شناسه پست: 9440
بازدید: 404

نقش و تاثیر هنر و فرهنگ ممالک گشوده‌شده بر شکل‌گیری معماری‌اسلامی

فهرست مطالب
مقدمه
فصل اوّل
مؤلفه‌هاي فرهنگي در عربستان پيش از اسلام
دستاوردهاي معماري عربستان در صدر ورود اسلام
فصل دوّم
سنت‌هاي فرهنگي و هنري ممالك گشوده‌شده در صدر اسلام
امويان و هنر آن‌ها
سنت هنري عباسيان
سرزمين‌هاي غرب اسلامي
معماري امويان اسپانيا
معماري شمال افريقا و اسپانيا
معماري فاطميان شمال افريقا و اسپانيا
فصل سوّم
خصوصيات فضاي كالبدي مسجد
گنبد
مناره
محراب
مقصوره
صحن
ايوان
يك نكته
فصل چهارم
جلوه‌گري نور و ذوق ايراني
تزئينات كاشي‌كاري
فصل پنجم
معماري غير ديني
نظریه گشتالت در معماری اسلام
نگاهی کلی به معماری اسلامی
مقدمه
وقتي به هنر تعبير “اسلامي” اطلاق مي‌شود به اقوامي اشاره مي‌كند كه زير نظر حكام مسلمان مي‌زيسته‌اند و يا در فرهنگ‌ها و جوامعي زندگي مي‌كرده‌اند كه به شدت متأثر از ويژگي‌هاي خاص حيات و انديشه اسلامي بوده‌اند.
تعبير اسلامي بر خلاف تعبير مسيحي نه تنها به يك دين بلكه به يك فرهنگ عمومي هم اطلاق مي‌شود.
اعراب فاتح با سنت‌هاي اندك‌شمار و آموزه‌هاي محدود هنري خود در جهاني رخنه كردند كه هم از لحاظ مضامين و قوالب‌ هنري و واژگان‌عمومي خاص آن بسيار پرمايه و غني بود.
حال براي فهم و درك هنر اسلامي و اشكالي كه پديد آورد و نيز طرز و شيوه آفرينش آن‌ها بايد پيش از همه اين نكته را روشن كرد كه آيا اعراب فاتح اين سرزمين‌ها سنت خاصي با خود به ارمغان آورده‌اند؟ و اين سنت‌ها در مقايسه با سنت‌هاي موجود در تمدن‌هاي آن زمان درچه درجه‌اي از اهميت قرار دارند؟ آيا دين جديد پديدآورنده بعضي از نگره‌ها و اصولي بود كه بيان هنري يافتند؟ مسلمان‌ها در سرزمين‌هاي گشوده‌شده كدام نهضت‌ها و حركت‌هاي هنري را شكل دادند؟
فصل اوّل
بررسي هنر و معماري عربستان
پيش از ظهور اسلام وصدر اسلام
مؤلفه‌هاي فرهنگي در عربستان پيش از اسلام
هرچند نمي‌توان به اطلاعات مكتوب درباره عربستان پيش ا زاسلام چندان اعتماد كرد و كاوش و حفاري جدي نيز در اين ناحيه به ندرت صورت گرفته‌است  و مكشوفات نيز چندان معتبر نيست، كمابيش بايد پذيرفت كه در ادوار نزديك به فتوحات اسلامي عرب‌هاي عربستان سنت‌هاي بومي قابل ملاحظه‌اي داشته‌اند.
آرمان‌هاي مسلط قبايل درباره زندگي و بازتاب‌هاي آن در عربستان چندان اعتنايي به هنرورزان نداشت و آن‌ها را در رده‌اي فرودست قرارمي‌داد. اين بي‌اعتباري ضرورت نگه‌داري و انتقال آثارآن‌ها را از بين مي‌برد.
البته نمونه‌هاي بسيار وجود دارد كه نشان مي‌دهد كه شماري از اشكال و تعابير وارد شده به اعتقادات دين اسلام و يا تمدن اسلامي به نوعي در عربستان پيش ا زاسلام وجود داشته ولي كاربرد آنها به لحاظ بيان معماري و هنري بسيار خام و ابتدايي بوده‌است.
مثلاً در مكه و واحه‌هاي ديگر عربستان درباره حرم نوعي عقيده و برداشت باستاني سامي وجود داشت؛ حرم جايي بود اغلب بزرگ كه به طور طبيعي با شيوه‌اي كمابيش خام نقشه‌بندي شده‌بود و در ضمن قداست داشت و جز افرادي خاص، آن‌هم در ايامي خاص كسي به آن راه نداشت.
كلمه مسجد هم منشأ پيش اسلامي دارد. عرب‌هاي پيش از اسلام در مراسم نسبتاً ساده و مذهبي نمادي از اولوهيت را در خيمه‌اي قرار مي‌دادند و يا معمولاً به پارچه‌اي گنبدي‌شكل مي‌پيچاندند كه تقريباً به نقش‌برجسته‌هاي پالميري شبيه بود. محراب كه بعدها جزئي از مساجد شد بخش توخالي و مجوّفي از يك بناي مذهبي يا غيرمذهبي بود.
علاوه‌براين ساكنان عربستان مركزي در زمان محمد (ص) از دستاوردهاي هنري كهن‌تر ساير اعراب اطلاع داشتند. دو فرهنگ از فرهنگ‌هاي نخستين اعراب كه تأثير طولاني بر آن‌ها گذاشت:
1- لخمي‌ها كه يكي از سلسله‌هاي مسيحي اعراب در مركز عراق در سده پنجم و ششم ميلادي بود. كاخ‌هاي نيمه‌افسانه‌اي آن‌ها به نام خورنق و سديد نماد رمزي از حشمت و شكوه درباري غيرقابل‌دسترس در  شبه جزيره عربستان بودند و از عجايب جهان برشمرده مي‌شد.
2- تمدن يمن در حاشيه جنوبي شبه‌جزيره كه گويا زماني زيستگاه ملكه سباء برشمرده مي‌شد. يمن قرن‌ها پيش از ظهور اسلام معماري درخشاني ا زمعابد و كاخ‌ها و پيكرتراشي نسبتاً اصيل بومي را تجربه كرده‌بود؛ نقاشان عيني آن چندان تجربه داشتند كه از طرف دربار ساساني به همكاري دعوت شدند. نقطه اوج و مايه درخشندگي اين تمدن نظام سازمان‌يافته و وسيع آبرساني بود.
دستاوردهاي معماري عربستان در صدر ورود اسلام
مهم‌ترين دستاورد صدراسلام در عربستان توسعه و گسترش خاص مسجد اسلامي بود. درك مسلمانان اوليه از مسجد اين بوده كه آن را نوعي بناي جديد مي‌دانستند. (البته نه از حيث ظاهر طبيعي و فيزيكي، بلكه بيشتر به لحاظ تجمع مسلمان‌هاي دين جديد)
از تمامي بناهايي كه در متون ذكرشده تنها يكي بر معماري مذهبي آينده تأثير گذاشت. بنايي كه دست‌كم در همان زمان هم مسجد مي‌دانستند. ترديدي نيست كه بعدها براي تزئين بعضي از بخش‌هاي مساجد و بناهاي ديگر از آيات خاص قرآن استفاده شد و اشاراتي از آن، به عنوان يك منبع، در اجزاي عمارت به كار رفت. اين تفسير به تأثير مستقيم قرآن و يا پيامبر بر معماري آينده اسلام اشاره نمي‌كند، بلكه در واقع آن‌ها مبيّن پيوند بي‌همتاي اسلامي بين قرآن و بناها بود.
چهارعنصر شامل ترجيح برگزاري نماز در يك مسجد، شكل‌گيري خانه محمد (ص) در مدينه به عنوان نخستين مسجد اسلامي، پرهيز از بازنمايي موجودات زنده و تثبيت قرآن در مقام ارجمندترين منبع معارف اسلامي، از مهم‌ترين عناصري بود كه در شكل‌گيري هنراسلامي در دوران ده ساله هجرت تا وفات پيامبر مؤثر افتادند.
فصل دوّم
معماري اسلامي در دوران خلافت ونقش و تأثير سنت‌هاي باستاني بر ظهور و پيشرفت آن سنت‌هاي فرهنگي و هنري ممالك گشوده‌شده در صدر اسلام تمامي سرزمين‌هايي كه تحت استيلاي مسلمانان درآمد (در سده اوّل) و براي مدتي ديرباز هسته مركزي جهان اسلام را تشكيل داد به نوعي تحت‌تأثير هنر كهن يوناني و رومي به مفهوم وسيع كلمه بود. كارل‌بكر اين نكته را اينگونه بيان مي‌كند: “بدون اسكندركبير تمدن يكپارچه و وسيع اسلامي پديد نمي‌آمد.”
مسلمانان دو ايالت ثروتمند امپراطوري بيزانس يعني مصر و شامات را از آن خود كردند. شامات به علوّ معماري سنگي خود شهره بود و اين برجستگي در صدها كليساي باستان، استحكام مجاري‌ها و غناي موزائيك‌هاي كف بناها ديده‌مي‌شود. به‌علاوه اين سرزمين مركز بنيادهاي عظيم امپراطوري همانند عبادت‌گاه‌هاي ارمن اقدس بود.
در هر جا كه يكي از بناهاي نخستين اسلامي، طبق داستان‌هاي هم‌زمان يا بعدي، به طرزي باشكوه جلوه‌گر شده (البته غير قابل اعتماد است) بيان‌كننده ارسال كاركناني از سوي امپراطوران بيزانس براي اجراي آن است.
مسلمانان در سمت ديگر در آن سوي فرات بر امپراطوري ساساني كاملاً استيلا يافتند و هنرمندان و سنت‌هاي ديرينه آن جذب امپراطوري جديد اسلامي شد. بيشترين اطلاعات ما درباره دستاوردهاي امپراطوري ساساني درمورد معماري غيرمذهبي آن‌هاست: كاخ‌هاي سترگ با بناهاي نسبتاً‌ متوسط ولي با گچ‌بري‌هاي تزئيني  و پراز نقش و نگار؛ ويژگي‌هاي معماري مثل ايوان‌شاهانه (يك گنبدخانه مسطتيلي كه از يك سمت باز بود) و تزئين گچي. هنر ساساني در روزگار فتوحات اسلامي يكي از وسيع‌ترين هنرهاي زمانه بود. ولي به‌هرحال ساسانيان هم شماري از اشكال معماري و تصويري خويش را از واژگان كهن باستان اقتباس و با تغييراتي بازآفريني كرده‌بودند.
البته اهميت سياسي و هنري اين دو امپراطوري عظيم نبايد وجود ساير سنت‌هاي فرهنگي و هنري را در سايه قرار دهد. از آثار تاريخي اين سنت‌ها چيزي شناخته‌شده نيست ولي از اهميت آن‌ها نبايد غافل بود، زيرا شماري از آن‌ها جامه اسلامي پوشيده‌اند و يا به گونه‌ واسطه‌اي بين اسلام و ساير فرهنگ‌هاي جهاني عمل كرده‌اند.
يك نمونه، جمعيت سامي‌نژاد سوريه و منطقه فرات علياست. (هرچند مسيحي و پاره‌اي از جهان بيزانس شناخته مي‌شدند.) اين‌ها پيش از ورود اسلام فرديت‌بخشي هنري‌شان را شروع كرده و فرهنگ هلني را با حركت‌هاي بدعت‌گرانه عقب زده‌بودند. اين‌‌ها تحت تأثير سنت‌هاي شرقي بودند. هرچند اطلاعات چشم‌گيري از هنر آن‌‌ها، به‌خصوص در آستانه سده‌ةاي فتوحات اسلامي، در دست نيست، اما مي‌توان چند و چون و كيفيت مركز بزرگ آن‌ها يعني “اداسا” را از روي بناهاي دورا-اروپوس،پالميرا، هاتراوتواآبدين حدس زد. اين‌ها انتقال نقش‌مايه‌ها و اشكال كهن را به درون شيوه‌هاي انتزاعي و اشكال تزئيني ادامه دادند و آن‌را به صورت يكي از جنبه‌ها و خصايص ويژه هنر بيزانس درآورده‌اند.
يك منطقه ديگر نيز كه در حوزه هنراسلامي در سده اول هجري اهميت ثانوي داشت و بعدها در سده‌هاي پسين اهميتي درخور يافت، ارمنستان بود. اين منطقه كه بين دو امپراطوري ايران و بيزانس مبادله مي‌شد، اقتباس از هر دو امپراطوري هنر خاص خود را شكل داد. گرجستان هم كه يك منطقه كوهستاني بود در سده‌هاي بعد تأثير مشابهي داشت. اما اين فرهنگ‌ها، علي‌رغم اهميت خاص و خصوصيات هنري‌شان تا حدود زيادي به دو امپراطوري ايران و بيزانس متكي بودند. دو منطقه پيراموني هم بودند كه تأثير آن‌ها دست‌كم د رابتدا، بسيار پراكنده بود. يكي هند است كه مسلمانان در سده دوم به آن دست يافتند. دومي آسياي مركزي است كه مدت‌هاگمان مي‌رفت از اذناب فرهنگي جهان ساساني است، ولي امروزه پس از كاوش‌هاي عيني سي‌سال گذشته معلوم شده كه فرهنگ آن منحصر به خودش است و فرهنگ چيني، هندي، ساساني و حتي عناصر غربي را با خصوصيات بومي سغدي درهم‌آميخته و هنري پديد آورده كه در خدمت بعضي اديان (مانويت، مسيحيت، بودائيت، مزدائيت) و شماري از شاهان محلي و بازرگانان قرار گرفته‌است.
در اينجا به چين هم بايد اشاره كرد كه اگرچه سرزمين بسيار دوري بود، تأثير آن به طور پراكنده احساس مي‌شد.
بنابراين اعراب فاتح با سنت‌هاي اندك‌شمار و آموزه‌هاي محدود هنري خود در جهاني رخنه كردند كه هم از لحاظ مضامين و قوالب‌ هنري و واژگان‌عمومي خاص آن بسيار پرمايه و غني بود.