شناسه پست: 9945
بازدید: 392

مدیریت بحران

فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول: بحرانهاي عارضي
بحران چيست ؟
– منابع بحران
چگونگي تشخيص بحران ها
1 – بحران هويت :
ب– بحران مشروعيت :
علل بحران هاي مشروعيت :
ج- بحران رسوخ پذيري يا بحران نفوذ :
د- بحران مشاركت :
فصل دوم: شناخت بحران‌هاي هدايت شده
رسانه هاي ارتباطي :
شايعه :
علل شايعه پراكني :
سانسور و شايعه
شايعات بادوام :
عوامل مؤثر در ترغيب موفقيت آميز
الف ) عوامل مربوط به محتوا و عامل ارتباط
تبليغات چيست ؟
نگرشهاي چه كساني قابل تغيير است ؟
تأثيرگذاري
تكنيكهاي تبليغات
تبليغات آمريكا
تبليغات فرقه گرايانه اسرائيل در جنگ اكتبر 1973
نيكلائوس وان دم
مقدمه
مورد رافق حلاوه
نتيجه
فصل سوم: مكانيزم تفكيك بحرانهاي عارضي از بحرانهاي هدايت شده
1 – تفكيك آسيب پذيري از تهديد
ديپلماسي و مديريت بحران:
2- منافع و اقتدار بحران:
3- مسير در راستاي بحران:
4- غايتگرائي بحران
5- هدايت بحران:
نتيجه :
7- منبع توليد:
6- ادبيات بحران:
منابع:
مقدمه
مقوله بحران امروزه از پيچيده‌ترين موضوعاتي است كه رهبران، مديران جامعه با آن درگير مي‌باشند. گستردگي و تنوع موضوع به همراه حساسيت و اهميت آن باعث شده كه انديشمندان زيادي در اين وادي قلم‌فرسائي كرده و هر يك از ديدگاه خود راههاي براي شناخت و هدايت آن ارائه دهند در كنار اين انديشمندان رهبران جامعه هستند كه عملاً با موضوع دست و پنجه نرم كرده، به هنگام مواجهه با بحران سعي در هدايت، كنترل و مقابله با بحران دارند براي آنها معمولاً اين سوالات مطرح است كه ادبيات بحران چيست، منابع مورد حمايت در بحران كدامند عاملين و منابع مورد حمله در بحران احتمالاً چيست ليكن با گستردگي جوامع و موضوعات مرتبط با آن و سوء استفاده‌هاي بعمل امده در اين خصوص انديشمندان را بر آن داشته تا ضمن تعيين چارچوبهاي براي شناخت بحران زمينه‌هاي فراهم كنند تا بتوان بحرانها را از يكديگر تفكيك كرد و در همين راستا سخت اقدام به دسته‌بندي كلي شامل بحرانهاي عارضي، هدايت شده نموده‌اند، كه هر يك از اين بحرانها خود نيز از تقسيماتي برخوردارند.
براي شناخت و يا تفكيك اين دو بحران از يكديگر در مرحله نخست لازمست بحران حادث شده شناخته شود.
پس از شناخت بحران به هنگام وقوع بحران ، بحران موجود را بر اساس فاكتورهاي شناخته شده در هر بحران با آن مقايسه كرد چنانچه از فاكتورهاي موجود برخوردار نبود مي توان احتمال هدايت شده بودن آن را داد .
امروزه تفكيك بحرانهاي عارضي از هدايت شده كاري بس دشوار است و از آنجا كه بحران سازي امري غيرقانوني است معمولاً متخصصين فن كمتر اقدام به نگارش موضوعات نموده و چنانچه نيز در اين خصوص مطالبي نگارش شود معمولاً سعي در جلوگيري از انتشار آن مي دارند ، از طرف ديگر متخصصين فن نيز فنون اين اقدامات را بعنوان سرمايه در نزد خود حفظ كرده و به منظور جلوگيري از بهره برداري رقبا يا دشمن از انتشار آن خودداري مي نمايند ، اما با مقايسه بين بحران حادث شده با واقعيتهاي كه در بحرانهاي طبيعي حاكم است، مي توان به برخي از تفاوتهاي آن پي برد، كه خود زمينه اي براي كشف و شناسايي بحرانهاي هدايت شده باشد از آنجا كه روشهاي مقابله با بحرانهاي هدايت شده با روشهاي مورد استفاده در بحرانهاي عارضي متفاوت است لذا تنها پس از اطمينان از هدايت شده بودن بحران مي توان از روشهاي مربوطه استفاده كرد لازم بذكر است عدم تشخيص صحيح و هدايت شده قلمداد كردن بحران‌هاي عارضي مي تواند تبعات نامطلوبي به همراه داشته و گاهاً خود منجر به شدت بحرانها و فراهم شدن زمينه براي بهره برداري دشمنان از اين بحرانها شود تشخيص اين وظيفه كه چگونه فردي بحران‌هاي عارضي را شناسايي و تفكيك كند وقتي كه او به چنين مواردي برخورد كرد هر دو از جمله مهمترين و مشكل ترين كارها در راستاي طرح مزبور است حال چنانكه تفكيك بحرانها از يكديگر مشكل است تفكيك بحران عارضي از هدايت شده به مراتب مشكل تر خواهد بود زيرا بايد اول تفكيك بحرانها بدرستي صورت گرفته باشد تا بتوان فاكتور موجود در آن بحران با فاكتورهايي كه معمولاً در آن بحران خاص وجود دارد مقايسه كرد . لذا در همين راستا در اين مقاله نخست در فصل اول مطالبي در خصوص شناخت بحرانهاي موجود در جوامع مخصوصاً جوامع در حال توسعه ارائه شده و سپس به بحث عمليات رواني و ابزارهاي مورد استفاده بحران سازان براي ايجاد، يا توسعه بحرانهاي هدايت شده پرداخته و درفصل سوم با عنايت به شناخت كسب شده مكانيزم تفكيك اين دو بحران از يكديگر پرداخته و در پايان نتيجه گيري تقديم خواهد شد .
فصل اول: بحرانهاي عارضي
در تعريف بحرانهاي عارضي آمده است كه اين بحرانها ريشه در ذات و درون ساختار نظام داشته و از ضعف رفتارها شكل مي‌گيرد.
به طور كلي جوامع را از نظر تاريخي مي توان بر اساس بعضي تمايزات به سه گونه يا مرحله اساسي «سنتي » و  « در حال گذار » و « مدرن » طبقه بندي كرد ، كه دو گونه اول و آخر ، وضعيت تعادل را توصيف مي نمايند ؛ از اين رو وضعيت تعادل نسبتاً با ثبات تر است ، در حاليكه جوامع در حال گذار كه قسمت اعظم جهان سوم را در بر مي گيرد، بي ثبات تر و ذاتاً ناقص است . حاصل پژوهش راجع به روابط برابري ، ظرفيت و انفكاك ساختاري ، اين بوده كه، در حالي كه نظم هاي اجتماعي سنتي قادر به گسترش تنش ها و تضادهاي داخلي نمي باشند ، سرشت واقعي نوسازي حالتي پويا است كه نيازمند مديريت و بهبود تنش هاي غيرقابل اجتنابي است كه ذاتي نشانگان توسعه است . تحت تأثير بينشي كه اين رهيافت به ما داد ، دريافتيم كه مشكلات كشورهاي در حال توسعه امروزي آفريقا و آسيا به مشكلات هميشگي جوامع صنعتي پيشرفته نزديكتر بوده و از اموري كه به نظمهاي سنتي تعلق دارند ، فاصله زيادي دارد . اين رهيافت همچنين ما را به دركي عميق تر از وجود تنش ، تعارض و حتي خشونت در تمامي جوامعي كه بايد بر نشانگان توسعه فايق گردند ، رهنمون گرديد . بطور مقايسه اي ، به هر اندازه كه يك جامعة بيشتر توسعه يافته كمتر دچار بي ثباتي و تعارض باشد ، امكان بسيج منابع و تلاش براي تفوق بر تنش هاي ذاتي نشانگان توسعه بيشتر خواهد بود .