شناسه پست: 7252
بازدید: 422

توجه به خط و نوشتار و اهميت آن

فهرست مطالب

مقدمه 5
فصل دوم 10
منشاء و تكامل خط 10
خط چيست و چه كسي بدان نيازمند است؟ 10
انتقال انديشه 17
زبان وخط 29
فرایند نوشتار 31
گونه های مواد نوشتاری 34
فصل سوم 58
پيشينه خط در جهان 58
2- خطوط مدیترانه باستان 69
3- خطوط بومی امریکا 73
4- خط در خاور دور 80
5- خطوط سامی 90
الف) خطوط سامی شمالی 93
ب) خطوط سامي جنوبي 98
6- خطوط هندي و آسياي جنوب شرقي 101
7- خط در اروپا 105
فصل چهارم 106
پيشينه خط در ايران 106
الف) خطهای  ایران پیش از اسلام 108
ب) خط های ایران بعد از اسلام 112
فصل پنجم 113
کشف رمز 113
هیروگلیف های مصری 115
خط میخی 119
خطوط خوانده نشده 125
تصویر نگاشته های مایائی 129
فصل ششم 135
کتابت و خوشنویسی 135
خط در ميان زنان 150
خط و زيبايي شناسي 156
خوشنويسي غربي 159
خطوط رمزي 166
رمزهاي مورد استفاده تبهكاران 171
فصل هفتم 172
پیش به سوی آینده 172
مکانیکی شدن وچاپ 172
نتایج 188
پیشنهادات 189

منابع 192

 

فصل اول:چکیده
بشر زمانی که خواست آنچه را می اندیشد نقش کند، قدم به دنیای خط و نگارش گذاشت و به دنبال آن طی حدود بیست هزار سال فرایندی طولانی و سراسر دگرگونی را به کندی و با پیچیدگی پشت سر نهاد.
این مقاله با این هدف نگاشته شده که هرچند اجمالی و گذرا، با کاستی های اجتناب ناپذیر که ناشی از گستره وسیع مطالب در این حوزه بوده، ابتدا رو نوشتی از تاریخ پرفراز و نشیب خط و کتابت در جهان و ایران را به تصویر بکشد، سپس فرضیاتی را در بخش نوشتار مطرح کرده، درستی یا نادرستی انها را مورد بررسی قرار داده و در نهایت نیز پیشنهاداتی در جهت رشد و ارتقای بهره وری فرهنگی از این میراث مکتوب ارائه دهد.
واژگان کلیدی: خط، نویسه، همخوان

مقدمه
خط و نوشتار در واقع وسیله ای برای ذخيره‌سازي اطلاعات است. در جوامع اوليه، پيش از بهره‌گيري از نوشتار، ذخيره‌سازي اطلاعات به كمك حافظه انجام ميگرفت. بسیاری از باستان شناسان بر این عقیده پایبندند که فرايند نوشتار از زماني شكل ‌گرفت كه ماده‌اي براي نوشته شدن وجود داشت؛ به عبارت ديگر، موجوديت نوشته وابسته به موجوديت ماده‌اي بود كه بتوان روي آن نوشت. نوع این ماده بر تكامل خط، شكل و اندازه ابزار نوشتار تأثير داشته است.  همانطور که گفته شد پيشينه نوشتار به معني عام، حدوداً به 20000 سال مي‌رسد و از جمله موادي كه نوشتار روي آنها صورت گرفته مي‌توان به سنگ، چوب، فلز، پوست، برگ درخت، استخوان، صدف، گِل‌رُس و غیره اشاره كرد.
انسان ها در غارها برای نخستین بار، تصاویر را بر روی سنگ و دیوار رسم کردند. انها در مرحله نخست تصویرهای واقعی را برای ارتباط ترسیم کردند و با این کار خط تصویری آغاز شد.  از آن پس تقریبا هفده هزار سال طول کشید تا هنر خط و نوشتار، شگفت انگیزترین دستاورد انسان، به صورت تدریجی تکامل یابد.  باستان شناسان معتقدند که احتمالا انسانهای اولیه علامتهای مکتوب را به منظور حفظ حکایتهای خود و تاریخ نویسی ابتدایی به کار گرفته اند.تعداد فراوان تصویر ها وعدم امکان نقش کردن مسائل عاطفی، کمبودهای این روش نگارش بود.کم کم تصویرها شکل ساده تر و نمادین تری به خود گرفتند و برای مفاهیم عاطفی علائمی قراردادی وضع شد. (مثلا نقش دو پا نشانه راه رفتن وچشم اشک آلود نشانه اندوهگینی بود) و در نهایت مجموعه این تلاشها نوعی خط اندیشه نگار را در دسترس نگارندگان قرارداد.
اهميت نوشتار در سير تحول جوامع انساني به حدّي است كه به اعتبار بهره‌گيري يا عدم بهره‌گيري از خط، جوامع انساني را به دو گروه “داراي خط” و “فاقد خط” تقسيم كرده‌اند.
خط و نوشتار را مي‌توان با دو مفهوم عام و خاص مورد اشاره قرار داد. مفهوم عام آن بر هر گونه استفاده از فرايند نوشتار جهت ذخيره‌سازي و انتقال اطلاعات دلالت مي‌كند. بديهي است كه نوشتار با اين مفهوم، كليه نگاره‌هاي ما قبل تاريخ و مفاهيم منقوش بر ديواره غارها، خطوط تصويري و حتي خطوط امروز را نيز در برگرفته در حالي كه نوشتار به معني خاص يعني مجموعه‌اي از نشانه‌هاي نوشتاري كه بر پايه ويژگي‌هاي آوايي زبان نظام يافته باشد پديده‌اي است كه امروزه به آن “الفبا” گفته مي‌شود. پيشنيه نوشتار با اين مفهوم به حدود هزاره سوم پيش از ميلاد مي‌رسد و از كهن‌ترين سرزمين‌هايي كه از آن بهره گرفته‌اند مي‌توان به بين‌النهرين، چين، مصر، و يونان اشاره كرد.

ضرورت و اهمیت تحقیق
همچنانکه به سمت دوره جدید تکنولوژی اطلاعات پیش می رویم، ذخیره سازی، حفظ و در نهایت اشاعه دانش به تدریج وابستگی خود را به فرایند نوشتار و خط از دست می دهد. رایانه ها با استفاده از ضربه های مثبت و منفی، اطلاعات را در یک حافظه الکترونیکی ذخیره می کنند، کاری که روزگاری در عصر سنتهای شفاهی در مغز انسان انجام می شد. حال که در اطراف ما همه چیز در حال دگرگونی است، شاید وقت ان فرا رسیده باشد که به ارزیابی دوباره ای از مفهوم نوشتار و خط بپردازیم اما اینبار آن را از دیدگاه کارایی در ذخیره سازی اطلاعات و نه صرفا زبان مد نظر قرار دهیم، اطلاعاتی که طبعا در بقای اقتصادی و سیاسی یک جامعه ضروری و حیاتی می نمایند.

هدف از تحقیق
هدف از این تحقیق توجه به خط و نوشتار در مفهوم موجود در گذشته و اکنون به عنوان عامل ذخیره سازی اطلاعات و بررسی کنش متقابل میان جامعه و نوشتار در اعصار مختلف است.

فرضیات تحقیق
1- اینطور به نظر می رسد که اختراع بخش اعظمی از خطوط مورد استفاده توسط اقوام در محدوده های جغرافیایی مختلف با انگیزه تجارت و بازرگانی همراه بوده است؟
2-  خط در هر منطقه جغرافیایی زائیده شرایط همان منطقه بوده و ویژگی ها و خصوصیات خط های دیگر در ماهیت  انها تاثیری نداشته است؟
3- به نظر می رسد، توسعه تکنولوژی و در نیتجه ان کاهش اهمیت خط و نوشتار در حال حاضر، تاثیر مثبتی در رواج خط تصویری داشته است.

فصل دوم

منشاء و تكامل خط

خط چيست و چه كسي بدان نيازمند است؟
نوشتار به طور كلي نوعي ذخيره سازي اطلاعات است، اگر چه تنها گونه آن نيست. سالها پيش از پيدايش خط و حتي همزمان با ‌آن، حافظه انسان اين وظيفه را بر عهده داشته است. جوامع بشري، انجام اين مهم را به حافظه گروهي از فرهيختگان و برگزيدگان واگذار كرده بودند؛ هر چند بايد اذعان داشت كه اين دو شيوه ذخيره سازي اطلاعات تفاوتهاي بنيادي با يكديگر دارند كه بيشتر به انتقال و انتشار اطلاعات مربوط مي شود انتقال شفاهي اطلاعات به تناسب ماهيت و پيچيدگي اش، مستلزم تماس شخصي و اغلب طولاني و ممتد دو تن يا بيشتر است و غالبا محتاج مدت زماني است تا انتقال دهنده مطمئن شود كه اطلاع گيرنده، مطالب را به حافظه سپرده و ميتواند به ديگري منتقل سازد در نوشتار، اطلاعات به شيوه اي عيني نگاشته مي شود و اگر متن مورد نظر، منقول باشد ،در تمامي شرايط زماني و مكاني ،براي كليه افرادي كه بتوانند آن را بخوانند، قابل استفاده خواهد بود حافظه در اينجا نيز نقش بنيادين بر عهده دارد، اما اين بار به صورت كوششي كه يك بار و براي هميشه انجام مي گيردكه همانا يادگيري قواعد ابتدايي يا پيچيده خط مورد استفاده است پس از پشت سر گذاردن اين مرحله، تمامي اطلاعاتي كه بدين طريق ذخيره شده است در دسترس آگاهان اين قواعد قرار خواهد گرفت
نوشتار مزاياي ديگري نيز به همراه دارد ميزان داده هايي كه حافظه انسان قادر به نگاهداري است بسيار محدود مي باشد، در حاليكه، براي مقدار اطلاعاتي كه مي توان به صورت مكتوب ذخيره كرد،دست كم از ديدگاه نظري، هيچگونه محدوديتي وجود ندارد از اين گذشته، ذخيره اطلاعات در قالب نوشتار، انسان را از وظيفه دشوار جذب كامل و احتمالا دايمي برخي اطلاعات ويژه رها مي سازد و امكان تامل و بازنگري آن را بدست مي دهد. بدين ترتيب، انسان نه تنها قادر به فراگرفتن دانش گذشتگان خود است، بلكه امكان بكارگيري آن را براي دست يازيدن به كشفيات نوين و نتيجه گيري هاي جديد نيز مهيا مي سازد، تا از اين طريق بر مجموعه داده هاي موجود بيافزايد از اين عبارت مي توان چنين گرفت كه اطلاعات مكتوب قابل تغييرند، در حاليكه در گونه ملفوظ، به تفكر انتقادي اجازه بروز داده نخواهد شد؛ به همين دليل اشعار، چه مذهبي و چه غير مذهبي؛ در پرداختن به تاريخ، خواه افسانه، خواه حماسه يا نيمه تخيلي؛ يا اطلاعات محرمانه اي كه نبايد از محدوده گروهي خاص فراتر رود، به گونه ملفوظ زبان ارجحيت داده شده است.
اگر نوشتار صرفا اندوخته اطلاعات باشد، گونه هاي آن از ارزش يكساني برخوردار خواهد بود هر جامعه اي اطلاعات لازم براي بقاي خود را ذخيره مي كند، نا از آن طريق بتواند عملكرد موثري از خود بروز دهد بدين ترتيب نقاشي هاي ما قبل تاريخ بر روي صخره ها، ابزارهاي كمك حافظه اي، چوب خط، ريسمان گره خورده، خطوط تصويري، هجايي، همخواني يا الفبايي در بنياد با يكديگر تفاوتي ندارند بدين ترتيب نه خط ابتدايي وجود دارد، نه خط پيشاهنگ و نه خطي را مي توان برزخي قلمداد كرد (اصطلاحاتي كه در كتابهاي تاريخ خط زياد به كار مي رود )،زيرا جوامع در مرحله خاصي از توسعه اقتصادي و اجتماعي خود صورتهاي معيني از ذخيره اطلاعات را به كار مي گيرند و اگر صورتي خاص از اندوخته اطلاعات بتواند هدف مطلوب را تحقق بخشد، همان صورت خاص، براي جامعه بكار گيرنده اش، شكل مناسب نوشتار خواهد بود
تمامي گونه هاي خط را در بنياد مي توان به دو گروه انديشه نگار و آوانگار تقسيم كرد در خطوط انديشه نگار، انديشه به طور مستقيم منتقل ميز شود براي نمونه، تصوير (پا) مي تواند به معني (پا) يا (رفتن) باشد و تصوير (درخت) معني (درخت) يا (تازه)،(سبز)،(زندگي)يا نظاير آن را القا كند خط آوانگار بسيار پيچيده تراست و برخلاف آنچه تجربه و آموختۀ ما تلقين مي كند، طبيعي تر يا الزاما كارآمدتر نيست، بلكه از بسياري جهات فرايندي پر پيچ وخم و تا حدي غير طبيعي است انديشه، نخست بايد به آواهايي از يك واژه يا جمله خاص در زباني مشخص، برگردانده شود و سپس به شكل نشانه اى بر يك صفحه كنده كاري، نقاشي يا نقر شود اين نشانه ها اغلب با مفهوم انديشه اصلي كوچكترين رابطه اي ندارند از آنجا كه هدف نهايي از ذخيرۀ اطلاعات، همانا ايجاد ارتباط است، اين نشانه ها را بايد به آواهاي موجود در زبان برگرداند و بدين ترتيب واژه، جمله و انديشه اصلي را در ذهن خواننده بازسازي كرد ؛و اين دقيقا همان نگرشي است كه مردم ابتدايي بدون داشتن خطي براى خود، به مساله دارند.
اگر چه تمايز ميان اين دو خط، مطلق و بنيادين است، ليك قراردادن تمامي خطوط به طور كامل و قاطع در قالب يكي از اين دو گونه، اشتباهي فاحش است. اين امر كه كدام خط در جامعه به كار مي رود يا برگزيده مي شود، بيشتر به ويژگيهايي آن جامعه وابسته است و نه بر عكس؛ به عبارت ساده تر، خط به تنهايى قادر به تغيير يك جامعه نيست. اگر خط با حيات و بقاي يك جامعه بي ارتباط باشد،جامعه يا آن را به كلي نخواهد پذيرفت ويا تنها بطور محدود و غالبا براي استفادۀ بخش كوچكي از افراد ممتاز جامعه، به قبول آن تن درخواهد داد. هرگاه جامعه اي به مرحله اي از توسعه رسيده باشد كه به وجود دستگاه نوشتاري خاصي براي بازرگاني وادارۀ امور ضروري ملزم گردد، مساله را به شكلي براي خود حل خواهد كرد؛ بدين ترتيب كه يا نوعي خط از ميان صورتهاي غير شفاهي و از پيش موجود ذخيره سازي اطلاعات(از قبيل ابزارهاي كمك حافظه، نشانه هاي دارايي نما، نمادهاي تصويري و چوب خط ها) پديدار خواهد شد و يا به تناسب نظام سياسي جامعه، دستگاه نوشتاري جامعه اي ديگر، كه الزاما جام غالب نيز نيست، به همان شكل اصلي يا با تغييراتي مورد استفاده قرار خواهد گرفت. اين موضوع حتي در شرايطي كه صورت نوشتاري مذكور با ويژگيهاي زبانشناختي جامعه وام گيرنده نيز نامتناسب باشد، مصداق دارد؛ در اين مورد مي توان بين النهرين و ژاپن را نمونه آورد. در مقابل اما جامعه اي را سراغ نداريم كه نخست گونه  نظام مندي از نوشتار را بسط داده و سپس ميزان كارآيي اجتماعي و اقتصادي خود را افزايش داده باشد. خط قادر به پديد آوردن تمدني نوين يا گونه اي تازه از اجتماع نيست، اما اين امكان براي اجتماع وجود دارد تا گونه اي نوين از ذخيره سازي اطلاعات را بيآفرينند.اكنون به ارزيابي اين دو گروه عمده بپردازيم. پيش از اين، دربارۀ مزاياي گروه نخست ، يعني صورت انديشه نگار خط گفتگو كرديم. اين مزايا به امكان انتقال مستقيم انديشه از نويسنده به خواننده بدون ميانجيگري زباني خاص مرتبط است. به عبارت ديگر، اين گونه خط مستقل از زبان است و به هر زباني مي تواند خوانده شود و درك گردد. در اين مورد مى توان خط چينى را نمونه آورد. اشكال اين خط كثرت نشانه هايي است كه بايد مورد استفاده قرار گيرند و طبعا بخاطر سپرده شوند. تعداد اين نشانه ها براي مقاصد ادبي 50000 و براي استفاده هاي روزمره بين 2000تا 4000 است.در خطوط آوانگار نخست انديشه به آوا برگردانده مي شود؛سپس آواها به صورت نشانه هاي قراردادي و غالبا مجرد نمايانده شده و سپس اين نشانه ها به آواهاي همان زبان و در نهايت به انديشه اصلي برگردانده مي شوند. هرگاه زباني داراي دستگاه نوشتاري مدوني باشد،تغيير صورت نوشتاري تابع تغييرات آوايي خواهد بود واز آنجا كه تغيير خط به كندى صورت مى پذيرد،صورتهاى گفتارى و نوشتارى مى توانند تفاوت قابل توجهى با يكديگر داشته باشند. براى نمونه مى توان از زبان وخط انگليسى نام برد.اين مساله در مورد زبانهايى نيز كه از خط آوانگارى متفاوت با ساخت آوايى خود استفاده مى كنند،مصداق دارد.از سوى ديگر يك خط آوانگار،خواه همخوانى،خواه هجايى يا الفبايى،امتيازات بيشمارى دارد. خطوط هجايى،همخوانى والفبايى در مقايسه با 50000يا دست كم 2000 نشانۀ خط چينى يا 700 نشانۀ هيروگليف مصرى،مى توانند وظيفۀ خود را با 20 تا 60 نشانه انجام دهند. بدين ترتيب،چنين خطوطى با صرفه تر بوده،براى يادگيرى محتاج زمانى كمتراند و از نظر حجم متن نوشته شده نيز احتياج به فضاى كوچكترى دارند ،بنابراين خطوط آوانگار مقرون به صرفه اند.حال پرسش اين است كه كدام اجتماع مى تواند تنها از خط انديشه نگار و نمادهاى تماما قراردادى نشده استفاده كند،و بخش مهمى از تفهيم وتفهم را به خيالپردازى شخصى وتجارب مشترك نويسنده و خواننده واگذار نكند؟و كدام جامعه براى حيات و بقاى خود به نظام مقرون به صرفه و طبقه بندى شده اى از نشانه ها نيازمند است،تا سرانجام به خطى در مرحلۀ كاملا آوايى دست يابد؟خطوط انديشه نگار براى جوامعى كه ساخت اقتصادى ماقبل سرمايه دارى دارند،بخوبى كفايت مى كند.استمرار وبقاى اين چنين جوامعى بيشتر بر كوششهاى فرد يا گروههاى ناپايدارى استوار است كه بطور موقت از اجتماع شكارچيان،شبانان ابتدائى و كشاورزان ساده تشكيل مى شوند.اين افراد به اقتضاى موقعيت و در پى نفع متقابل،تشكيل گروه-نه دولت-مى دهند. اين دوران را عصر حماسه يا بقولى عصر جادو ناميده اند؛مرحله اى كه در آن دين و اجتماع،تاريخ و افسانه در هم آميخته اند وسنتهاى شفاهى نيرومندى را به وجود آورده اند كه در حافظه ها نقش بسته ويا به صورت حكايات تصويرى بر جاى مانده است.در سوى ديگر جوامعى قرار دارند كه بقايشان در گرو تلاش هماهنگ نيروى كار براى آبيارى است؛ يكى از ويژگيهاى اين گونه جوامع ارزشگذارى هر چه بيشتر بر دارايى است و مفهوم دارايى نيز ضرورتا با انديشۀ دولت همراه است.دارايى ممكن است به يك فرد،خوانواده يا گروه تعلق داشته باشد؛اما سرانجام تمامى دارايى ها،دارايى توليد كننده،مالك،خوانواده يا گروه،بايد به طريقى به تملك دولت درآيد و دولت به مجموعه اى از كالاها،زمين هاو افرادتبديل شود.از آنجا كه دارايى و بويژه مازاد آن كه اساس رونق است،تنها از رهگذر كوششهاى جمعى قابل حصول است،دولت براى هماهنگى و نظارت بر دارايى ها وتوليدكنندگان و حمايت از آنها در مقابل تجاوزات داخلى و خارجى به قوانينى نيازمند است.بدين ترتيب تنها با وجود يك نظام ادارى متمركز وسازمان يافته،مى توان از طغيان هاى سالانۀ رود نيل بهره بردارى كرد.بديهى است كه به دليل اهميت دارايى،نقل وانتقال قانونى آن،يعنى تجارت نيز به همين اندازه به امنيت محتاج است. تجارت وادرۀ امور،اقداماتى به حساب مى آيند كه بايد به سرعت و دقت قابل ملاحظه اى انجام گيرند.بنابراين ،تعدادى نشانه كه به سرعت قابل يادگيرى،نوشتن، وخواندن باشد،بطور مسلم بر ابهامات يا پيچيدگيهاى موجود در نوشته اى انديشه مدار،برترى دارد.اكثر خطوط آوانگار در جوامع متمايى به سرمايه دارى يا جوامعى كه از نوعى تكنولوژى ابتدايى برخوردار بوده اند، بسط يافته است. اين خطوط حدود 4000تا3000سال قبل از ميلاد مسيح در هلال حاصلخيز، حدود  2000سال ق.م. در خاوردور و احتمالا حدود 1000سال ق.م. در امريكاى مركزى رواج داشته اند. در بين النهرين، مصر و كرانۀ درياى اژه فهرستهايى است. همچنين فرمانهايى از شاهان و اشاراتى به خدايان نيز، معمولا بر روى سنگ يا موادى ديگر از اين دست بر جاى مانده است؛ خدايانى كه غالبا با فرانروايان زمينى متشابه يا يكسان انگاشته شده اند.به تدريج و در بعضى موارد حتى با كشمكش فراوان، شكل نوين و رمزبندى شدۀ خط در حوزۀ ادبيات مذهبى و غير مذهبى بجاى سنتهاى شفاهى  بكار رفت.

انتقال انديشه
انتقال مستقيم اطلاعات بدون دخالت زبان تجربه اى است كه به سپيده دم تاريخ بشر باز مي گردد انديشه را مي توان به شيوه هاي ديداري گوناگون انتقال داد استفاده از اشياء ، الگوها، طرحهاي مجرد يا هندسي، نمايش تصويري انسان، حيوانات، گياهان و اشياء از جمله اين شيوه ها به شمار مي آيند در بسياري  از موارد، براي ذخيرۀ بخش ويژه اي از اطلاعات، تركيبي از دو يا سه عنصر مورد استفاده قرار مي گيرداشياء مي توانند هشدار دهنده باشند؛ براي نمونه پوشيده شدن يك راه فرعي از برگ و علف ،نشانگر آن است كه از اين راه كسي گذر نمي كند و همين امر مي تواند از انحراف مسير ما پيشگيري كند نشانه ها مي  توانند جهت نما باشند براى مثال شاخه اي  كه زير پا در زمين فرورفته باشد مي تواند حاكي از گذر شخصي از آن مسير باشد و يا مسيري را كه بايد طي شود بنماياند اينگونه نشانه ها مي توانند يادآور يك حادثه، شخص يا مكان باشند. بسياري از اطلاعات ذخيره شده را مي توان با تغيير يا تزئين اشياء به كمك نقاشي حكاكي و حجاري يا ساختن اشياء مصنوعي تزئيني، عرضه داشت براى مثال مى توان چوبدستي پيام دهندۀ بوميان استراليا را مطرح ساخت اين چوبدستي ها استوانه اى يا مسطح بودند ونشانه هايى برروى آنها نقش شده است نشانه ها اغلب در حضور شخص حامل پيام كننده ومعنى هر يك از آنها بدقت براى وى تشريح مى شده است اين چوبدستى ها بخش ضرورى از فرهنگ بومى اين مردم به حساب مى آمد وافراد كثير وپراكندۀ اجتماع را به يكديگر پيوند مى داد در بسيارى از موارد حمل چنين چوبدستى خاصى مى توانست گذر امن حامل آن را از سرزمين دشمن تضمين كند موچ ها كه قبل از اينكاها در پرو مى زيستند،براى ارسال پيام،نشانه هايى متشكل از نقطه و خطوط موازى يا تركيبى از هر دو را بر دانه لوبيا نقش مى كردند در قبرهاى موچ ها كيسه هايى چرمى مملو از اين گونه دانه هاى لوبيا به دست آمده است آنها همچنين در صحنه هاى نقاشى شده بر روى ظروف گلى افرادى را نقش كرده اند كه به وضوح وبه جديتى وصف نا پذير،مشغول حمل اين كيسه ها هستند كمربندهاى خر مهره اى (ايراكو)هاى امريكاى شمالى،تركيب طرح و رنگ را براى انتقال پيام به خدمت گرفته است اين كمربندها در مراسم آيينى وجشن ها به عنوان پول رايج ونوعى عامل تشخص وزيبنده سازى مورد استفاده قرار  مى گرفت اين نوع كمربندها مانند ساير انواع بافتنى ها،بر روى داربستهاى منحنى شكل بافته مى شد وبا مهره هايى از صدف دريايى،حلزون وگوش ماهى تزئين مى گشت در اكثر اين كمربندها طرحهايى يك رنگ بر روي زمينه اي از رنگي ديگر بكاربرده مي شد وجز اين دو،رنگ ديگرى مورد استفاده قرار نمى گرفت رنگ هاى تيره نشانه جديت، خشونت، خطر، دشمنى، اندوه و مرگ بود  از رنگ سفيد  به عنوان نشانۀ شادى وجنگ استفاده مى شد كمربندهاى رنگين و ظريفتر  به مفهوم اعلام جنگ يا پيمان صلح بودند؛اين در حالتى بود كه براى اعلام جنگ بر زمينۀ سياه،تبرى قرمز نقش مى شد وبراى پيمان صلح،  دودست سياه بر زمينۀ سفيد قرار مى گرفت به همين ترتيب ،عناصر زبانى نيز چه از رهگذر تداعى انديشه وچه از طريق تداعى آوايى مى توانند نفش داشته باشند بسيارى از اشياء تزئينى و ابزارهاى موجود در منازل(اشانتى) ها نشانگر انديشه هايي هستند كه در قالب زبان به گونه ضرب المثل بيان شده اند براى نمونه تصوير كنده شده بر روي يك چپق،پرندهاى را نشان مى دهد كه سر خود را برگردانده است چنين تصويرى مى تواند بيانگر اين احساس باشد كه (انسان نبايد از بازنگرى به گذشته و پى بردن به اشتباهات خود گريزان باشد) تصوير تمساحى كه ماهى به دندان گرفته است مى تواند در مفهوم دو ضرب المثل بومى بكار رود كه (فقط تمساح پليد همزيست خود را مى درد)و(آنچه نصيب ماهى مى شود،سرانجام از آن تمساح خواهد بود)روش پيچيده تر انتقال پيام از طريق اشياء،استفاده از نوعى پوستۀ صدف در ميان قوم (يوروبا)در نيجريه است يك پوستۀ صدف نشانۀ (طغيان وشكست)،دو پوسته در كنار يكديگر نشانۀ (رابطه و ملاقات)و سه صدف جدا از هم حاكى از (جدايى ودشمنى)است شش صدف در كنار يكديگر به معني (مجذوب) است توانايى ذخيره اطلاعات عددى همواره بخشى نا گسستنى از نوشتار بشمار مى آمده است در اين مورد مى توان از شيوۀ كار (مايا) ها،خط عبرى و الفباى رومى مثال آورد دانه هاى شن ، صدف، لوبيا، يا حتى قطعات چوب را مى توان براى ذخيره سازى اطلاعات عددى به كار برد چوب خط و ريسمانهاى گره دار نيز در مقياسى پيچيده تر ،ايفاگر همين نقشند چوب خط ها معمولاذ بر روى عصا،چوب وگاهى اوقات نيز بر روى ستون ها و در در وديوار نقش مى بستند وبدين طريق وجود وخاطرۀ اشياء ،ارقام و رويدادهاى خاصى به ثبت مى رسيدند شمار حيوانات شكار شده ،دشمنان كشته شده ،تعداد مردان يا اسبان مورد نياز در يك اردوگاه روزهاي مسافرت يا زمان غيبت از منزل ،مقدار كالاهاىفروخته شده و كيفيت اين كالاها و نظاير آن از اين جمله اند به هرروى،نقش اصلى چوب خط،همواره ثبت بدهى بوده است بدهكار و بستانكار به كمك چوبخط حساب روشنى از پول يا كالاهاى مبادله شده در اختيارداشته اند چوبخط در بيشتر نقاط جهان و تقريبا در تمامى جوامع به كار مى رفته است برخى از صاحبنظران بر اين عقيده اند كه   چوبخط   در تكامل خط چينى نقش مهمى ايفا كرده است نمادها واشكال هندسى و مجرد مانند دايره ،چرخ،حلقه،شانه،مثلث،كمان،مارپيچ،خطوط دندانه دار ونظاير آن نيز در بسيارى از تصويرهاى موجود بر روى صخره هاى ماقبل تاريخ و پس از آن،ديده شده اند اين نشانه ها گاهى اوقات به همراه نشانه هاى نوشتارى وغالبا به صورت منفرد تصوير شده اند بايد اذعان داشت كه معنى دقيق اين نگاره ها تا حدودى در هالۀ ابهام قرار دارد،هر چند چنين مى نمايد كه نوعى مشخصۀ كليشه اي ثابت به شمار مى رفته اند كه در ارتباط با نشانۀ دارايى،نشانه هاى هويت وتمايز،ودر نهايت به عنوان علايم متمايز سازندۀ خطى مورد استفاده قرار گرفته اند اين نشانه ها در خط غالبا ونه هميشه،تجريد نشانه هاى تصويرى پيشين بشمار مى آمدند،اما سعى در تفسير وتعبير نشانه هايى كه خارج از قلمرو نوشتار نظام مند يافته شده اند،يعنى بيشتر نشانه هاى موجود در دنياى كهن،هنوز تا حد زيادى در بوتۀ حدس باقى مانده است
در آستانۀ قرن حاضر،(پيته) دانشمند فرانسوى در غارى در نزديكى مرز اسپانيا ،قطعات كوچكى سنگ چخماق متعلق به 8 تا 12 هزار سال ق.م.را كشف كرد كه با نشانه هايى به رنگ قرمز وسياه تزئين شده بود ظاهر برخى از اين قطعات عده اى از صاحبنظران را به چنين پندارى واداشت كه اين نشانه ها با علايم موجود در خطوط آوانگار مدون،از جمله خطوط هجايى اژه اى ،خط همخوانى سامى و حتى خطوط الفبائى موجود در ارتباط است؛هر چند بايد پذيرفت كه اين حدس ها متقاعد كننده نمى نمايندزيرا فاصلۀ زمانى طولانى،يعنى چيزى بيش از شش تا هشت هزار سال و وجود نشانه هاى مشابهى بر روى قطعاتى از سنگ،بلور،لوبيا و صخره ها در فاصله هايى بسيار دور از مديترانه چنين قياسى را بى اعتبار مى كند علاوه بر اين،هر گونه مقايسۀ مبتنى بر شكل ظاهرى نشانه هاى منفرد،آنهم نشانه هايى كه كم و بيش بصورتى تصادفى از دو گونۀ متفاوت ذخيرۀ اطلاعات،يكى شناخته شده مانند خط و ديگرى ناشناخته انتخاب شده باشند،بى معنى مى نمايد كوشش براى ارائه تعبيرى نمايه اى وضمنى،مثلا دايره بجاى خورشيد،شانه به جاى زن يا ريسندگى،خطى مار پيچ بجاى شكم،خورشيد يا چاه آب و غيره به عنوان نشانه هاى رمزى و ساده شده از تصاوير  اصلى ،اگر چه تا اندازه اى معقول مى نمايد، اما در نهايت به همان اندازه فاقد قطعيت است نشانه ها، نمادها و انگاره هاى هندسى اغلب به عنوان نشانه هاى ملكيت بكار مى رفته اند نشانه هاى مالكيت از بسيارى جهات هنوز هم شكل انتفاعى نوشتار به شمار مى روند و در قالب(امضاء)قدرت را استقرار بخشيده يا مالكيت را مشخص مى سازند اين نشانه ها با عناصر موثر در تكامل خط نظام مند رابطه اي تنگاتنگ دارند.اهميت روز افزون دارايي شخصي،درك منزلت اجتماعي آن در يك جامعه طبقاتى ،تشخيص لزوم حفاظت از آن ودرك اين مهم كه دارايى بايد در چهارچوبى ادارى قابل تشخيص باشد،از جمله عناصر مؤثر در تكامل خط بشمار مى آيند.