شناسه پست: 8570
بازدید: 367

چهره پردازی و صحنه آرایی از دیدگاه هنر گرافیک در شاهنامه( هفت خوان رستم )

فهرست مطالب
عنوان            صفحه
چكيده             4
پيشگفتار             6
مقدمه             8
فصل اول :  رستم كيست ؟            11
( دوران زندگي خانوادة رستم )
فصل دوم : رستم چگونه مردي است ؟            26
( صورت وسيرت رستم هنيت و سلاح و اسب رستم )
فصل سوم: « هفت خوان »    44
( جنگ هاي رستم موجودات اساطيري در هفت خوان )
فصل چهارم : بررسي چهره هاي مختلف هفت خوان از ديدگاه چهره پردازي    54
فصل پنجم : شناخت مكالمه و كلام در نمايش      69
نيروهايي كه در روند نمايش دخيل هستند
فصل ششم : بررسي فضا و صفحه هاي هفت خوان      75
خوان اول     76
خوان دوم       79
خوان سوم     84
خوان چهارم          90
خوان پنجم  94
خوان ششم 102
خوان هفتم 106
فصل هفتم : داستان مرگ جهان پهلوان رستم 115
فصل هشتم : پيشنهاد و نتيجه گيري 127
خلاصة كار عملي 128
فهرست منابع
چكيده :
اولين مسئله در اين رساله ، به بررسي شخصيت رستم و جايگاه او در تفكر اساطيري ايراني و بويژه نقش او در  «شاهنامه » اختصاص دارد . در ضمن ، پيشينه خاندان سام و نريمان و رستم دستان ( چنانچه حكيم فردوسي بر ما مي نماياند ) مطرح مي گردد.  از سوي ديگر ، از ديدگاه مورفولوژي ( ريخت شناسي و سيما شناسي و .. ) و در آلات وادوات جنگي اين پهلوان رستم و تنها ياورش رخش بحث به ميان مي آيد .
نكته ديگر صفات نيكوي رستم است كه به گونه اي خاص در وجود او جمع شده‌اند.  همچون : زورمندي ، هنرمندي ، اعتقاد (توكل ) ، مدبّري ،‌ علاقه به رزم و بزم ، زبان آوري ،‌ وفاداري ، جوانمردي و پهلواني عيان مي گردد .
نكته ديگر اينكه در هفت خوان ، نماد تعالي رستم است ،‌ و رستم  مظهر انسان كامل ايراني است كه با موجودات اساطيري همچون اژدها و ديوان ، برخوردها و چالش دارد .
قسمت دوم اين نوشتار به بررسي هفت خوان ، وجه نمايش آن از زاويه ديد انسان امروزي بررسي شخصيتها و چهره ها در ادبيات …  – ( چنانكه متعارف است ). پرداخته است . تصاويريكه به نوعي يك ؟ « تيپ » را به مامعرفي مي كنند . همچون جادوگر ، كودن ،  مست و ………
در پايان نگارنده به  موضوع اصلي ( با پيش زمينه مطرح شده ) پرداخته است .
فضا سازي فردوسي در «‌خوان ها » نحوه نمايش صفحه ها و توصيف از آنها و بررسي شعراو از نگاه تصويري و گرافيكي ، چنانكه طرح موضوع از اين نكته شروع مي شود.
نتيجه گيري : شاهنامه بطوريكه  تاريخ نقاشي ايراني نشان داده – تصويري ترين و خوش پرداخت ترين ، روايت ادبي است كه در نحوه بيان فضا ، صفحه ها ، حالات چهره هاي انساني و حتّي حيواني ، رنگ ها و توصيف موجودات اساطيري جايگاه قابل توجه و مثال زدني دارد . .
پيشگفتار
شاهنامه هميشه دغدغة ذهني نگارنده بوده است . هم روايات فردوسي و هم پرداختهاي تصويري نقاشان ايراني طي اين هزارسال ( تقريباً اكثر نقاشان نامي ايران زمين ) يكي از برگهاي زرين زندگيشان تصوير سازي شاهنامة فرودسي بوده است . و اين ها عواملي بود تا مرا سوق دهد تا در اين جهت به پژوهش بپردازم  ، به تمامي موارد فوق اگر پروژه عملي نگارنده يعني تصوير سازي هفت خوان رستم – هم افزوده شود ،‌ شايد مهمترين دليل تعلّق خاطر من به اين تحقيق باشد .
براي پژوهش در اين مورد تقريباً هر آنچه از آثار نقاشان ايراني ، براي شاهنامه تصوير سازي شده بود ، مطالعه كردم ، گفتن اينكه همة اين تصاوير را مطالعه كرده ام شايد به واقعيت نزديك نباشد . اما تقريباً هر آنچه به دستم رسيد با دقت مطالعه و با شعر مورد نظر ( خوانهاي هفت خوان ) مطابقت دادم . از ديگر منابع مورد استفاده ام سنگ غارهاي شيراز ( زندان كريم خان زند ) ، كاشي قهوه خانه هاي قديمي ، بررسي كاشي در ورزشگاه شهيد شيرودي منتقّش است و اين كاشي ها از سردر دروازه اي در ميدان ارگ آورده شده است ، بسيار بهره بردم .
بهره بردم . اما در بسياري از موارد نير با مشكلات متعددي برخورد كردم . ازجمله عدم موافقت بعضي از مراكز و موزه ها جهت بهره يابي از آثار موجود در اين موزه ها.
لازم به تذكّر است كه جهت آوري اين مجموعة از متن شاهنامه به تصيحح ژول مول بهره گرفتم و با بررسي و مطالعه شاهنامه (بخصوص هفت خوان ) در مواردي – كه متأسفانه منبع تحقيقي مناسبي نيافتم ،  بر اساس استنباط شخصي پيش بردم . اما آنچه مسلم است در اين رساله تدوين يافته كتاب شاهنامه و پيش از هركس استاد بزرگوارم دكتر جابرعناصري راهنماي من در اين پژوهش بودند . اگر كوتاهي و قصوري بوده از جانب نگارنده است واگر نكته مثبتي وجود داشته است مرهون لطف استاد بزگوارم دكتر جابر عناصري است ».
مقدمه
شاهنامه كتاب تاريخي ما ايرانيان است ، شايد در هيچ دورة تاريخي ايران به كتابي ، بيش از شاهنامه به لحاظ  مصّور سازي پرداخته نشده باشد و تقريباً بيش از هر كتاب ديگري مورد توجه پادشاهان به جز سلطان محمود غزنوي كه قدر حكيم را ندانست.  و همچنين مغرضاني كه با فرهنگ ايران ميانه خوبي ندارد نقاشان به اين دليل كه كتاب فرودسي بيش از هر كتاب ديگري تصويري است . به اين كتاب عنايت خاصّي داشتند.  و اين مهم هم در بيان فردوسي و هم روايات اساطيري آن نهفته است . از اين رو  شاهنامه هم مبدأ تصوير سازي ايراني است و هم منبع پژوهش . اما هيچگاه نه جايگاه تصويري ( ونه تصوير سازي ) آن اعتنا نشده  است . از اين رونگارنده صمم گرديد كه بامختصر معلومات خود پژوهشي هر چند محدود در اين مورد انجام دهد . اگر چه اين پژوهش محدود به هفت خوان رستم است ومنابع تصوير سازي اين  فصل شاهنامه زياد ، امّا در رشته هاي ديگر هنري تقريباً به آن پرداخته نشده است . منظورم از رشته هاي ديگر هنري ، سينما و نمايش است چرا كه عليرغم نگاه اساطيري موجود در اين فصل به نوعي مي توان نگاه عارفانة فردوسي را هم به آن افزود ، آن نگاه هم شايد در تحول رستم پس از گذراندن هر مرحله از هفت خوان است و اين نكته مي‌توانست و مي تواند  – منبعي براي راويان داستانهاي شاهنامه باشد . شاهنامه     علي رغم نگاه اسطوره اي خود كاملاً ملموس است و تنها نكته آن بيان تصويري فردوسي است . خواننده شعر فردوسي با شخصيتهاي آن كاملاً احساس قرابت مي كند،  حالات شخصتها ، تغيير فرم چهره ها ( آنچه  كه ميان نمايشنامه نويسان مرسوم است يعني  ميميك صورت ) فضاي بزم يا رزم ، معاشقه يا مجادله و حتي چهرة رخش در شعر فردوسي براي خواننده كاملاً تصوير شده است . از اين رو مهمترين منبع براي نگارنده همان كتاب وزين فردوسي بوده است .