم به خود مي گيرد و اگر دوباره گوناگوني هاي موضوعي نشريات را در نظر آوريم مي بينيم كه مثلاً يك نشريه روزانه سياسي ، يك نشريه هفتگي ورزشي ، يك مجله ادبي ، يك گاهنامه هنري ، ‌يك جزوه حقوقي يا اقتصادي اجتماعي ،‌يا مطلبي مخصوص جوانان ، كودكان ، دانشگاهيان ووو… آن چنان لحن ها و شخصيت هاي متفاوتي دارند كه همانطور كه نمي توان آنها را با يك قلم و شيوه نبايد با يك قلم هم مصور نمود .
علاوه بر موضوعاتي كه تاكنون شمرده و معرفي شد ، موضوعاتي بيشمار ديگري نيز هستند كه براي خواستها و مصارف متعدد اقشار و اهداف بيشماري منتشر مي شوند مانند انواع اعلان ها و پوسترها ،‌انواع پوششها و روي جلدها ، انواع جزوات و بروشورها و كاتالوگ ها ، انواع برنامه هاي تلويزيوني ،‌ تابلوهاي راهنمائي اماكن و كسبه و ادارات تمبرها و بسته بندي ها ووو … كه هر يك شيوه و لحن و اجراي خاص و مناسب خود را دارند و لاجرم بايد در محدوده پهناور تصوير گري انواع هنرمندان تصوير گر با تخصص ها ، شيوه ها و قلم هاي ويژه و هنرمندانه اي وجود داشته باشند كه البته چنين كثرت تخصص و تنوع متخصص در ساير كشورهاي پيشرفته وجود دارد و امري غريب و عجيب نيست فقط متاسفانه چنين طيف گسترده اي از توانائي ها در كشور ما وجود ندارد و دلايل آن ناشي از كمبود آگاهي فني دو طرف حرف تصويرگري كه ماشر و تصوير گر است مي باشد . وقتي تقاضاي روشن و يا روشنگرانه اي وجود نداشته باشد طبيعتاً جواب درست و دقيقي نيز به دنبال ندارد و سطح كار كم و بيش در همان حوالي احتياجات عمومي و قدمي باقي مي ماند . اما اين ماندگاري و در جا زدن ،‌عيب بزرگي است كه ناشي از عدم كوشش و هوشياري طراحان و مصوران مي باشد  وقتي در حيطه كار حد ديد و نگرش ، ‌محدود وكوتاه باشد ، وظيفه طراحان است كه با آشنائي و تسلط و اشرافي كه به حرفه خود دارند ، بايد چشم اندازهاي گوناگون كار خود را به خوبي مطرح و معرفي كنند و باعث آموزش آنها شده و در نتيجه سبب ايجاد گستردگي بازار كار گردند و از اين طريق نه تنها به سفارش دهنده كمك موثري در شناخت امكانات مي شود بلكه فضاي كار و حرفه نيز مطلوبتر شده و زمينه هاي بيشتر و مناسبتري براي بروز خلاقيت ها به وجود مي آيد . اما كار خوب و با ارزش را چگونه بايد تشخيص داد و ارزيابي كرد .
به طور كلي ارزش هر دو كار به دو گونه سنجيده مي شود :
اول ارزش توانائي تصورگر در انتقال برداشتهاي حسي درست و هنرمندانه اش از موضوع است . ميزان درستي برداشت تصوير گر بستگي به ميزان خلوص بيان او دارد كه خود متكي به عوامل گوناگوني از جمله تجربه و مهارت و از همه مهمتر دل سپردگي كامل به كار و شفافيت روح او است خلوص بيان به كار ، حالتي سهل از جهت درك و پذيرش آن به وسيله بيننده . و ممتنع از جهت ايجاز و استحكام اجرائي آن مي دهد . رسيدن به خلوص ،‌تمريني پيگير و موشكافانه مي خواهد . بايد هميشه نگاهي جستجوگر داشت و دائم همه دريافت ها را محك زد و هر محكي را با محكي ديگر اندازه زد تجربه را با تجربه اي ديگر ،‌ تجربه را با حس و حس را با تجربه و حس را با واقعيت كه تا بالاخره و به تدريج و آرام و آرام نگاه و فكر ، ظريف شوند و خبره گردند و خبرگي را نيز بايد مرتب محك زد و آزمايش كرد و صيقل داد چرا كه زود كدر مي شود و مي پوسد .
نداشتن تمرين كافي و عدم پيگيري در اين روش ،‌درجات و حالات متفاوتي را در تصويرگران و كارايشان به وجود مي آورد و ارزش هاي گوناگون آنها را سبب مي شود و بر عكس پيگيري مدام و يكدست و كامل بودن اين ممارست باعث بي همتائي تصويرگر و ماندني شدن اثر او مي گردد .
دومين ارزش هر كار ، مهارت اجرائي اثر است و قدرت اجرائي كار يك تصويرگر موضوعي است كم و بيش همه با آن آشنا هستند چرا كه نتيجه اي عيني و بارز دارد . به آساني مهارت اجرائي قابل تشخيص و تعيين است . در مهارت اجرائي نيز خلوص و شفافيت روح و شخصيت تصوير گر لازم است اما محدوده آن با وسعت مورد نياز طراحي و خلاقيت در تصوير گر طراح تفاوت دارد . زيرا در اجرا بيشتر تمرين مدام دست و چشم نقش دارد كه اصطلاحاً به آن نرمي و يا خشكي دست مي گويند اما درك و ديدن درست فرمها و رنگها و جنسيت مناسب آنها و انتقال درستشان بر صفحه كار ، احتياج به ميزاني از خلوص و شفافيت دارد تا رابطه درست بين ديد و دست و روح را به وجود آورد .
گروه تصويرگران اجراگر با گروه تصويرگران طراح تفاوتي حرفه اي دارند و تقسيم و جدائي اين دو دسته بستگي به روحيه و شخصيت افراد اين گروه ها دارد و انتخاب روش شغلي ايشان شخصي است كه بعداً به صورت تخصصي در مي آيد مانند انتخاب انواع مشاغل توسط افراد مشابه .
تصويرگران اجراگر را درتقسيمات هنر گرافيك و تصويرگري ، «رسام» و « اجراگر» و در اصطلاح فرنگي حرفه Artist مي نامند . لذا در شناسنامه آثار تصويرگري اسامي افراد متعددي چون تصويرگر يا ايلوستراتور و اجراگر يا آرتيست ديده مي شود و گاه نام مدير هنري هم به آنها اضافه مي شود و مديران هنري كساني هستند كه خط و فضاي اصلي شيوه ، تكنيك و « ايده » را ارائه مي كنند و مديريت هنري شغلي است كه هنوز در ايران حضور و وجود درست و دقيقي پيدا نكرده است . اما اجراگران كساني هستند كه مهارتي استادانه در ساخت و ساز كار و اثر دارند و در طراحي و تركيب عوامل اثر دخالتي نمي كنند . طرح را از طراح يا مصور دريافت كرده و به اجراء دقيق و ماهرانه آن مي پردازند . اجراكنندگان هريك سبك و شيوه خاصي در قلم زدن و ساخت و ساز دارند و همانطور كه گفته شد ارزيابي كارشان بر اساس ميزان مهارت و استادي آنها در اجراي تصوير است و تصويرگران طراح هم كساني نيستند كه از توان و مهارت اجرائي بي نصيب باشند . بلكه ايشان به طور طبيعي طرح و اجرا را تواماً و شخصاً انجام مي دهند اما امروزه به دليل تقسيم و تعدد تخصص ها و دقيق بودن مرز توانائي ها ، قسمت هاي مختلف آن را اغلب به مسئوليت هاي دقيق گوناگون سپرده و اجرا مي شود .
خلاقيت درطراحي و مهارت در اجرا ، هر چند كه اساس كار و حرفه است اما نكات ديگري را نيز بايد براي انجام تصويرسازي در نظر داشت كه عبارتند از :
1ـ هم سليقگي تصويرگر و نويسنده
2ـ انتخاب بيان و چهارچوب تركيب و تكنيكي سنجيده در ارتباط با تركيب و تكنيك موضوع
3ـ مطالعه و بررسي تجربيات همكاران
هريك از نكات فوق بحث و بخشي مستقل به خود دارداما در واقع در مجموعه مسائلي است كه يك تصويرگر بايد به آن توجه كامل داشته باشد .
هم سليقگي تصويرگر و نويسنده به مقدار زيادي راه را براي به وجود آوردن يك اثر خوب هموار مي كند زيرا به دليل همين هماهنگي اوليه ، تصويرگر با مقدار زيادي ازخواستهاي نوشته نشده نويسنده آشنا است و در واقع درك فضا خود به خود از اين طريق حاصل مي شود . به بيننده هم به خوبي منتقل مي گردد .
اهميت اثر تنها در منعكس كردن تصويري محتوي نوشته نيست . تصوير خوب باعث ايجاد باور بيشتر ودرك بهتر مطلب مي شود و سبب مي گردد تا خواننده ، انرژي ، انگيزه و شوق زيادتري براي ادامه مطالعه پيدا كند و نهايتاً و به طور غير مستقيم آموزش بصري ببيند و به طور طبيعي فرهنگ او گسترش پيدا كند . در كشور ما معمولاً به اين مهم توجه نمي شود و علت آن از يك طرف كمبود طراح و تصويرگر متخصص و قابل در زمينه هاي بسيار متنوع حرفه است و از طرف ديگر نبودن نوعي بينش و سياست انتشاراتي كه سبب مي شود كار در مسيري درست و حرفه اي انجام نگيرد و هر تصويرگري مجبور شود كه كار مورد سفارش را به هر ترتيب انجام و پايان دهد .
در چنين شرايطي تصويرگران موجود بايد هر سفارش را به مانند مسئله و مشكل جديدي براي خود مطرح كنند و براي آن راه حل مناسبي پيدا كنند .
در درون نكته بالا ، نكته دوم نيز مستتر است كه عبارت از انتخاب بيان و چهارچوب تكنكي سنجيده ، براي اجراي امر است و اين امريست لازم و ناگزير ، زيرا هر موضوعي لحن و بيان خاص خود را دارد و براي بازگوئي آن به زبان تصوير بايد لحن و بيان مناسب آن را پيدا و استفاده كرد .
در اين مورد دو موقعيت خاص وجود دارد . يا سفارش دهنده بر اساس اطلاعات و شناسائي هاي قبلي ،‌تصوير گري را كه از جهت ديد و سليقه با موضوع مورد سفارش هماهنگي دارد . انتخاب و كار را به او واگذار مي كند و يا بر عكس تصوير گر هنرمندي را بر ميگزيند كه عليرغم عدم هماهنگي و هم سوي شيوه بيان و تكنيك او با نوشته ، صرفاً به خاطر به وجود آوردن اثري با برداشت و ديدگاهي ديگر ، كار را به او مي سپارد .
در اين صورت چنانچه اثر تصويري ، در جاي خود اثري هنرمندانه و با ديدگاهي تازه و بديع باشد خود مي تواند روشي شگفت و جالب و در نهايت نتيجه اي زيبا و هنرمندانه داشته باشد اما آن چه را كه تصوير گر نبايد مطلقاً انجام دهد ،‌دنباله روي و ترجمه تصويري لغت به لغت موضوع است و هميشه بايد به ياد داشته باشد كه با كارش ابعاد تازه اي به موضوع مورد سفارش اضافه كند .
ديدن و مطالعه چنين تجربياتي خود بسيار مفيد و با اهميت است لذا هر تصوير گر بايد به طور دائم در جريان كوششهاي همكاران خود باشد . علاوه بر آن ،‌مجموعه كارها و تجربيات همكاران ، كم و كيف و ابعاد بيان هنري جامعه را نشان مي دهد و از طريق مطالعه كار آنها مي توان به خوبي نبض جامعه رادر دست داشت و فاصله خود را با آن سنجيد و به رفع معايب خود پرداخت .
پي جوئي و دقت در كار همكاران بايد موشكافنه و بدون حسادت انجام گيرد . حسادت بينائي و شعور فني هنرمند را كور مي كند و به توانائي هاي او لطمه مي زند . حسادت در جوامع كم فرهنگ ،‌كثيف و مخرب است و با توجه به اين نكته مي توان خود و ديدگاه خود را اصلاح كرد و براي تعالي خود راه گشائي نمود . بايد دانست آموختن و فراگيري ، راه ها و طرق گوناگوني دارد و يكي از اين راه ها ، مطالعه و بررسي كيفي كارهاي همكاران است در اين روش نبايد از كارهاي همكاران فقط عيب جوئي كرد . جستجوي نقاط ضعف ديگران ، قرار دادن خود در يك موضع و فضاي ضعيف و پائين است . نقد و بررسي يك كار ، بررسي و ارزيابي نقاط مثبت و منفي است . بايد از نقاط مثبت هميشه تمجيد كرد . و از اين طريق مي توان به نوعي وسعت نظر و تعالي روحي و ذهني رسيد و نقاط منفي را بايد با ارائه راه حل رفع آن مطرح كرد . توفيق ديگران به طور مسلم سبب ايجاد فضائي بهتر و رشد همه جانبه خواهد شد و بايد به يادداشت كه در محيطي آلوده ،‌نمي توان آلوده نماند .
توان و توشة فني هيچ كس ، هيچ گاه كافي نيست . ر هر مقطع زماني و تجربي ، درك طراح از مسائل و موضوعات متفاوت است . لذا بايد مرتب در اندوخته هاي خود جايگزيني هاي درست تري را انجام داد . با چنين شيوه اي ، ضمناً ميتوان از يكنواختي هاي حرفه و بازار كار نيز نجات پيدا كرد و در ضمن پختگي سني ، شور خلاقيت را روشنتر گرداند .
ضرورتهاي آفرينشي تازه از تصوير و خيال
در جهان تصوير ، حادثه اي در دنياي كودك ما به وقوع پيوسته است ولو بي آنكه بداند ، در شكل گيري زيبايي سهيم شده است كه براي فرداي بشر ابعادي تكان دهنده به همراه دارد .
تصوير در جهان امروز باهجوم بي امان خود ، عالمي نامتجانس و پر هياهو ساخته است ؛ چندان كه كودك امروز در خانه اي به وسعت زمين ، تنها و بي ياور مانده است . او از طبعت بكر و خيال انگيز ديروز جدا شده و تصاوير ساخته و پرداختة انسان امروز نيز نتوانسته است، خلاء روحي و ناشناختة جهان او را پر كند . كاش از ميان هر صد كتاب كه هر روزه براي كودكان انتشار مي يابد و در كتابخانه هاي شخصي و عمومي جا مي گيرد ، مي توانستيم تنها يك نمونة منحصر بيابيم كه او را از تنهايي غريبي كه به سراغش آمده است ، دور سازد. كتابخانه اش را جستجو كنيم !
او تنها دو گونه كتاب دارد ؛ نخست ، كتابهايي كه دستاورد دنياي ذهني كساني است كه به نيازهاي فردي درون خود پاسخ گفته اند و تصاويري با عناصر بيگانه و مبهم را براي كودكان به ارمغان آورده اند ؛ فرآورده هايي كاملاً شخصي كه به هيچ روي پاسخگوي نياز او در اين زمانه نيست .و دوم ، كتابهايي با تصاويري كه شركتهاي بزرگ انتشاراتي توليدميكنند و عاري از هر گونه تلاش هنرمندانه است و به شيوه هاي حسابگرانه نيز به عرضة انبوه مي رسند . مجموعة وسيعي از اينگونه كتابها با تصاويري مسموم چندان جهان ما را پر كرده اند كه ديگر جايي باقي نگذاشته اند .
متاسفانه اينگونه كتابها تلاشهاي ارزندة هنرمندان متفكر و خلاق امروزي كتاب كودك را در انزوا فرو برده اند . از اين رو مي توان ادعا كرد كه كودك و هنر مند متعهد هر دو در جهان امروز تنها و غريب هستند . اما چگونه مي توان اين غربت و تنهايي را از ميان برداشت ؟ چگونه مي توان زنگار سياسي را از دنياي تيره و تار امروز زدود ؟ براي آفرينش دنيايي مطلوب با وسعتي دلخواه و بي مرز ، بايد تلاش كرد و اگر تا كنون فقط درصدد ماندگاري تصوير « زيبا » در حافظة بشر بوده ايم ، اينك نيازمند آفرينشي تازه هستيم تا كودك امروز را به استواري ، نيكي ، پاكي و معنويت راهبر گردد .
بهتر آن است كه جهان امروز را با دو عنصر « تصوير » و خيال در هم آميزيم تا از اندوه و اضطراب بي پايان قرني كه در پيش و روي داريم ، آرامشي به دور از هياهو پديد آوريم. سهمي از اين تلاش در سرزمين كوچك ما به دست تواناي هنرمندان سپرده شده است تا به پشتوانة انديشه اي سالم ، خلاق و الهي، خانه اي امن و مطمئن براي كودك امروز و فردا بر پا دارند .
انديشه هايي دربارة تصويرگري كتابهاي كودكان
زبان تصوير ، براي پرورش استعدادهاي نهفته و خلاقيت در كودكان ، به مراتب از هر زبان ديگري ، غني تر و موثرتر است .
زبان تصوير ، زبان عشق ، محبت و دوستي است كه از لا به لاي تصاوير كودك شنيده مي شود .
وقتي از لزوم خلاقيت و فرديت هنرمند در تصويرگري سخن گفته مي شود ، براي بسياري اين سؤال پيش مي آيد كه پس تكليف مخاطبان چيست ؟ شايد بچه ها از درك اثر هنري عاجز باشند ؟ واقعيت اين است كه اگر ارتباط تصويرگر با بچه ها ، همراه با صداقت و صميميت باشد ، آنها حتماً رابطه اي عميق با اثر برقرار مي كنند وتصاوير را به راحتي مي پذيرند و درك مي كنند . هرچه اين ارتباط گسترده تر شود كودكان روحيه آسان پذيري را بيش از پيش كنار مي گذارند و مي آموزند كه هر چيزي را ژرف تر ببينند و باآن ارتباط برقرار كنند .
ممكن است اشكال كليشه اي قهرمانان و شخصيتهاي بسياري از داستانها و يا نقاشيهاي متحرك ، براي بچه ها كشش و جذابيت بيشتري داشته باشد ؛ ولي بايد گفت كه تأثير آنها در تفكر و ذهنيات كودكان بسيار آني و زودگذر است و در واقع فقط آنها را سرگرم مي كند و برايشان هيجانهاي كاذب مي آفريند.، حال آنكه تعهد و مسئوليت تصويرگر در قبال كودكان ، جدي تر و عميق تر از آن است كه تنها وسيله اي براي سرگرمي موقت آنان باشد . اگر تصويرگر ، آثار خود را با عشق و اشتياق ، خلق كند ، در واقع همان تأثيري را در مخاطبان خود به جا مي گذارد كه خود هنگام خلق اثر داشته است . در عين حال ، نبايد از ياد برد كه ذهنيت و خلاقيت بايدبا تكنيك مناسب همراه باشد . اگر اثري از تكنيك قوي برخوردار باشدولي فاقد خلاقيت باشد ، در مخاطب تنها اثر آني مي گذارد . همچنين اگر تصويري از خلاقيت بهره مند باشد ولي از اجراي خوبي برخوردار نباشد ارتباط مناسب ميان اثر و مخاطب ، برقرار نخواهد شد.
گسترده خيال پردازي در تصويرگري كتاب هاي كودكان
خيال پردازي در خلق تصوير براي كودكان ، ضمن اينكه متن را در بستر تصوير جاري مي كند ، تخيل كودك را هم به پرواز در مي آورد . البته بديهي است كه براي دستيابي به اين هدف ، عوامل ديگري از قبيل توانمندي تكنيكي تصويرگر و شناخت كافي او از دنياي كودكان ، اهميت دارد .
عده اي براين باورند كه كودك ، بايد آنچه را كه مي خواند، جزء به جزء در تصوير مشاهده كند . به عبارت ديگر تصوير و متن بايد هم عرض يكديگر باشند . اما چنين ديدگاهي پذيرفتني نيست . خيال پردازي و بازي با واژه هاي متن به زبان تصويري ، نه تنها كودكان را وادار به جستجوگري و ذهن انان را پويا مي كند ، بلكه به آنها مي آموزد كه آسان پذير نباشند . به اين ترتيب ، ذهن صاف و زلال آنها را از همان كودكي بارور و شكوفا مي شود .
نگاهي به رنگ آميزي و چهره پردازي در تصويرگري كتابهاي درسي
طرح روي جلد هر كتابي بيشتر به بسته بندي شكلات ، يا يك خوراكي كودكانه شباهت دارد . به عبارت ديگر مثل پوست ميوه است ؛ يا مثل نماي بيروني ساختمان است . كودك بين دوميوه يكي با ظاهري خوشرنگ و خوش فرم وديگري از جنس همان ميوه ، اما رنگ و رو رفته و بد شكل ، بي ترديد ميوة اول را انتخاب مي كند. طرحهاي جلد كتاب هاي درسي هم از اين امر مستثني نيستند و متأسفانه هيچگونه ذوق و شوقي را در كودك بر نمي انگيزند .
كودكان به دليل حس بصري نيرومندي كه دارند ، بيشتر به صورت و فرم اشياء توجه مي كنند و مفاهيم آموزش هم اگر بخواهند تأثير مطلوبي روي دانش آموز خردسال بگذارند ، بايد قبل از هر چيز حس بصري او را تحريك نمايند . نزديك به يك قرن است كه طرح جلد كتاب در كشور ما به تناسب رشد تكنيكهاي تصويري تكان چشمگيري نخورده است و گويا نمي خواهد هم تكاني بخورد . فرم يكنواخت ، رنگ سرد و بي نشاط ، فضاي بي روح و ريتم بي تنوع جلد كتابهاي درسي در تمامي دوره هاي تحصيلي نمي تواند پيوند عاطفي تأثيرگذاري  با كودك برقرار كند .
پس از انقلاب ، چون درساختار اخلاقي جامعه دگرگوني به وجود آمد ، بالطبع الگوي حجاب نيز تغيير كرد .اين دگرگوني مجموعة وسايل و رسانه هاي تصويري را نيز ملزم به رعايت حجاب نمود ؛ تصاويري كه در كتابهاي درسي وجود داشت ، دستخوش حذف و تعويض و اصلاح گرديد . در اين ميان ، تنها تصاويري تغيير نكردند و در كتابها باقي ماندند كه شكل ظاهري آنها با شئونات مذهبي مغايرتي نداشتند .
به نظر مي رسد در اين تغيير و تحول ، به دليل شتابزدگي كه در اصلاح كردن مسائل منكراتي تصاوير بكار رفته ، بيشتر به پوشاندن سر دختر بچه ها ، آستين پسربچه ها و يا حذف كراوات و تغيير الگوي محاسن در صورت مردان توجه شده است . اين شتابزدگي از كيفيت و ارزش هنري تصاوير كاسته است .
علت پايين بودن كيفيت رنگ در تصاوير از قديم مانده در اين كتابها را بيش از هر چيز مي توان در محدوديت عمر مصرف زينگ دانست . از عمر زينگ بعضي از اين تصاوير ، 20 سال مي گذرد كه با توجه به تيراژ ميليوني اين كتابها ، طبيعتاً از كيفيت رنگ آنها كم خواهد شد. جنس مقواي به كار گرفته شده براي كتابهاي درسي ، بي شك در افت اين كيفيت بي تأثير نخواهد بود .
محدوديت در تنوع رنگ ، كه گويا به دليل كاستن از بار مالي ، به چهار رنگ آن هم متمايل به تيره و مشخصاً قهوه اي بسنده مي شود ، از ديگر عواملي است كه از نشاط ، گرمي و سر زندگي تصاوير مي كاهد . اين محدوديت طبعاً به فضا ، ريتم و كمپوزيسيون رنگ نيز لطمه خواهد زد .
چهره ها در تصاوير جديد كتابها بيشتر عبوس ، جدي ، بي روح و بي انعطاف مي نمايند . هيچ شور و حالي هم در آنها ديده نمي شود . فيگورها عودتاً خنثي ، سرد و غير دلچسب هستند . گويي در پس سيماي شخصيتهاي انساني كتاب غوغاي زندگي نمي جوشد . در مجموع ، اين چهره ها از آناتومي و حالتهاي ويژه اين گروه سني كه با تحرك ، با نشاط و جستجوگر و كنجكاو بودن است ، بويي نبرده اند . در يك جمعبندي به نظر مي رسد كه اگر موانعي همچون ضعف بنيه مالي ، محدوديت هاي بروكراتيك ،محدوديت نيروي انساني ، شتابزدگي و از همه مهمتر نگرش سطحي بر كودكان و دنياي پر رمز و راز و پر رنگ و خيال آنان را قبول داشته باشيم عامل مهم ديگر به نام متن و موضوع درسي وجود دارد كه با خشكي بار آموزش و نداشتن روح و فضايي زنده ، هنري و عاطفي در سرشت آن ، نطفة هر گونه زايش هنري را در عالم تصوير از بين مي برد .
تصويرگران شعر كودك
محمد علي بني اسدي
بيش از ده مجموعه شعر دارم . از آنجا كه در كيهان بچه ها كار مي كنم ، شعرهاي زيادي تصوير كرده ام و اين شعرها به صورت كتاب نيز منتشر شده اند و گاه براي هر يك از آنها تصويرهاي متعددي كشيده ام .
تصوير سازي براي شعر را به تصوير سازي براي شكلهاي ديگر ادبي ترجيح مي دهم . همچنين متنهايي را كه شعر گونه هستند و حيطة تخيل تصويرگر و خواننده را به وسعتي تازه دعوت مي كنند ، به دو دليل ارج مي نهم ؛ اول اينكه ، آن را با ساخت روحي و عاطفي خودم هماهنگ مي دانم ؛ دوم اينكه شعر قيد و بندهاي مختلفي را كه قبلاًدر داستان ملزم به رعايت آن هستيم ، از پيش پايمان بر مي دارد . مجموعة شعر اين آزادي را به تخيل تصويرگر مي دهد كه بتواند باعث لحظه هاي اشراقي خود ، تصاويري ر بيافريند كه با همة تفاوت و گوناگوني دريك ساختار كلي ، باهم مشترك باشند و يا به گونه اي بتوانند دركنار هم و در يك كتاب ارائه شوند . به همين خاطر در اينجا خواسته هايي را كه بعنوان مثال داستان از تصويرگر دارد ، كمتر است ؛ زيرا در داستان ، نقاش براي وفاداري به متن التزام بيشتري دارد و تصاوير بايد همه در يك خط در پي هم بيايند . درحالي كه در شعر چون تصوير شعرگونه است ، نقاش مي تواند در تمام صفحه قلم را به حركت در آورد و لزومي ندارد كه احتياط زيادي كند . مي تواند تصاوير را بر بالاي خط افق ، يعني در آسمان رسم كند .
براي تصوير سازي يك شعر ، ذهنم را كاملاً آزاد مي گذارم و بارها و بارها طراحي مي كنم . در كنار طرحهايي كه مي زنم ، خود بخود در مي يابم كه لحظة رنگ كردن آن فرارسيده است . ضمن رنگ كردن طرح ، قسمتهايي از آن را حذف مي كنم و يابه كمك طرحهاي جنبي ديگر ، قسمتي به ان اضافه مي كنم . بطور كلي تصوير كردن يك شعر ، حال و هواي خاصي را مي طلبد . من نيز مانند ساير كودكان ، وقتيكه با كتاب آشنا شدم ، حال و هواي شاعري به سرم افتاد خوشبختانه خيلي سريع پشيمان شدم و ترجيح دادم كه خوانندة شعر باقي بمانم و البته تا چند سال پيش ، بررسي شعر ، مخصوصاً اشعار اقوام مختلف دنيا را به طور جدي دنبال مي كردم و روي بسياري از اين مجموعه ها به صورت خصوصي كارهايي انجام داده ام ؛ حتي جرئت پيدا كردم و روي اشعار مولانا و حافظ كارهايي كردم . به طور كلي ، براي شروع هر دوره اي از نقاشيهايم ، ابتدا با شعر حركت مي كنم و معتقدم كه شاعر بايد با واژه ها كار كند و اثر خود را بر مبناي زبان تصويري خلق نمايد . به اين ترتيب ، گاه اثر به دست آمده براي خودش زندگي مستقلي دارد و بدون همراهي شعر مي تواند به زندگي خود ادامه دهد . بسيار خوشحال مي شوم كه در ارتباط با شعري قرار بگيرم كه احساسات شاعر دستماية خوبي براي حركت آغازين آن باشد . در اين صورت ، تصويري كه ارائه مي شود ، در پيام رساني موفق به شاعر مديون خواهد شد . البته در مواردي هم كه شعر ضعيف بوده است مجبور شده ام نوارهاي مختلف صدايشاعران را گوش كنم و هنگامي كه حال و هواي كار را به دست آوردم ، به تصوير كردن شعر بي رمقي بپردازم كه شاعر مي توانست خيلي بهتر از آن بسرايد .
تفاوت تصوير سازي شعر و انواع ديگر ادبي در ظاهر كار نيز ديده مي شود . همة شكلهاي ادبي سعي مي كنند خود را با شعر اثبات كنند . همان گونه كه در قديم ، همة علوم ، خود را با رياضيات مي سنجيدند . لذا شعر مي تواند انتزاعي ترين شكل ادبي باشد . البته شعر انواع مختلفي دارد و به همين خاطر ، اثري كه قرار است حركت خود را با شعر آغاز كند ، از نظر تصويري از آزادي بيشتري برخوردار است .
تصاوير يك كتاب قصه بايد آغاز و پاياني داشته باشند ؛ ريتمي را حفظ كنند ؛ و مكان و آدمهاي مختلفي را تكرار كنند . ولي در مجموعة شعر ، اين گونه نيست . البته من در برخورد با كتابهاي مختلفي كه تا كنون كار كرده ام ، مجموعة كاملاً يكدستي نديده ام . معمولاً شعرهايي نيز از سر ضرورت به مجموعه ها اضافه مي شود . به همين خاطر ، يكي از خواسته هايم اين است كه چند مجموعه شعر را به انتخاب خود نقاشي كنم ؛ آن هم از آثار شاعراني كه در مواقع مختلف زندگي هر جا كلام كم آورده ام ، توانسته اند مرا نجات دهند …….