شناسه پست: 13225
بازدید: 415

مصادره اموال غير منقول

فهرست مطالب
«كليد واژه»
«ديباچه»
سير تكامل بشر از ادوار نخستين تا زمان معاصر
«باب نخست – تاريخچه مصادره در ايران»
فصل نخست: ايران پيش از انقلاب مشروطيت
بخش نخست: ايران باستان
بخش دوم: ايران از ظهور اسلام تا دوران معاصر
بخش سوم: ايران از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي
بخش چهارم: ايران از انقلاب اسلامي تا عصر حاضر
«باب دوم – مصادره از اموال غير منقول و حقوق خصوصي»
فصل نخست – حقوق مدني و مصادره
بخش نخست – قانون مدني
گفتار نخست: «مالكيت و مصادره اموال غير منقول»
گفتار دوم: «ارث و مصادره اموال غيرمنقول»
گفتار سوم: «عقود معين و مصادره اموال غير منقول»
باب سوم – مصادره اموال غيرمنقول در حقوق عمومي
بخش اول – قانون اساسي
نتيجه گيري مبحث
منابع و مآخذ
كليد واژه نامه:
مصادره:
قطع استمرار مالكيت اشخاص بر اشياء به واسطة نظم عمومي توسط قواي عمومي اعم از آنكه متصرف، «قانوني يا غيرقانوني» اموال مزبور را تحت يد داشته باشد.
 اموال: (ج مال):
اشيايي كه موضوع «داد  و ستد حقوقي» بين اشخاصي قرار مي گيرد و مورد حقوق مالي از جمله «مالكيت» قرار مي گيرند.
غير منقول:
غيرقابل نقل از محلي به محل ديگر اعم از اينكه استقرار آن «ذاتي» باشد يا به واسطة عمل انسان به نحوي كه نقل آن مستلزم خرابي يا نقص خود يا محل آن گردد.
ديباچه
«سير تكامل بشر از ادوار نخستين تا زمان معاصر»
1-يكي از نخستين جوامع بشر، نياز او به مأمني بوده است كه حريم او در مقابل هجوم آفات محيط پيرامون اوست.
در ابتداي حضور او در پهنة گيتي، «غارنشيني» بر مي گزينند و همگان ديگر را «دشمن» كاشانة طبيعي خويش مي پندارد و «استيلاء و تصرف» در مفهوم بسيار اولية آن نمايان مي گردد.
بتدريج و با مسخر ساختن عناصر چهارگانه طبيعت «آب و باد  و خاك و آتش» مي آموزد كه چگونه مي توان «بقاء در يك محيط ساكن» را تجربه كند و در عين حال «آدمياني» چون «خويشتن» را در كنار و جوار خويش بپذيرد و گاه با ايشان در تعاملي انساني – در حدود بشر نخستين – به سر برد.
يكي از نتايج لاجرم اين همزيستي كمابيش، ظهور نخستين «قبيله هاي بشري» است. قبيله هايي كه خود يك نماد ابتدايي از زيست جمعي آدميان است.
در همين اثناءست كه مفاهيمي چون «رياست» و «اداره» امور را مي آموزد و يك «نماد از سلسله مراتب قراردادي» در ذهن بشر شكل مي گيرد.
زيستن در زمين پاك كه وديعه آفرينشگر[1] است براي اشرف مخلوقات «انسان» تا از نيكوئيهاي آن بهره گيرد. سپس قابل «تملك» بودن آنچه برروي اين زمين خاكي، جاي گرفته است در ابتداي امر مفهومي «بسيط» به نظر مي رسد. مفهومي كه به غايت «مطلق» است و غيرقابل «تقيد». سپس آنچه اين تفاوت نهفته در «سلسله مراتب اوليه قراردادي» را بيشتر نمايان مي سازد، تمايل بشر به «تصرف» در آن سمت و سويي است كه بنام «غصب» و «گسترش استيلاء خويش به نام حق بر اموال ديگري – چه آنچه ذاتاً در حركت است و انتقال و چه آنچه را كه بالذات در زمين آرام گرفته – خواهد بود………………..