شناسه پست: 20070
بازدید: 401

بنيادهاي اجتماعي و اقتصادي و رابطه آن با بزهكاري
مقدمه-
تا اوائل قرن نوزدهم ميلادي , در خصوص ارتباط بين بزهكاري و بنيادهاي اجتماعي و اقتصادي, مطالعات علمي بعمل نيامده بود علت هم واضح است. چه در ايام گذشته عقيده عامه مردم و حتي دانشمندان اين بود,كه ارتكاب عمل مجرمانه در رديف ارتكاب گناه يا تظاهرات اعمال شيطاني است. بديهي است در چنين چشم اندازي هيچكس براي تاثير بنيادهاي اجتماعي و يا اقتصادي در ازتكاب جرائم اهميتي قائل نبود. علت ارتكاب جرائم را تمايلات باطني فرد بزهكار تصور كرده و راه منحصر بفرد مبارزه با بزهكاري را در اعمال مجازات , آنهم مجازات سهمگين و توام با شكنجه هاي وحشتناك ميدانستند.
پس از پيدايش مكتب كلاسيك با اينكه امور كيفري و حقوق جزا تحت نظم و قاعده حقوقي درآمد و از شدت مجازات ها و شكنجه ها كاسته شد, معهذا مكتب مزبور بدنبال كشف علت واقغي جرائم نرفت. مكتب كلاسيك سعي داشت كه بنحوي اين علت را توجيه نمايد مبناي اين توجيه همانطور كه آقاي ساترلند دانشمند معاصر آمريكائي اظهار داشته بر اصل ((روانشناسي كام گيري)) استوار است بر طبق اين اصل مناط اعتبار در رفتار انسان جذب لذت و دفع الم است. بالنتيجه انسان قبلا بين لذات و مضرات احتمالي هر عمل مقايسه بعمل آورده و هر گاه لذات آن عمل بر مضرات احتمالي اش بچريد آنرا انجام مي دهد. پس علت ارتكاب جرم همان ميل باطني جهت كسب لذت است.
اين نوع ارزياي از بزهكاري صحيح نيست. زيرا جرم عملي است كه از انسان و در جامعه اتفاق ميافتد, و چون نميتوان از تاثير متقابل انسان و جامعه در يكديگر چشم پوشي نمود, لذا بايستي براي اتخاذ سياست كيفري صحيح به عوامل اقتصادي و اجتماعي توجه داشت. بسياري از عوامل اجتماعي و اقتصادي از قبيل پائين بودن سطح درآمدهها, بي عدالتي در توزيع ثروت , تعليم و تربيت غلط , معاشرت با جنايتكاران و قاچاقچيان , بعضي افراد ساده لوح را براهي هدايت مي نمايد كه انتهاي آن زندانست . بر عكس وضع عادلانه تقسيم ثروت تعليم و تربت صحيح , روابط اجتماعي منظم و مرتب و از همه بالاتر تعليمات اخلاقي و مذهبي از وقوع بسياري جرائم جلوگيري مي نمايد. بنابراين بايستي براي درك علت واقعي جرائم بميزان تاثير اين بنيادها واقف گرديد تا علاوه از كشف علت ارتكاب جرائم درصددد بهبوود وضع اقتصادي و اجتماعي برآمد. اين همان كاري بووده كه با پيدايش مكاتب علمي قرن نوزدهم انجام گرديد و هنوز هم ادامه دارد.
در قرن نوزدهم بيا پيدايش و گسترش عقايد فلسفي اوگوست كنت, انقلابي در طرز تفكر دانشمندان بوجود آمد. اوراق محدود اين مجله و مختص بودن آن به امور حقوقي, اجازه نمي دهد كه در مورد فلسفه تحققي اوگوست كنت كه مبناي تحول و تغيير در كليه زشته هاي علوم و از جمله حقوق و علم الاجتماع گرديده است بطور تفضيل بحث بميان آيد. فقط بطور خلاصه اشاره مي نمائيم كه اوگوست كنت در فلسفه تحققي خود معتقد بود كه هر دسته از معلومات انسان سه مرحله را طي نموده است:
اول مرحله رباني كه تخيلي است . دوم مرحله فلسفي كه تعقلي است. سوم مرحله علمي كه تحققي است