بررسي معيارهاي شايستگي مديريت وويژگيهاي يك مدير موفق از ديدگاه اسلام
فهرست مطالب
پيشگفتار
فصل اول: كليات
1- مقدمه
2- معرفي موضوع تحقيق
3- اهميت تحقيق
4- انگيزه و هدف از تحقيق
5- روش تحقيق
6- موانع و مشكلات تحقيق
فصل دوم: ضرورت شناخت انسان و رهبري از ديدگاه اسلام
1- طرح بحث
2- ضرورت شناخت انسان از ديدگاه اسلام و قرآن
3- ضرورت شناخت رهبري و مديريت براي انسان
4- تحليلي از رهبري و مديريت در اسلام
فصل سوم: ضرورت شناخت سازمان از ديدگاه اسلام
1- سازمان چيست؟
2- فلسفه وجودي سازمانها
3- مفهوم اسلامي سازمان
فصل چهارم: سير تحول مديريت در تاريخ زندگي انسان
1– رهبري و مديريت در جوامع باستاني
2- نگرش بر جنبش مديريت عملي
3- بررسي مكاتب و تئوريهاي مديريت
فصل پنجم: بررسي معيارهاي شايستگي مديريت از ديدگاه اسلام
1- طرح بحث
2- معرفي معيارها
الف – تعهد
ب- تخصص
ج – كفايت
فصل ششم: بررسي شرايط و اوصاف يك مدير موفق از ديدگاه اسلام
الف) طرح بحث
1- اشراف مدير
2- قدرت مدير
3- قاطعيت مدير
4- مدير مجري قانون
5- كار امروز را به فردا نيداختن مدير
6- ايجاد جو تشويق و تنبيه
ب) معرفي عوامل موثر در موفقيت مدير
1- اختيار
2- اعتماد به نفس
3- تنظيم وقت و تقسيم كار
4- ايجاد روابط صميمانه انساني
5- گذشتهنگري
6- آيندهنگري
7- ابهامزدائي
منابع و مآخذ
پيشگفتار
سخن از مديريت در دين مبين اسلام است، مديريتي كه متاسفانه بايد اعتراف نمود كه در طول تاريخ از آن سخن زيادي گفته نشده است.
جامعهاي كه نام اسلامي را به همراه خود يدكي ميكشد، نميتواند در وادي مديريت اسلامي قدم نگذاشته و از چشمه پر فيضان سيراب نگردد.
هر چند بعضي از صاحبنظران معتقدند كه امروزه دستاوردهاي علومي كه در خدمت مديريت قرار دارد، نياز را به الهام از رهنمودهاي نظري كم كرده است، ولي دقت نظر در مفاهيم آيات و اخبار و احاديثي كه مديران به استفاده از اين دستآوردها سوق داده و راه را براي موفقيت سازمانها هموار ميكند، نظري تلقي نمودن رهنمودهاي قرآن را كاهش ميدهد، بطوريكه قرآن كريم دائماً اهميت تدبير را براي انسان يادآور ميشود تا اينكه او بتواند در انجام هر كار و حل هر مشكلي موفقيت حاصل نمايد.
تدبير در امور اجتماعي كه شئون زندگي انسانها رادر بر ميگيرد از اهميت خاصي برخوردار است، و به همين سبب خداوند نيز در كتاب انسان ساز خود كه توسط حضرت محمد مصطفي (ع) نازل شده به تدبير كنندگان قسم ياد مينمايد و اهميت اين امر را براي انسانها روشن ميسازد.
همانگونه كه در سوره النازعات، آيه 5 به اين موضوع اشاره كرد و ميفرمايد:
«فالمد برات امراَ»
«پس سوگند به تدبير كنندگان»
ضرورت تدبير، ضرورت مديريت را آشكار مي سازد، كه در يك اهتمام جمعي، آن كس كه زمام امور را با تمام اختيارات آن بدست ميگيرد، چو نيكوست كه از كيفيت انديشه و تفكر نيز برخوردار باشد و براي بهبود حركت جمعي بتواند تدبير و انديشه را در جامعهاي كه حركت به سوي پياده كرد احكام و فرآمين الهي دارد، بكار برد، تا بناي نظام خود را بر اسلام استوار سازد و بدينوسيله در انتخاب و انتصاب مديران از هيچ تلاشي فروگذار نشود تا در عمل پيروز گردد.
اعمال مديريت در سازمانهاي اسلامي ميتواند از خاصيت اجتماع شمول در هر جامعهاي برخوردار باشد، بدينگونه كه مديران الگوئي نسبي از يك مطلق باشند تا با ارشاد به صحت، علاوه بر ايجاد، توليد و خدمت، در تربيت جامعه نيز عملاَ سهيم گردند. اما چگونه ميتوان به اين نيت مقدس جامعه عمل پوشاند؟
مصداق واقعي در اين باره ميتوان عملكرد مديران الهي يعني پيامبران باشند كه اساس مديريت را از سرچشمه پر فيض خالق خود آموختند و آنرا در ميان امت خود بكار بردند و همچنين براي هدايت اساس و مباني كه بشارت دهنده، آن بودند، كتاب آسماني بر جاي نهادند، و براي توجيه و تعبير آن در غياب خود رهبراني را پروراندند كه نشانهي بارز آن در روش حضرت ختمي مرتبت، محمد مصطفي(ص) به روشني مشهود است.
ملاحظه مينمائيد كه مديريت اسلامي يعني مديريت الهي، يعني آنچه كه خدا ميخواهد و آنچه كه منافع خلق را به دنبال دارد، كه در آن نقصان، جائي و خودكامگي، مكاني ندارد.
حكومت، آمريت دانش است، دانشي كه صدق و صداقت، رفق و رفاقت، صلح و صفا و ثمره، مطلوب را متفقاً دربردارد.
آيا اگراساس مديريت را بر ويژگيهاي فوقالذكر بنانهيم، نميتوانيم در هر جايگاه كسي را كه شايسته است قراردهيم، تا مراحل اجراي امورات دچار نقص و حركت دچار لغزش نشود؟
بلي، به اين دليل است كه تعهدي كه باتلفيق علم و عمل حاصل شود در اسلام جايگاه خاصي دارد، و چون پذيرش مسئوليت براي يك فرد مسلمان بايد آگاهانه صورت پذيرد، پس شايسته است كه در خود تخصص را نيز جاي دهد.
ودر يك كلام بايد بگويم كه براي پذيرش مسئوليت تئها تعهد به اسلام كافي نيست و فرد متعهد ميبايست تخصص كافي نسبت به انجام امورات آن مسئوليت داشته باشد. پس به صرف عمل يك فرد به واجبات، كه در ذمه هر فرد مسلمان است،نميتوان به وي مسئوليت واگذار نمود، زيرا كه بار امانت را كس ميتواند به دوش بكشد كه راه امانتداري را (آنچنانكه به امانت صدمهاي نرسد) بداند، مدير اسلامي خداجو، خداترس و عبدا.. است، و اين عبد خدا بودن اوست كه وي را در عمل و حركت ياري ميدهد.
جلوههاي امكانات، مدير اسلامي را بخود مشغول نميكند، زيرا كه او براي عمل صالح خود بايد از خدوند، ساده زيستن را طلب كند تا از اين راه جلب رضايت خدايش را نمايد.در راستاي اهميت و ارزش مديريت اسلامي و معيارهاي انتخاب مدير اسلامي،توفيق حاصل شد كه در پروژه تحقيقاتي خود بيانگر مطالبي، هر چند ناقص بشرح ذيل باشم:
ما سعي داريم پس از بيان كليات پروژه خود كه در فصل اول ارائه خواهد شد، در فصل دوم، انسان را از ديددگاه قرآن توجيه نماييم و سپس در فصل سوم بحثي را براي شناخت سازمان اسلامي، كه جايگاه مديريت الهي در آن است، اختصاص دهم و آنگاه در فصل چهارم نگرشي بر تحول مديريت در تاريخ زندگي انسان بيافكنيم و در ماقبل آخر فصول، رهبري و مديريت را از ديدگاه اسلام بررسي نماييم و بالاخره در فصل ششم، شرايط و اوصاف يك مدير، در نظام اسلامي را بازگو نماييم.
و نتيجتاً اينكه مديريت اسلامي اين نيست كه اين حقير برداشت و به رشته تحرير درآوردهام بلكه اين مجمل، نمايي است كه از ذات و سرچشمه دستورات دين مبين اسلام نشأت گرفته است. و اميدوارم با دريافت نظرات سازنده اهل علم و بويژه فرماندهان ارجمندمان بتوانيم در هر چه بهتر تهيه وتنظيم نمودن و ارائه اين پروژه تحقيقاتي موفق گردم.
فصل اول
كليات
1- مقدمه
2- معرفي موضوع تحقيق
3- اهميت تحقيق
4- انگيزه و هدف از تحقيق
5- روش تحقيق
6- موانع و مشكلات تحقيق
1- مقدمه
شايد بتوان گفت كه هيچ امري در زندگي انسان و پيشبرد اهداف او نميتواند نقش رهبري و مديريت را داشته باشد.
اهميت رهبري و مديريت و تاثير بسيار آن در سازندگي جوامع انساني و پيشرفت كشورهاي جهان، امروزه بيش از هر زمان ديگر به اثبات رسيده است و اين حقيقت به تجربه نيز درآمده است كه در ميان جوامع انساني امروز، آن جامعهاي توانسته است به رشد و توسعه و پيشرفت بيشتر و بهتري دسته يابد كه از نعمت وجود رهبري لايق تر، و مديراني داناتر برخوردار باشد، تاريخ نيز با نمونهها و شواهدي كه در اين زمينه ارائه داده است، اين تحقيقت را تائيد نموده، چون بسيار ديده شده است كه جامعهاي يا كشوري كه بعلت سوء رهبري و مديريت، رو به زوال و نابودي كشيده ميشده، و ميرفته است تا ديگر اثري از آن بجاي نماند، هنگاميكه به بركت يك انقلاب و يا بر اثر عوامل ديگري، شبكه رهبري و مديريت اين جامعه تغيير ميكند، بدون آنكه هيچ عامل ديگري دخالت داشته باشد، همين جامعه بر اثر رهبريهاي درست و حسن انجام امور توسط آن مديران، دراندك زماني آثار زوالش از بين رفته و هميكن شمور رو به اضمحلا، بسرعت رو به رشد و توسعه ميرود و از نابودي حتمي نجام مييابد. توجه به عملكردهاي مديريت در سالهاي اخير گوياي اين واقعيت است كه جوامع سعي در ايجاد هماهنگي در سازمانهاي خود مينمايند. و براي رسيدن به اين منظور از دست آوردهاي مختلف مديريت بهره ميجويند. در اين راستا هر اجتماعي عملكرد مديريتي خود را بر اعمال مديريت در جوامع ديگر ارجح تر ميداند، بطوريكه گهگاه درگيري تفكران گوناگون، تفهيم مفهوم واقعي مديريت را دچار نوسانات ميسازد، لذا در حال حاضر لزوم مشخص كردن مفهوم واقعي مديريت و عوامل اركاني آن بشدت احساس ميشود.
حال براي آنكه به مديريت و نقش بسيار موثر آن در ساخت و پيشرفت جوامع انساني بيشتر آگاه شويم، كافي است به اين نكته توجه داشته باشيم كه هيچ عمل سادهاي را نميتوان در نظر گرفت كه انجام صحيح آن از برنامهريزي، تصميمگيري، زمانبندي، تقسيم كار و پيشبينيهاي احتمالي بينياز باشد و اينها همه همان اصول مديريتي هستند كه هر مدير براي اداره امور حوزه، مسئوليتش بايستي آنها را اعمال نمايد.