شناسه پست: 24472
بازدید: 449

دانلود مقاله نقش رهبریت در انقلاب اسلامی

نقش رهبریت در انقلاب اسلامی

در ابتدا بايد مفهوم و معني رهبري را دريافت، كه رهبري يك انقلاب چگونه است و رهبران چه مي كنند و با مردم و انقلاب چه نسبتي دارند ؟

قبل از اينكه در مورد رهبري چيزي بگوييم ، متوجه باشيم كه انقلاب ، انقلاب مردم است و به اين جهت بسياري از چون و چراهايي كه طوايف نا وارد مي كنند ، بيجاست .  انقلاب در اختيار اين يا آن شخص نيست كه بنا به ميل خود هر جهتي كه مي خواهد به آن بدهد . هر انقلابي جهت خاص خود را دارد و رهبري و رهبران آن نه فقط آن جهت را ميشناسند و خود در آن جهت مي روند بلكه گاهي وجودشان منحل در اين جهت است ؛ در يك انقلاب ، انقلاب كنندگان اعم از رهبران و رهروان سخن يكديگر را مي فهمند  و در يك جهت مي روند ؛ منتهي بعضي در پيشاپيش راه     مي روند و بعضي ديگركه به راهداني پيشگامان اعتماد پيروي مي كنند . اما اين بدان معني نيست كه حركت انقلابيها بالضروره  حركت گله وار است .

در هر انقلابي ، انقلابيها سير كلي انقلاب را مي دانند و اگر رهبران منحرف دارند شدند ،آنها را رها مي كنند . آنها تا وقتي همراه رهبران هستند كه ايشان را در طريق مستقيم بدانند . اين حرفهايي كه امروزه در باب توده نادان و اغوا و فريب مردم مي زنند از جهات مختلف سطحي و مغرضانه و ناوارد و نارواست . اگر توده مردم نادان بود و به آساني مي شد فريبش داد ، همين بهانه گيران زودتر كار را يكسره مي كردند ؛ زيرا بعضي از ايشان استاد دروغ و فريب و جعل و تزويرند . همين كه سخن از فريبكاري و فريب خواري مي زنند ، حاكي از آن است كه به توده مردم و به خلق اعتماد ندارند و شان ايشان و خود را فريب خوردن و جهالت مي دانند و در مقابل هنر رهبري را هنر فريب دادن مي انگارند ؛ وگرنه به جاي اين حرفها در صدد بر مي آمدند كه سرّ ارتباط مردم و رهبري را كشف كنند و ياد بگيرند كه به زبان مردم حرف بزنند . البته اگر دوستدار مردم بودند ، اين را دير يا زود مي فهميدند . اينكه مردم فريب شعارهاي احزاب و فرقه ها را   نمي خورند ، دليل بر آن است كه آنها را نمي توان به آساني گول زد . گروههايي كه اين حرفها رامي زنند مي خواهند شكست خود را توجيه كنند و ازمردمي كه به ايشان بي اعتنايي كرده اند و فريبشان را نخورده اند ، انتقام بگيرند .

در واقع رابطه مردم و رهبري يك نسبت اتفاقي نيست و حساب و كتابي دارد و به اين جهت ماهيت هر انقلابي را در اين رابطه بايد شناخت و در مقابل ، شناخت ماهيت انقلاب هم حقيقت اين نسبت و رابطه را معلوم مي كند . اما آنچه  بطور كلي محقق است ، اين است كه انقلاب تابع اغراض و اهوا‍ء رهبران نيست كه آنرا هر جا كه مي خواهند ببرند .رهبران تا وقتي با انقلاب و با مردم هستند رهبرند ؛ و وقتي از مردم جدا شدند، حرفشان هم ديگر اعتبار ندارد . البته يك نكته را بايد دراينجا تصريح كنيم كه در هر انقلابي به جهات مختلف ممكن است مردم و رهبران به يكباره از صراط مستقيم انقلاب منحرف شوند ، يا اينكه مردم به زندگي هر روزي مشغول شوند و كار انقلاب ناتمام و ظاهراً شكست خورده بماند و رهبراني پيدا شوند

فرمت :  WORD | صفحات : 50

************************************

نکته : فایل فوق قابل ویرایش می باشد