فهرست
چكيده رساله: 5
– اهداف كلي مسكن در كشورهاي جهان سوم: 8
– روابط متقابل اهداف كلي مسكن و ديگر هدفهاي اجتماعي: 8
– نتايج طرحهاي اجرا شده مسكن در ايران: 9
– اشكالات مسكن مدرن: 10
– روحيه جمعي در افراد: 11
– فردگرايي و خانواده هستهاي بجاي جمعگرايي: 11
– عوامل موثر در بررسي وضعيت مسكن: 12
– پيامدهاي فرايند انتخاب مسكن براي ساكنين: 13
– اهداف كلي اجتماعي مسكن: 13
– بررسي ابعاد كمي نياز مسكن- شاخصهاي كمي: 14
– عوامل ايجاد تغييرات در مسكن: 17
– عوامل مؤثر بر بهبود كيفيت زندگي: 18
– اهداف كلي اجتماعي در سياستهاي مسكن: 21
– استانداردهاي مسكن با توجه به شرايط متفاوت: 22
– پيامدهاي اجتماعي استاندارد مسكن: 24
جدول شماره 2: شاخصهاي اجتماعي 24
-معيارهاي ارزيابي اثرات شرايط مسكن بر زندگي خانواده: 25
– نيازهاي اجتماعي- رواني: 26
– تأثير شرايط مسكن بر سلامت رواني كودكان: 27
– تأثير بهبود كيفيت مسكن بر بهرهوري: 27
– دورنماي تحول بعد خانوار: 29
– انواع رفتارهاي سكونتي در مقابل حداقل فضا: 31
– نيازهاي سكونتي در مسكن حداقل: 32
– ويژگيهاي سازمان سازمان فضايي خانه هاي تاريخي: 32
– ويژگيهاي فضاهاي سكونتي معاصر: 35
– سازمان فضايي خانههاي معاصر: 37
معيارهايي براي طراحي خانه معاصر: 40
– عرصههاي زندگي جمعي و خصوصي: 42
– پيوستگي عرصههاي عمومي و خصوصي: 43
– نيازهاي اساسي: 44
– گروه بندي فضاهاي مسكوني: 46
– قسمهاي تشكيل دهنده مسكن خانوار سنتي ايران: 46
الف) آشپزخانه: 49
– تناسب فضايي و عملكردي: 51
– حداكثر فضاي مورد نياز: 51
– تعيين ابعاد فضاهاي مختلف: 52
– انطباق ابعاد با شرايط مختلف: 52
جدول شماره 5: گونههاي مسكن (بر حسب ارتفاع در مقابل سطح اشغال) 54
– 4) آپارتمانهاي داراي دسترسي مستقيم: 56
– نيازهاي محيطي كودكان در سنين مختلف: 60
– 2) محيط كالبدي: 61
– محيط كالبدي- شرايط كلي: 62
– 2) دسترسي به فضاي باز – فضاي بازي كودكان: 63
– 3) تفكيك مسير عبور پياده از سواره: 64
– 4) اشراف: 64
– 5) ايمني: 65
– روابط همسايگي و تأثير آن در تقويت نظارت: 66
– استاندارد و مكانيابي مراكز عمومي: 69
= تقويت روحيه جمعي و زندگي اجتماعي: 72
= اصول طراحي فضاهاي شهري ( براي تسهيل برخورد اجتماعي افراد ) 73
1- تأمين ايمني و سهولت دسترسي براي تمام افراد جامعه 73
– اهميت محيط خارج از بنا: 77
– 4- تقويت حس ” تعلق به جامعهاي با هويت“: 78
– نقش راهها و مسيرها در روابط اجتماعي: 83
– ويژگيهاي يك مسير پياده: 84
= بخش اول: روانشاسي محيطي: 87
– ارتباط شخصيت و محيط فيزيكي: 102
– پنج ارتباط بين محيط و شخصيت: 102
– بهبود كيفيت محيط و افزايش فعاليت اجتماعي: 107
– 2- مبلمان و اسباب و اثاثيه: 110
– 3- مصالح و رنگ: 112
4- نور و روشنايي: 114
– 6- گل و گياه و فضاي سبز: 115
ادامه جدول شماره 10: ارزش ها و نيازهاي زيست محيطي 118
ادامه جدول شماره 10: ارزش ها و نيازهاي زيست محيطي 119
– مطالعات اقليمي: 120
– مطالعات زمين شناسي 121
– مطالعات زلزله: 122
– بررسي مجموعه هاي مسكوني در شهر مشهد: 124
– بررسي مجموعه هاي مسكوني در مشهد 124
2- بررسي ويژگيهاي اجتماعي- ساكنين: 128
« روند طراحي» 138
چكيده رساله:
هدف اصلي اين رساله، يافتن تأثير كيفيت محيط زندگي (بطور عام) و كيفيت محيط مسكوني مجتمعهاي مسكوني – (بطور خاص) در روحيه افراد و سپس روحيه جمعي ساكنين است.
از ابتداي تاريخ: مسكن بعنوان سرپناه نقش مهمي در زندگي جوامع انساني بازي كرده است كه با پيشرفت جوامع و در روند تكميلي كاركرد مسكن، عملكردهاي ديگري نظير زنگي اجتماعي، روابط خانوادگي، محلي جهت آسايش روح و روان و تمديد قوا و . . . . به آن افزوده گرديد.
در دوره معاصر، در دنياي غرب، پس از جنگ جهاني دوم كه با تخريب بيشمار واحدهاي مسكوني همراه شد، نياز به مسكن براي جمعيت زياد بيخانمان باعث شد كه دولتها به ساخت مجتمعهاي مسكوني روي آورند كه بيش از هر چيز، مساله كميت و پاسخگويي به تعداد بيشتر، در آن مطرح بود.
اين مساله، در كشور ما به شكلي ديگر، در حال وقوع است كه نشانه هاي آن به وضوح ديده ميشود. رشد فزاينده جمعيت در سالهاي پس از انقلاب، موجب ايجاد قشر جوان جمعيتي گرديده كه از تبعات اين رشد فزاينده جمعيت، نياز به مسكن فراوان است.
اگر چه نرخ رشد جمعيت از 5/2 درصد به 2/1 رسيده است، اما تحقيقات نشان ميدهد كه اجراي طرح كنترل جمعيت در كشور هنوز پاسخگوي نيازهاي آموزشي و بهداشتي در اين زمينه نيست و به دليل اهميت موضوع و با توجه به جوان بودن جمعيت، تاكنون كارشناسان بارها در ارتباط با انفجار جمعيت ايران در ده 80 هشدار دادهاند . چنانكه صندوق جمعيت سازمان ملل متحد پيش بيني ميكند كه جمعيت ايران طي كمتر از نيم قرن آينده از مرز 121 ميليون نفر خواهد گذشت . آمار دقيق پيش بيني شده اين صندوق جمعيت ايران در سال 2050 ميلادي را 121 ميليون و 400 هزار نفر اعلام مينمايد كه از جمعيت آلمان، ژاپن و حتي روسيه در زمان مشابه سبقت خواهد گرفت.
اين موضع باعث شده است كه به نوعي تجربه پس از جنگ جهاني دوم، در ايران در حال تكرار باشد: يعني ساخت مجتمعهاي مسكوني فاقد كيفيت و فقط داراي كميت.
در اين راستا، شناخت عوامل موثر در بهبود كيفيتي مسكن، يكي از مسائلي است كه بايد به آن پرداخته شود، چرا كه تاثيرات آن بطور غير قابل انكاري در روحيه افراد و نيز روحيه عمومي جامعه، متجلي ميگردد.
بنابراين در روند مطالعات به مساله مسكن و شاخصهاي اجتماعي آن، و كيفيت محيط، تاثيرات رواني محيط بر انسان و نقش مشاركت در بهبود روحيه جمعي ساكنين مجتمعهاي مسكوني، پرداخته ميشود و سپس با ارائه يك جمع بندي و تدوين اهداف كلي و عملياتي، طراحي يك مجتمع مسكوني با بهره گيري از عوامل موثر محيطي در روحيه جمعي ساكنان، صورت ميپذيرد.
بخش اول: مسكن، كيفيت و شاخصهاي اجتماعي:
مفهوم مسكن:
«مفهوم مسكن، چيزي بيش از يك سرپناه و چيزي بيش از محافظ انسان و فعاليتهايش از گزند عناصر طبيعي است. پاسخ به اين سوال كه نارساييهاي اين تعريف كدام است و بيش از اين چيست، بسيار دشوار است و با توجه به عواملي نظير وضعيت اقليمي، مذهب و گروه قومي، مبلغي از درآمد كه بايد به هزينه مسكن اختصاص داده شود و نيز گذشته تاريخي فرد در رابطه با مسكن و تمايلات و بينشهاي فردي او، تغيير ميكند. »
– سكونت و سكونتگاه:
«واژه سكونت؛ مفهوم گستردهتري از مسكن دارد و منظور آن، مجموعهاي از فعاليتهاي زيستي خانوار است. فعاليتهاي زيستي خانوار، فعاليتهاي فردي – جمعي از يك سو و فعاليتهاي اجتماعي – اقتصادي را از سوي ديگر، در بر مي گيرد. »
«مفهوم سكونتگاه. در برابر مسكن، محلي است كه تمامي خدمات و تسهيلات ضروري براي بهزيستي خانواده را فراهم ميسازد. مانند بهداشت، آموزش، فرهنگ ، روابط اجتماعي، بدون توجه به اهميت و ميزان انجام اين خدمات. »
– تعريف سازمان بهداشت جهاني از مسكن:
«سازمان بهداشت جهاني در سال 1961، مسكن را بعنوان «محيط مسكوني» ، «محله» ، «محدوده خرد» يا ساخت فيزيكياي كه انسان بعنوان سرپناه مورد استفاده قرار ميدهد، همراه با متعلقات اين ساخت از قبيل كليه خدمات، تسهيلات و ابزار ضروري و وسايل مورد نياز يا طراحي شده براي سلامت فيزيكي و فكري و بهزيستي اجتماعي خانواده و فرد تعريف كرد. »
در اين تعريف ، توجه به پيامدهاي مسكن براي ساكنان، جدا از مختصات صرفا فيزيكي، مهم بنظر مي رسد. همچنين ميتوان دريافت كه به جاي كنكاش در خصوصيات صرفا فيزيكي خانه و خصوصيت استفاده كننده، واكنش متقابل بين استفاده كننده و مسكن، نكته مهمي در مشخص كردن شاخصهاي اجتماعي بمنظور سنجش پيامدهاي مسكن است. بر اثر تحليل پيامدهاي وضع مسكن براي استفاده كننده، شاخصهاي اجتماعي مسكني بدست ميآيد كه ميتواند آسايش فرد را تضمين كند. »
– اهداف كلي مسكن در كشورهاي جهان سوم:
«در ميان كشورهاي شركت كننده در سمينار مسكن 1975 دانمارك، عمدهترين اهداف كلي مسكن به ترتيب زير بود:
1) اهداف كمي: ميزان ساخت واحدهاي مسكوني در طي يك بازه زماني
2) اهداف كيفي: اهداف كي مربوط به بهبود كيفيت مسكنهاي موجود
3) اصلاح و بهبود تأسيسات زير بنايي اجتماعي: يعني خدمات عمومي از قبيل مدارس، بيمارستانها و مراكز مهد كودك
4) هدفهاي فيزيكي زيربنايي: از قبيل منابع آب، فاضلاب و حمل و نقل (كه كمتر مورد توجه قرار گرفته بود.)
5) اصلاح محيط زيست: در موارد معدودي، به اصلاح محيط عمومي، يعني هدفي كلي كه عناصري از قبيل هواي پاك، فضاي باز، ميزان تحمل سر و صدا . . . را شامل ميشود، نيز اشاراتي شده بود.
– روابط متقابل اهداف كلي مسكن و ديگر هدفهاي اجتماعي:
«بررسي هفت برنامه توسعه ملي و سي مورد تجارب كشوري ارائه شده در سمينار بين منطقهاي جنبههاي اجتماعي مسكن (1975 – هلت دانمارك) كه از چهار منطقه عمده در حال توسعه جهان (آسيا، افريقا، خاورميانه و امريكاي لاتين) فراهم شده بود، نشان داد كه گر چه برنامهها، مسائل مربوط به كمبودهاي مسكن و برخورد با آنرا در بر ميگيرند. ولي بسياري از آنها، اهميت طرحهاي مسكن را در رابطه با ديگر هدفهاي اجتماعي يا اقتصادي در نظر نميگيرند. از آنجا كه فقط كشورهايي كه نسبت به رابطه متقابل هدفهاي كلي مسكن با ساير هدفهاي كلي اجتماعي، اقتصادي حساسيت دارند. در برنامههاي توسعه خود براي مسكن حساب خاصي باز ميكنند، اين مسأله واجد اهميت است.
بعبارت صريحتر، چنين كشورهايي با توجه به هدفهاي كلي اجتماعي، هدفهاي كلي مسكن ( از قبيل كميت مسكن. كيفيت مسكن، زير بناي فني ، زير بناي اجتماعي و محيط عمومي) را با هدفهايي از قبيل بهداشت، اشتغال، آموزش و پرورش، تحكيم زنگي خانواده، همبستگي و مشاركت اجتماعي، برابري استاندارد زندگي، رفاه اجتماعي و خدمات عمومي، اتكاي به خود و همكاري مقابل، توسعه شهري، رشد جوانان و بويژه كسب برابري، توزيع مجدد درآمد، عدالت اجتماعي و كاهش عدم توازن بين مناطق شهري- روستايي مربوط مي سازند. برعكس، كشورهايي كه فاقد اين حساسيت بوده اند، در برنامه هاي توسعه خود، براي طرحهاي مسكن. نقش ثانوي قايل شدهاند.»
– سياست احداث مجتمعهاي مسكوني در برنامههاي عمراني ايران:
براي اولين بار در ايران، در برنامه چهارم عمراني كشور كه در سالهاي 52-1348 اجرا گرديد، در قسمت سياستها و خط مشيهاي اجرايي، يكي از اهداف، تشويق آپارتمان سازي و احداث مجتمعهاي مسكوني ذكر ميشود. همچنين، برنامه پنجم عمراني كه سالهاي 56-1352 اجرا شد، در تداوم برنامه چهارم و با تأكيد بر فعاليتهاي گسترده بخش خصوصي. صوت گرفت. يكي از اهداف كلي بخش مسكن، بر «بهبود كيفي واحدهاي مسكوني» تأكيد مينمايد، ولي عليرغم تأكيد بر اين مطلب، اكنون كه نزديك به 30 سال از تاريخ اين طرح مي گذرد، هنوز شاهد مشكلات وسيعي در زمينه كيفيت واحدهاي مسكوني در سطح كشور هستيم.
– نتايج طرحهاي اجرا شده مسكن در ايران:
در يك جمع بندي فشرده، آنچه در ارتباط با هدفهاي مسكن حداقل ، يادآوري آن ضروري بنظر ميرسد، اين است كه برنامهريزيهاي مسكن، قبل و بعد از انقلاب، بروشني پوشش گروههاي اجتماعي، بويژه گروههاي كم درآمد را مد نظر ندارند.
قبل از انقلاب عمدتا برنامهها بر تشويق و تقويت بخش خصوصي تأكيد داشت، و در نتيجه نميتوانست گروههاي كم درآمد و كم بضاعت را در بر بگيرد. در دهه منتهي به انقلاب هم، همين بخش خصوصي مورد حمايت برنامههاي دولت بتدريج تبديل به شهرك ساز و مجتمع ساز شد. برنامههاي خانه هاي ارزان قيمت و كارگري نيز سهم قابل توجهي از برنامه ها را شامل نميشود و عمدتا خانهسازي متوجه قشرهاي ميان درآمد و مرفه است. بطوريكه عمده ساخت و سازها، گروههاي نيمه مرفه و مرفه را در بر ميگرفت و لوكسسازي متداول و گر چه از نظر كمي اندك بود، نتيجه چنين خط مشيهايي بوده است. بعد از انقلاب نيز، برغم گرايش به خانه سازي براي گروههاي ميان درآمد و كم درآمد، واگذاري زمين، دست بخش خصوصي همچون گذشته باز ماند و هنوز هم سهم بخش خصوصي در توليد و عرضه مسكن، قابل توجه است.
بعبارت ديگر پتانسيلي كه ميتوانست در صورت استفاده صحيح بعنوان راه حلي جهت حل مشكل مسكن قلمداد شود، اكنون خود تبديل به مشكلي روز افزون در روند توليد مسكن گشته است. چرا كه در بسياري از موارد، بخش خصوصي تنها به كميت و سود حاصل از ساخت واحدهاي مسكوني مي انديشد. تعداد اينگونه شركتها، پيوسته افزايش مييابد و به همان ميزان از كيفيت مسكن كاسته ميشود. (البته نميتون از زحمات معدود شركتهايي كه در روند ساخت مسكن، به كيفيت فضايي نيز توجه دارند، غافل بود.) بنابراين ديگر مفهوم كيفيت مسكن به لحاظ روحي- رواني و نيز تأثيرات محيطي مسكن بر رفتار نايده انگاشته ميشود و بهمين جهت روز به روز شاهد احداث مجتمعهاي مسكوني هستيم كه كمترين توجه را به اين مقوله داشتهاند. گويي مفهوم مسكن در نظر آنان، تنها به همان «سرپناه» محدود مي شود و نه چيز ديگر. با ادامه روند كنوني ساخت مسكن بدون توجه به بعد كيفي آن، ايجاد مشكلات روحي – رواني در ساكنين و كاهش كيفيت كار و بهرهوري درآيندهاي نزديك، دور از انتظار نخواهد بود.
– مشكل مسكن:
مشكل مسكن را بايد در ساختار اقتصادي و نابرابريهاي اجتماعي هر جامعه جستجو كرد. حل مسأله مسكن، بويژه در جوامع در حال رشد كه دچار نوسانهاي شديد اقتصادي و ناپايداري اجتماعي بيشتري هستند، با دشواريهاي بيشماري مواجه است، و تلاشهاي سه دهه اخير در اين زمينه، همگي با موفقيت همراه نبوده است.
در برنامه ريزي مسكن نيز مفاهيم جديد مانند همياري، خودياري، «فعاليتهاي جمعي و ارتقاء تدريجي كيفي سكونت» زمينههاي بهبود وضعيت مسكن را از طريق طرح مسكن حداقل ، هموارتر ساخته است. اين مفاهيم در حال حاضر در بسياري از كشورها، اجزاء اصلي سياست تأمين مسكن حداقل را تشكيل ميدهند. ولي هنوز تا رسيدن به معيارهاي مطلوب، فاصله زيادي وجود دارد و عليرغم توجه به اين مسائل در سياستهاي كلي، در هنگام عمل و اجراي سياستها، بسياري از اين موارد به نفع امور ديگر كه عمدتا اقتصادي اند، ناديده گرفته ميشوند و از آنها صرف نظر ميگردد كه نتيجه آن مجموعههاي مسكوني زيادي است كه در سطح شهر بصورت گسترده اجرا شده است.
در شرايطي كه در سطح جهاني، ميليونها خانوار شهري در كشورهاي جان سوم، هنوز از نيازهاي اوليه سكونتي مانند آب سالم، سرويس بهداشتي، روشنايي و سيستم گردآوري زباله برخوردار نبوده و از حداقل استانداردهاي سكونتي محروم هستند و با درآمد كم، در بدترين شرايط زيست ميكنند. شايد صحبت از «كيفيت زندگي» و «تأكيد بر روحيه جمعي» چندان ضروري بنظر نرسد، اما مسألهاي است كه در تجربه هاي گذشته ساخت مسكن انبوه، بصورتي بسيار جدي و محسوس، اهميت خود را نشان داده است.
– اشكالات مسكن مدرن:
بهرحال، يكي از پيامدهاي صنعتي شدن. ايجاد مناطق مسكوني وسيع و نسبتا يكنواخت است كه ساكنان آنها كم و بيش از يك گروه سني هستند. در دورانهاي گذشته، يك طرح مسكن در هر مرحله، فقط بر چند صد خانواده اثر ميگذاشت. اما در حال حاضر، خطاهاي برنامهريز و اجرايي بر هزاران خانواده در يك گروه اثر ميگذارد كه اين گروه غالبا به بزرگي شهرستاني كوچك است. مردم، عملا مشمول پيامدهاي توليد انبوه مسكن بر اساس برنامهريزي دقيق فيزيكي شدهاند.
متداولترين انتقادات مربوط به مسكن مدرن را ميتوان تحت دو عنوان خلاصه كرد:
اولا: مناطق مسكوني ممكن است به اندازهاي بزرگ و يك شكل باشند كه ساكنين در تنظيم مناسبات شخصي دچار اشكال شده و قادر به بسط «احساس تعلق» در اين عرصه نباشند. ساختمان يك شكل ، گروههاي همگون مردم را مجتمع ميكند، زيرا همه چيز در يك زمان بانجام ميرسد و گروههاي سني و درآمدي مشخص همزمان با هم متحول ميشوند. منطقه مسكوني، ممكن است هم از نظر زيبايي و هم از نظر انساني، فاقد تنوع و چند گونگي باشد. «يك هنرمند سوئدي گفته است: زندگي در اين مستغلات مسكوني جديد. مانند زيستن در يك جدول و داشتن احساسي شبيه يك كسر اعشاري است.»
ثانيا: واحدهاي مسكوني مدرن و محيطهاي شهري، ممكن است بيش از حد برنامهريزي شده و طبق آخرين جزئيات از پيش تنظيم شده، ساخته شده باشند. قبل از اينكه ساكنان به منزل جديد وارد شوند، كاركرد مشخصي براي هر اتاق در نظر گرفته شده است كه ترتيبات و اولويتهاي فردي را دشوار يا غير ممكن ميسازد و فقدان انعطاف پذيري مانع بروز فرديت ميشود.
– روحيه جمعي در افراد:
«در اغلب كشورهاي در حال توسعه، طبقهبندي جماعتهاي مسكوني بر حسب منزلت اقتصادي ساكنان، با الگوي طبيعي رشد اجتماعي متناقض بنظر ميرسد و نوعي نظام مادي گرايانه ناسازگار را بر نظام اجتماعي منسجم موجود تحمل ميكند. الگوي طبيعي رشد اجتماع، در حال ايدهآل بدين صورت است كه مناسبات بين مردم بر اساس هنجارهاي اجتماعي و سنتهاي حاكم شكل ميگيرد. افراد، وظايف و تكاليف خود را نه تنها در برابر خانواده. بلكه در قبال كل جامعه نيز درك ميكنند. فرد و جامعه، هر دو جامعهگرا هستند، بنابراين ديدار از يكديگر معمول و «همكاري متقابل» مورد احترام است و هنگام گرفتاري به يكديگر كمك ميكنند.»
– فردگرايي و خانواده هستهاي بجاي جمعگرايي:
«الگوهاي موجود در بين جوامع شهري معاصر از همبستگي كمتري برخوردارند. افزايش مهاجرت به منطق شهري. بالا رفتن استانداردهاي اقتصادي، آموزشي و آشنايي با تكنولوژي مدرن و برخورد با شيوههاي زندگي جديد، همگي باعث تغيير عادات و نگرشهاي افراد ميگردد. جمعگرايي بتدريج جاي خود را به انواع جديدي از مناسبات مبتني بر تمايلات نوين اقتصادي، فرهنگي، آموزشي و سياسي ميدهد و خانوادههاي «هستهاي خانه گرا» تدريجا جايگزين خانوارهاي «جامعهگرا» ميشوند.
تأكيد بر خانواده هستهاي ، ميل به محدوده خصوصي را به همراه داشته است (نياز بهزيستي بدون مداخله ديگران) و نياز به منزلهاي كاملاً مجزا از ديگران و عدم وابستگي به جمع را ايجاد ميكند و اين تغييرات موجب ايجاد گسيختگي اجتماعي گشته است. در سراسر جهان، اعم از كشوهاي پيشرفته يا در حال توسعه، مديران و محققان بطور روز ا فزون بر شكاف بين استانداردهاي مسكن و نيازمنديهاي استفاده كننده كه به تفاوتهاي اجتماعي، رواني و فرهنگي بين مردم مربوط ميشود، آگاهي يافتهاند.
بنابراين بايد تدبيري انديشيد تا بين نيازهاي اجتماعي تازه- كه از سوي گروههاي گوناگون خانوادهها تحميل ميشود- و نيازهاي كلي جامعه، بهترين توازن ممكن برقرار گردد و بطور مثبت در امر هدايت و تنظيم فرايندهاي تغييرات اجتماعي بكار گرفته شوند»
– عوامل موثر در بررسي وضعيت مسكن:
«در بررسي وضعيت مسكن بايد موارد زير را مد نظر قرار داد:
الف) استفاده كنندگان: كه شامل فرد، خانوار، خانواده گسترده يا گروهي كه در واحد مسكوني زندگي ميكنند، ميشود. اينها مصرف كنندگان نهايي فرايند مسكن هستند كه زندگيشان، از شرايط مسكني كه در آن، زيست ميكنند، تأثير ميپذيرد.
ب) منابعي كه در وضع مسكن مورد بررسي، دخيل است: اين منابع، ساخت فيزيكي خود منزل، منابع مالي و سازماني، مكاني و تسهيلاتي از قبيل زيربنا، تسهيلات عمومي، برنامه هاي مربوط به فعاليتهاي عمومي، كاركنان اجتماعي و غيره را شامل ميشوند.
ج) فعاليتها: اجزاي اساسياي هستند كه «كنش متقابل بين استفاده كننده و واحدهاي مسكوني». از طريق آنها انجام مي گيرد. مسكن به اين دليل فراهم ميشود كه فعاليتهاي معيني را ميسر مي سازد برخي از اين فعاليتها به كاركرد . . . مسكن بمنزله يك سرپناه مربوط ميشود مانند خوابيدن، قسمتي از كاركرد مسكن بعنوان محل و مكان مطرح است مانند رفتن به محل كار و بخشي به «رشد اجتماعي و رواني فرد» مربوط ميشود مانند رفتن به مدرسه، ملاقات با ديگران و . . . .
د) پيامدها: فعاليتهايي كه بوسيله استفادهكنندگان در محيط سكونتشان انجام ميگيرد، هم براي استفاده كنندگان و هم براي وضع مسكن پيامدهايي بدنبال دارد. اين تأثيرات ميتواند مثبت باشد، مانند دستاوردهاي فردي يا اصلاح محيط فيزيكي، همينطور هم ميتواند منفي باشد مانند كاهش سلامتي يا فساد محيط. همچنين «فعاليتها و پيامدها» به ميزان زيادي به خصوصيات، آرزوها و نيازهاي استفاده كننده بستگي دارند. بنابراين در بررسي شاخصهاي اجتماعي، استفاده كننده بعنوان مبنا در نظر گرفته ميشود. »
– پيامدهاي فرايند انتخاب مسكن براي ساكنين:
پيامدهاي فرايند انتخاب مسكن براي ساكنين در زمينه امور اجتماعي، ميتواند در زمينههاي زير مورد بررسي قرار گيرند:
1- بهداشت 2- غذا و تغذيه 3- آموزش و پرورش 4- كار
5- زندگي خانوادگي 6- مشاركت 7- امنيت و ثبات اجتماعي
اين فهرست به ترتيب اولويتها نمي باشد، بلكه بايد كليه اين امور را بصورت همزمان در نظر گرفت. چرا كه نميتوان سياست مسكن را جدا از ديگر حوزهها مورد بررسي قرار داد. تجربه نشان داده است كه برخورد با مسأله مسكن از جنبه هاي صرفا فيزيكي يا اقتصادي. عموما محكوم به شكست بوده است. بنابراين با مسأله مسكن بايد به شيوهاي همه جانبه برخورد كرد و گزينش امور اجتماعي مربوط به مسكن، گاهي در جهت ايجاد اعتدال و جلوگيري از نگرش صرفا اقتصادي به مقوله مسكن ميباشد.
فهرست امور اجتماعي فوق نيز بر اساس تحقيق درباره اثرات كيفيت محيط مسكونيشان قرار دارد.
– اهداف كلي اجتماعي مسكن:
مسائلي كه در چهار چوب اهداف كلي اجتماعي مسكن قرار مي گيرند، يعني بررسي مسائل مربوط به سرپناه، زندگي خانواده، ثبات اقتصادي، مشاركت خانواده، ثبات اقتصادي، مشاركت خانواده در زندگي اجتماعي و دسترسي به تسهيلات عمومي، عوامل مؤثر در نياز به مسكن را شكل مي دهند و با شناخت آنها، مي توان وضعيت موجود مسكن، از ديدگاه اجتماعي را در كشور سنجيد. ابعاد نياز به مسكن، دو جنبه كمي و كيفي مييابد:
بعد كمي، شناخت مسائلي را در بر ميگيرد كه به فقدان سرپناه و يا سرپناهي مربوط است كه خارج از تعريف مسكن حداقل قرار دارند، ولي از ايمني نسبي ساخت برخوردارند و ميزان دسترسي به آن مورد توجه قرار ميگيرند. بعبارت ديگر درجه پاسخگويي به نياز، بدون در نظر گرفتن كيفيت آن، مورد نظر است. در كتاب «مسكن حداقل» در صفحه 29 ، از مسكن حداقل چنين ياد مي شود:
«مسكن حداقل، در عين حال كه بر رعايت استانداردها و معيارهاي اصلي و اساسي متكي است، حد نياز اساسي و زيستي سكونت و كيفت فضايي را در نظر دارد و با ابعاد اقتصادي و اجتماعي مسكن و ويژگيهاي اجتماعي و توان مالي خانوار نيز تطابق دارد و در نهايت طرح مسكن حداقل ميتواند الگوي فضايي سكونت را در شرايط اجتماعي و اقتصادي جامعه ما ارائه دهد.»
اما در عمل ساختمانهايي كه با عنوان مسكن حداقل و براي قشر كم درآمد و متوسط پايين جامعه ساخته شد، در بسياري از موارد ، ويژگيهاي ذكر شده در تعريف را ندارند و تنها به اصول كلي فيزيكي – اقتصادي محدود شده اند.
از بعد كيفي، مسائلي طرح مي شوند كه به بيمسكني، بد مسكني، تنگ مسكني و . . . مربوط مي شوند. يعني در اين بخش، نوع و شكل نياز مطرح ميشود .
در هر دو مورد، بويژه در مورد دوم، تعريفي كه از مسكن و نياز به مسكن ميشود و اهدافي كه هر كشور بر مبناي آرمانها و ارزشهاي خود دنبال مي كند، متفاوت خواهد بود. ديدگاههاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي هر كشور در زمينه مسكن، مشخص كننده و شكل دهنده سطح و روش برخورد با مسأله خواهد بود.
– بررسي ابعاد كمي نياز مسكن- شاخصهاي كمي:
هدف، نشان دادن اين مطلب است كه در قبال نياز به مسكن كه بواقع يك نياز كيفي است، ميزان دسترسي گروههاي مختلف درآمدي به آن (بويژه كم درآمدها) چگونه است؟ بر اين اساس ، موضوعات زير مي تواند مورد بررسي قرار گيرند:
الف) بررسي توليدات ساليانه و مسكن موجود قابل قبول از نظر داشتن حداقل كيفيت.
ب) بررسي نحوه توزيع مسكن بين گروههاي مختلف درآمدي و سهم گروههاي كم درآمد
ج) بررسي نحوه تصرف مسكن در گروههاي مختلف درآمدي
د) بررسي هزينه مسكن در گروههاي مختلف درآمدي، وضعيت اجاره نشيني
– بررسي ابعاد كيفي نياز مسكن:
هدف، نشان دادن اين مطلب است ك در قبال نياز به مسكن، نوع مسكن گروههاي مختلف درآمدي (بر حسب جنبههاي مختلف نياز) و بويژه كم درآمدها چگونه است؟ بنابراين مطالب زير مي توانند در اين زمينه بررسي شوند:
1) بررسي كيفي فضايي ساخته شده با توجه به جنبههاي مؤثر در رشد ، سلامت بهداشت و آسايش جسماني:
2) الف) بررسي كيفي از نظر نياز به ساخت كالبدي مناسب (جنبههاي مربوط به استقامت بنا، تأمين دماي داخلي مناسب، نور كافي ، تهويه لازم و . . . . )
3) ب) بررسي كيفي از نظر نياز به فضاي كالبدي مكمل سكونت براي تأمين بهداشت، سلامت و رشد جسمي.
4) 2) بررسي كيفي محيط مصنوع، جنبههاي مؤثر در رشد معنوي و روحي و روابط اجتماعي:
5) الف) بررسي كيفي از نظر نياز به «فضاي مناسب» براي رشد فردي و روابط خانوادگي و ايجاد آسايش رواني
6) ب) بررسي كيفي از نظر نياز به «محيط مناسب» براي رشد فرهنگي و اجتماعي
7) نكته: از آنجاييكه موضوع رساله، ارتباط تنگاتنگي با بحث فوق يعني «بررسي كيفي محيط مصنوع» مييابد، ارائه توضيحات بيشتري در اين مورد ضروري بنظر مي رسد:
در اين زمينه ، دو جنبه بايد مطالعه شود، ابتدا بايد به بررسي ميزان پاسخگويي به نيازهاي معنوي و روحي روابط اجتماعي در قالب «فضاي مسكوني» پرداخته شود و سپس اين نياز در چهار چوب «محيط مسكوني» كه بنا به تعريف «مسكن» جزء لاينفك مسكن محسوب مي شود، مورد مطالعه قرار گيرند و در هر مورد با شاخصهايي كه وجود دارد، درجه پاسخگويي شرايط سكونت به اين نيازها سنجيده ميشود.
با آگاهي به اين امر كه بررسي در اين زمينه به مراتب مشكلتر از ارزيابي ميزان پاسخگويي به نيازهاي فيزيكي و جسماني است. چون اين جنبهها در رابطه با مفاهيم روان شناسي و جامعه شناسي قرار داشته و دانش موجود در اين زمينه، ابزارهاي دقيقي براي سنجش ندارد و ابزارهاي موجود نيز در شرايط متفاوت فرهنگي- اجتماعي كارايي لازم خود را از دست مي دهند. بهر حال با استفاده از شاخصهايي كه مي توانند در اين زمينه مفيد باشند، محيط مصنوع از ديدگاه درجه پاسخگويي آن به نيازهاي معنوي و روحي و امكان رشد اجتماعي بررسي ميشود.
الف) بررسي كيفي از نظر نياز به فضاي مناسب براي رشد فري، روابط خانوادگي و ايجاد آسايش رواني:
بنا به تعريفي كه از مسكن انجام شده، فضاي مسكوني بايد بتواند شرايط لازم را براي رشد فردي هر يك از افراد خانواده ، اعم از كوچك و بزرگ فراهم آورد، يعني هر يك از افراد خانه بايد قادر باشند بر حسب نيازهاي روحي و رواني و علايق خود، فضاي مناسب و حريم لازم را براي انجام فعاليتها و كسب آسايش رواني و جسماني بيابند. در عين حال فضاي مسكن بايد بتواند محيط لازم را براي رابطه خانوادگي و همبستگي آن و حفظ كيان خانواده ايجاد كند.
شاخصهايي كه تا حدودي مي تواند ميزان پاسخگويي به اين نيازها را ارزيابي كنند عبارتند از: سطحي كه به هر نفر تعلق مي گيرد، تراكم نفر در اتاق، تعداد اتاقها و مساحت آنها (در آمارگيريها، فضاي كمتري از 4 متر مربع بعنوان اتاق محسوب نميشود.) بهمين علت گروههاي كم درآمد بواسطه شرايط سكونت نامناسب خود (ضريب ازدحام بسيار بالا، كمبود سطح سرانه بازاء نفر، عدم وجود فضاهاي خصوصي براي ارضاي نيازهاي فردي و عدم امكان برقراري ارتباطات خانوادگي در شرايط مناسب) قادر به ارضاي صحيح نيازهاي روحي و رواني خود و رشد همه جانبه فردي و اجتماعي نيستند.
ب) بررسي كيفي از نظر نياز به محيط مصنوع مناسب براي رشد فرهنگي و اجتماعي:
در اين مبحث ، دو جنبه بايد مورد توجه قرار گيرد:
تعداد فضاها و اماكن مناسب براي رشد فرهنگي و اجتماعي و همچنين ميزان پاسخگويي آنها به نيازهاي مربوطه، از اينرو ابتدا بايد كميت فضاهايي كه مي توانند نيازهاي مربوط به رشد معنوي و اجتماعي را برآورده كنند، بررسي شود. اينگونه فضاها كه اماكني از قبيل مساجد، كتابخانهها، مراكز فرهنگي، آموزشي، اجتماعي، مراكز ورزشي و فضاهاي مشابه را در بر مي گيرند، بخشي از «محيط مسكوني» محسوب شده و در تعريف «مسكن» جزئي از آن را تشكيل ميدهند. اين مراكز ميتوانند محيط مناسبي را براي ارضاي آن گروه از نيازهاي اجتماعي افراد كه مربوط به رشد و كمال معنوي و روحي آنها و «برقراري ارتباطات اجتماعي» است، بوجود آورند.
سپس بايد كيفيت اين فضاهاي بررسي شود، يعني نحوه دسترسي به آنها، نوع عملكرد آنها، روش بهرهبرداري از اين فضاها و ميزان پاسخگويي آنها به اهدافي كه براي آن بوجود آمدهاند و موارد مشابه، ارزيابي گردد تا درجه مطلوبيت اين فضاها سنجيده شود.
توجه به اين مطلب نيز لازم مي باشد كه بدانيم در رابطه با بررسي كيفي اينگونه فضاها، مانند فضاهاي تأمين كننده بهداشت، سلامت و رشد جسمي، تاكنون تحقيقي به عمل نيامده است و ميزان كارآيي ابزارهاي سنجش نيز در شرايط مختلف فرهنگي- اجتماعي روشن نيست. همچنين در رابطه با كميت اينگونه فضاها نيز آماري در سطح ملي وجود ندارد و تحقيق موردي در اين زمينه نيز بدست نيامد.
– عوامل ايجاد تغييرات در مسكن:
همواره يك سوال مهم در زمينه رفتار متقابل فرد ساكن و سكونتگاه مطرح بوده است كه :
«چرا مردم مسكن خود را تغيير ميدهند؟» در پاسخ به اين پرسش، يعني عوامل ايجاد تغييرات در مسكن ميتوان دلايل زير را برشمرد:
1) نياز به هويت:
مردم مي خواهند بشناسند و شناخته شوند. از روي همين نياز است كه شخص لباس، اثاثيه ، اتومبيل و سير متعلقات خود را از بين چند نوع مختلف انتخاب مي كند. اين نياز در انتخاب مسكن نيز نقش دارد. اغلب بهسازيها و نوسازيهايي كه مردم در خانه خود انجام مي دهند، به همين نياز تعبير ميشود. تفسيري كه از تصميم خود مي كنند، فقط جامه منطق پوشاندن بر اين نياز است.
نياز به هويتي كه جاي فرد را در اجتماع زنان خويش مشخص كند، يك نياز اساسي است. اين نياز در عصر مت وسيلهاي بوده است براي بيان خصوصيات فردي، و صاحبان خانه ها هميشه اينطور حس كردهاند كه نيازمندند تا محيط خود را شخصي و خصوصي كنند.
2) تغييرات در شيوه زندگي:
نياز به هويت، بتنهائي، انگيزه برخي تغييرات در مسكن است، ولي علاوه بر آن تغييرات در شيوه زندگي نيز از عوامل مؤثر در اين زمينه است. تغييرات در شيوه زندگي، عموما محصول تماس با ساير اقوام و ملل، افكار نوين مربوط به انسان و جامعه و امكانات تكنيكي جديد است. تغييرات شيوه زندگي بدين صورت نمود مييابد كه سليقه مردم در مورد اينكه چه كاري عملي است و طرح خوب چيست و . . . عوض ميشود. از آنجا كه انسان موجودي اجتماعي است، نه تنها همشكلي و همساني هويت وي را در معرض تهديد قرار ميدهد، بلكه بها دادن بيش از حد او به قضاوت ديگران نيز اين هويت را به مخاطره مياندازد.
تغييرات در ساختار جامعه، در شيوه زندگي تأثير بسزايي مي گذارد. چنانكه شيوه زندگي ده سال پيش ، با شيوه زندگي كنوني تفاوت دارد. بهبود وضع درآمد، نه تنها سطح توقع خدمات رفاهي را بالا ميبرد، بلكه ميل به تغيير دادن خانه نيز افزايش مي يابد. هوش و ابتكار شخصي، وقتي از منابع مالي برخوردار باشد، به نتايج استثنايي دست مييابد.
3) امكانات تكنولوژيكي نوين:
تكنولوژي جديد، امكان تغيير در نحوه استفاده از فضاهاي موجود را فراهم آورده است. وقتي حرارت مركزي بكار مي رود، امكان طرح فضاي باز و يكپارچه بوجود ميآيد. علاوه بر اين، يك خانه در طول مدتي كه مورد استفاده قرار ميگيرد، مرتب تغيير مي كند، بخصوص چون عمر برخي از عناصر كمتر از طول عمر سازه است و بمرور زمان و بتدريج فرسوده ميشوند. نظير پنجرهها، درها، نماي خارجي، و . . . بنابراين نياز به تعمير و تعويض پيدا مي كنند. ضمن اينكه پيشرفت سريع تكنولوژي باعث ميشود كه برخي خانوادهها، بعضي از اجزاء منزل را، حتي قبل از فرسودگي و خرابي تعويض نمايند.
4) خانواده متغير:
خانه بايد انعطاف پذير باشد. اولين دليل بر اين امر، تغير طبيعي تركيب خانواده است. با وجود اهميت اين عامل، عوامل ديگر در اين زمينه تأثير گذار خواهند بود. (نياز به هويت، تغييرات در شيوه زندگي و . . . ) سير دورههاي مختلف توسعه خانواده بدين ترتيب است: زوج جواني كه ازدواج كردهاند و بچه ندارند، خانواده با بچههاي كوچك كه بتدريج بزرگ مي شوند، به دانشگاه ميروند و سرانجام خود تشكيل خانواده مي دهند و خانه را ترك مي كنند و حالا يك زوج مسن كه داري تعدادي عروس، داماد، و نوه گشتهاند باقي ميماند.
اين تغيير، فقط يك تغيير كمي نيست، بلكه يك سري روابط و شيوههاي متفاوت زندگي جمعي و فعاليتهاي مختلف در داخل و خارج از خانه را در پي خواهد داشت. طي اين دورهها، روابط با دوستان، همسايگان، خويشان و ديگران نيز متفاوت خواهد بود. اين تغييرات، فقط بر تعداد اتاقها تأثير نميگذارد، بلكه نوع تجهيزات و تعداد و مكان وسايل خانه را نيز تحت تأثير قرار خواهد داد . در عين حال، عواملي كه در تصميمگيري براي تغيير محيط وجود دارد، در مورد هر فرد و نيز هر خانواده مي تواند متفاوت باشد »
– عوامل مؤثر بر بهبود كيفيت زندگي:
« در بهبود كيفيت زندگي، بعنوان يك هدف كلي اصلي در برنامههاي توسعه، بر نيازهاي فردي و جمعي زير تكيه ميشود:
نيازهاي اساسي زيستي: شامل غذا، پوشاك، سرپناه و حفاظت در مقابل شرايط جوي، بهداشت مناسب، محيط زيست مناسب.
نيازهاي اقتصادي: شامل فرصتهاي شغلي مناسب، فرصت بهبود استانداردهاي زندگي، دسترسي به تسهيلات زيربنايي و تسهيلات لازم براي فعاليتهاي روزانه
نيازهاي اجتماعي: شامل امنيت متقابل فرد و دولت ، داشتن فرصت و همبستگي اجتماعي ، داشتن فرصت براي پرورش فكر و كسب آموزش، ارضاي نيازمنديهاي روحي، دسترسي به طبيعت ، فرصت مشاركت، كنشهاي متقابل اجتماعي، دسترسي به تسهيلات كافي براي حمايت از خانواده، امكان توسعه و حفظ سنتها و ويژگيهاي فرهنگي. »